بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

به عشق حضرت رسول الله(ص)،به عشق چهارده معصوم(ع)و عشق حضرت ثار الله(ع) تقدیم می شود به حضرت حُجَّةِ ابنِ الحَسن(عج)ارواحُنا فِداه

مکر فردا

ای عقب مانده ز عالم نشود صلح دگر
روزگاران همگی رفت شود جنگ مگر
گر بخواهد به سلامت برسد جامعه ای
بزند تیر خودش سوی شبی ظلم نگر
نگران نیست عالی و علی از همه شر
روزگاران شده این زهر ملایم به جگر
مکر فردا که ز امروز و دیروز رسید
می کند ظلم عدو روی خودش زیرُ زبر
(خطاب به سیاستزدگان عقب مانده از عقلانیت که در پی صلح با جرثومه ی فساد شیطان بزرگ امریکا و متّحدان آن می باشند)
۰۸ آذر ۰۳ ، ۱۶:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عاقبتِ ظلم

بیش از این عاقبتی ظلم چه دارد به جهان؟
دور شد از همه هستی و جدا شد ز شهان
شاه دیروز به امروزِ گدایی و افول
شاه امروز به فردای گدایی شده کول
راه امروز رسد از رهِ دیروز رسول
راه فردا برسد جور ز امروزِ رسول
صهیونیست بشود دور ز آثار وجود
وعده ای چون که شود حق بشَود زود قبول
صهیونیست بشَود دور ز آثار جهان
ناگهانی و به آنی برَود خصمِ عجول
آفتابی که ندارد ز خودش نورِ وجود
می زند شعله ی انکار به هر خصمِ فضول
شاه خوبی که دهد راه خداوند وجود
از رسولست رسولست رسولست رسول(ص)
هر چه موشک که روا گشت به آثارِ جهان
می زند شعله ی انکار به بدکار شهان
۰۲ آذر ۰۳ ، ۱۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فصلِ وصل

بیکران الله ، محشر می رساند
اوّل این شد مُهرِ دفتر می رساند
فصل دیگر وصل دیگر می رساند
عشق یکتا بهر باور می رساند
فصل اکنون گر نشد در وصل حاصل
پس جدایی عشق بهتر می رساند
تا مقاوم تر شوی بر هسته ای ها
فطرتی محکم ، به دل پر می رساند
بال پر هایی که می انداخت هر شر
بر سرش تاجی نگون تر می رساند
صاف صادق در صدف تصمیم عاشق
بر جهان نقشی ز باور می رساند
بی خدایی می برد هر ذات بد را
در جهنّم روی شر شر می رساند
تا بسوزد در نبودی های بیخود
بی خدایی بی خودی تر می رساند
این تری در بستری در باد طوفان
ناگهانی قهر داور می رساند
من نگفتم گفته قرآن این ز اوّل
نور حق تابید کوثر(س)می رساند
می پذیرفتم محمّد(ص)چون علی(ع) شد
این چنین الله حیدر(ع) می رساند
بی خداوندی نباشد هر اثر تا
عدل غایی(عج)  راه آخر می رساند
۳۰ آبان ۰۳ ، ۲۰:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی ریا

بی ریا کارِ ستم سوی خودش گشت به عدل
در نبودی و چرایی خردش گشت به عدل
صهیونیست شده آواره ی انکار وجود 
گُر بگیرد ز عطش چون رصدش گشت به عدل
صید بیگانه ی دیوانه نجس بود کثیف
هر نجاست و کثافت به ودش گشت به عدل
این چه جهلی که به آواره سرا دادُ سلاح؟
لاجرم ظلم پذیری عددش گشت به عدل
این مکافات عدم بود همین هست به هیچ
هیچ قامت به نداری ز قدش گشت به عدل
گرچه در چاه توالت شده انبوه فضول
کرم انگل ز کثافت به ردش گشت به عدل
این عدالت همه در فقد عدالت برسید
بی عدالت به چه انفاق؟حسدش گشت به عدل
از حسودی زدُ خنجر به عدالت و شعور
بی شعوری به خودش،خویشِ بدش گشت به عدل
(قوانین بین الملل جهانی و قوانین سر پائین انداخته ی نفوذ کرده در مسلمانی و همه ی سر پائین انداختگان مقابل میل بیخود اجماع جهان که سلطه ی عدل محور اسلام را بر خودشان نمی پذیرند بدانند هر چیزی منهای اسلام نجس است و خواهان نجس انگل و تشنه ی پستی است.بنابراین بدانند که آزادی منهای اسلام بدتر از فضولات در چاه توالت و خواهان آزادی منهای اسلام بدتر از انگل های در پی آن فضولات می شوند.اگر به تعداد جامعه ی جهانی یا مسلمانی به اسم و رسم آماری اصرار کنند در بازی سرافکندگی مسلمان در مقابل اراذل گرفتار می شوند،حقیقت این است که مسلمان در هر شرایطی مسلمان است و کافر یا منافق در هر شرایطی کافر یا منافق است.آیا امکان دارد برای حفظ مصلحت های مسلمانان با کافران و منافقان که به ظلم تهدید و یا هشدار می دهند سخنی داشت؟یا بهتر بگوییم آیا این موضع اسلام است؟این موضع سرپائین انداختگان بود و هست ،ربطی به مواضع اسلام نداشت و ندارد.هیچگاه ترس دشمن از دین اسلام از بین نمی رود و هیچگاه دین اسلام ترسی از دشمن ندارد.احتمال دارد یا صهیونیست از بین برود و یا جهانِ بی اسلام صهیونیست شود.تکلیف جهان با اسلام عاری بودن از صهیونیست است و به این احتمالات ربطی ندارد.و در نهایت چون غایت جهان هستی سلطه ی اسلام است پس صهیونیست از بین رفته است پیش از آنکه بتواند سلطه گری کند، بلکه سلطه ی انگل ها بر فضولات پست در از بین رفتگی است که بی خود و وهم در پوچی است.این که انسان های مظلوم توسط غده ی سرطانی ظالم کشته می شوند به معنای سلطه ی ظالم بر مظلوم نیست بلکه سلطه ی مظلوم بر ظالم را نشان می دهد.چون خداوند خون خواه مظلوم می باشد و ظالم بی خداوند است و هیچ ندارد و در لهو و لعب دنیا گرفتار شده است.البته مظلوم می تواند در دنیا برای جستجوی حق تکاپو کند و مسلط بر این همه پلیدی باشد.اما اگر ظالم در پلیدی مطلق باشد (صهیونیست ها)خودش می خواهد که هیچ حقی نداشته باشد.)
۲۴ آبان ۰۳ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ظهور معرفت

به نام نامی الله آسمان به دعاست
وصال عشق تو هر دم نشاط نابِ بجاست
ظهور معرفت از عشق صادقانه ی اوست
شمیم لطف تو در هر وصال همره ماست
به رحم هو همه عالم به خواستی ز علیست
تمام معرفت از لطف تازه ات به شفاست
نگاه او شده دائم به چهره ات به ظهور
نگاه این شب ظلمت به ضرب تیغ شماست
مگر شبی که جدا از نگاه تازه ی اوست
چنان شبی که جدا از خدای از تو جداست
به روز روشن عالم ز نور هو افتاد
حضور حق به ستم هیچُ پوچ دادُ تو خواست
۲۲ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت تولّد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها

به زینب(س) می خورد عالم قسم هر وقت
که می ماند به آئینش حرم هر وقت
فراوان از علی(جلَّ جلاله)آمد علی(ع) بایست
مُحمَّد(ص)با علی(ع) بر باورم هر وقت
 
بی تو هرگز نشود فصل صمیمیّتِ دهر
فاطر از فطر تو طوفد به عصایی که به نهر
مُشکِ خوشبوی طهارت به کجا ظلم کجا؟
خرج جاری به خردها به تو آید نه به زهر
عرض اندام علی(ع) سوی خداوند وجود
امّتی جور به الله شود ،ظلم به قهر
حیُّ حاضر شده هستی به تو زینب(س) همه وقت
حُبِّ الله ز صبرت برسد بر همه شهر
زینبی(س) صبر خداوند جهان در همه کار
باز آید ز خداوند به عالم همه مهر
صاف صادق برسد نور علی(ع) در همه وقت
کاروانی برسد سوی علی(ع) در همه دهر
ری و مشهد و حرم های مُحمَّد(ص) به شهود
تاب شیراز و قم گشته چه بی تاب به بهر
نزد الله نجف سمت مُحمَّد(ص)که رسید
هاجر(س) از بهر علی(ع) سعیُ صفا داد به وهر
حتماً هر کفرُ ستم رفته ز پائیزِ حضور
مدّتی گشت ستم صلح به آخر شده جهر
۱۶ آبان ۰۳ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تیر نگاهت

ناگهان سوی سرم تیر نگاهت که رسد
بر گناهان سم انکار ز راهت که رسد
می شناسم ز تو هر دفعه که هستی به اثر
بی تو ام دور ز آن نورِ شباهت که رسد
گر نباشی همگی پوچ شود رنج بشر
بی تو کی عدل ز هر کسب سفاهت که رسد؟
فصل سختی شده در پیش رَوَد سلطه ی شر
می رسد صبر به دوران نقاهت که رسد
فطرتی بهر بشر از تو به عالم رسید
فطرت الله همان نورِ وجاهت که رسد
۱۴ آبان ۰۳ ، ۲۳:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سیزدهم آبان

بی خزان سوز زمستان نوزد جان ز غزل
باز شد سیزدهم روز ز آبان ز غزل
زهر این سوز مجهّز بکند کنز بهار
سازمانی به تمیزی و هزاران ز غزل
زور بازوی خزان زرد کند زور عدو
سوز سرمای زمستان شده میزان ز غزل
سوز سرما به ضعیفان خبر از زمزمه ای
ظلم مزدور گریزنده به میدان ز غزل
بی غزل سوز زمستان و خزان زجر کشد
زجر آور ز عذابی که رجز خوان ز غزل
باز گردد به غزل تاب ستان مثل ازل
ناز امروز نوازش کن سوزان ز غزل
۱۲ آبان ۰۳ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شرف

شهد شیرینِ شهادت شده منشورِ شرف
شمع آن شعله کشد شعله به منفورِ شرف
مشکل این شد که شبی ساده به دشوار کشد
شعله از شعر کشد بر شرُ مزدورِ شرف
بی شرف شوخِ مکافات خودش دوش کشید
دوش از شهدِ شفا خوش شدُ محشور شرف
باش با شرم که شر سوی خودش شر بکشد
شیوه این شد که شهامت شده از شور شرف
مشق شعرم شده آشوب شتابان به شرر
تا بشوید شب شعرم به خودش خور شرف
خاش خاشاک خشن خش زده بر نقش خودش
خیش شخمش شده بر خویش ز دستور شرف
شاید از شکوه ی شیران بشود شرح شکاف
این شکفتن بشود شیوه ی مشهور شرف
هشت بیتی شده از شینِ شرف شعر رسول
شاه شعری که نشاطش شده از نور شرف
۱۰ آبان ۰۳ ، ۲۱:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مدار این جهان

عشق آمدی و من دگر به خواب رفته ام
روز شب به یاد عشق بی جواب رفته ام
رفته ام به راه عاشقی و خواب دیده ام
خواب دیده ام به راه آفتاب رفته ام
وصف عیش نصف عیش می دهد به پای دل
جور گشت نصف دیگرش فقط برای دل   
۰۸ آبان ۰۳ ، ۲۰:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گوساله پرست

ای که گوساله پرستی ز تو می گشت پدید
شاخ گوساله ی پوچت شده اوهام جدید
هوش مصنوعیِ کافر نکند غلبه به دهر
هوش آماده و سالم شده از پتک سدید
 ناتوان کی بتواند به جهان سلطه ی پوچ
پوچ معیارُ سگی هار ستمکارُ پلید
آن حسودی که ز ترسش شده در کبرُ افول
روزگار بر ستمش داده مکافات شدید
صبر ایّوب چنان دیر به آخر نرسید
صبر آخر شبِ اوّل به تو موشک همه دید
آن خداوند وجودست که بر سلطه ی پوچ
پوچ آورد که در تارِ مکافات خزید
شور عالم شده از شهد شهادت و شعور  
بسته الله ز آثار وجودش به شهید
موشَکت فشفشه شد موی شکافی شکافت
می درد موشک الله تبارت و درید
۰۵ آبان ۰۳ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ظهر جمعه

جمعه ها عطر تو دارد و تویی عطر علی
عطر دل بی تو نباشد تو خداوند دلی
آسمان در طَرَفت گشته نماینده ی دل
وای صد وای به این قالبِ دنیای گِلی
جان عالم به تو دارد قَلَیان سمت وجود
جمله دل عطر تو دارد تو برآیندِ دلی
آسمان هم به تو تسلیم شود سوی اثر
آفتابی شو فقط بر همه آفاقِ علی 
ناگهان از اثرت رعشه ی آثار فتاد
بالثّوابی لِأثَر،ثورة الآثارْ علی
چون صفی الدّین یا مثلِ حسن نصرالله
عشق دارد به شفا مرهمُ دارو ازلی
ناتوان گشت ستم پیش ستمدیده چنین
می رسد مکرُ ستم بر همه اهلش  به هُلی
هل دهد رسمِ عدالت به ستم ظلمِ خودش
پس به هر خواستِ الله نگردد خِلَلی
۰۴ آبان ۰۳ ، ۱۵:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هر زمان

رسید حال خوب عاشقی به عمق آسمان
کشید نقش تازه ای دوباره سوی جانمان
شهید بود آفتاب آسمان عشقِ هو
دوباره تازگی دوباره عشق هو برایمان
بیا به صبح خنده ای بزن به وصف زندگی
به وقت عاشقی بیا به سوی عشق،هر زمان
دلم کشید پر دوباره سوی آسمان عشق 
به عشق هو رسید دل به پیش صاحبَ الزّمان(عجّل الله فَرَجه)
نفس نفس زدم تمام زندگی به عشق دل
به گل نشست هرچه ظلم از تبار عشقمان
کنار جویبار زندگی فقط بزن دلت 
بزن دلت به آب پاک بندگی و جا نمان
سراب کفر پوچ قدر بی اثر به هر جهان
سراب رفت دور گشت با غبار ظالمان 
همیشه آفتاب عشق هست بی بدیل تر 
به هر کجا رسید نور آفتاب در کمان 
۰۲ آبان ۰۳ ، ۰۷:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت شهادت یحیی السنوار و همرزمانش

به چون فولاد محکم بود السنوار
مقاوم بود راحم بود دل بیدار
شهادت ها نشانی داد از این راه
شهادت مرگ با عزّت به هر هشیار
ز مرگش می دهد پیغام را مشهود
دهد بر خصم پر کین این چنین هشدار
شتابان سوی غفلت می روی ای خصم
به خوابی در سرابی این تویی کفتار
 
نمی گردد جهان از بهر ظالم عاقبت بسیار
چو خاشاکی شوی بیهوده تر از پوچ بالاجبار
نباشی با ادب بی فکر هستی دانشت طغیان
نپنداری به نیکی گفت گویت ظلم بد کردار
 
۲۸ مهر ۰۳ ، ۰۷:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عذاب

ای ستمکار که گشتی ته دوزخ به عذاب
در سرابی که به دنیا شده ای سخت بخواب
مرگ مظلوم نماینده ی پاداشِ ثواب
مرگ ظالم به عذابش،چه بخوابی به سراب؟
رفت هر عشق ز دنیای به پستی و سراب
ساختی پوچ ز دنیا شده ای بورُ خراب
بی وفا شد همه دنیا شده این فتنه به ظلم
کودکان در بغلش آه کشیدند به آب
آه مظلوم به مرگت بِبرَد وقت اجل
گرچه مستی و نجس بی خبر از میل شراب  
۲۷ مهر ۰۳ ، ۰۷:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقت آینده

وقت آینده چه دانی چه شود راز وجود
روزگاری که کنون هست رود هچو به رود
کاروان رفته ز هر دهر مکان در ره گور
هر ستمکار دغل گشته ز کارش به نبود
عاشقی رسم خوشایند علی بود و ماند
زخم کاری ز ستم تکّه شدن در ره بود
می رسید از همه هستی ز شهامت و حضور
می رساند همه هستی به شهادت و سجود 
غافلی ای تو ستم هیچ و غفلت زده ای
ظلمُ مکرت به خودت گشت اثر از تو ربود
یک اثر هست فقط بهر خداوندِ علیم
بی خدایی تو ستم بر تو مکافاتِ نبود
چون اثر گشت علی هیچ رسد بهر تو ظلم
بی تو آید به جهان یک دمه این شعر سرود
۲۶ مهر ۰۳ ، ۲۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زیر آوار ستم

زیر آوار ستم خرد شود قلب صبور
خون بی مایه ی ذلّت بشود در رگ زور 
این ستم با همه ذلّت شده اجساد پلید
می دود ظلم جهاتش به جهش  تا ته گور
تا قیامت برسد هرچه ستم گشته ذلیل
ناگهان خون خداوند بدمد در رگ صور
آسمان در رگ خوبان بدهد خون وجود
آسمان هست که غفلت نکند فهم شعور
خفته ای دل نگرانی به سرابی تو رسول
بی جهت در خطری هی مشو از راه به دور
بار برداشته ات چون گنهت گشته به دوش
دوش دیدم که ملائک همه کامل و تو بور 
نام اندازه ی فهمت که نشد چاره به چیست؟
نان نامت بخوری داغ ز انوار تنور
صحبتی با تو بگویم که بگردی به ثواب
بی ثوابی تو سرابی تو به خوابی نه به حور
مشق امروز تو را بست به راهی ز رسول(ص)
بی محمّد(ص)وعلی(ع)تلخ مزاجی نه به نور
نور احمد(ص)بِسِتان بلکه بفهمی ز علی(ع)
بی علی(ع)نیست شود هرچه به عالم شده جور.
 
۲۶ مهر ۰۳ ، ۱۰:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت شهادت با سعادت حضرت فاطمة المعصومه سلام الله علیها

یا حضرتِ معصومه(س) به هستی تو شفایی
هستی همه در عشق تو آید به گدایی
از فاطمه(س)هستی همه با فاطمه(س) هستی
هم هست حضورت به حرم بهر ثنایی
هر جا که شفایی ز تو خواهد همه در آن
آنی ز شفایت بدهی مرهم غایی
ای نور محمّد(ص) و علی(ع) نور خداوند
ای دختِ علی(ع)،فاطمه(س) ای اختِ رضا(ع)یی
ای هست وجودت به وجودم متصل تر
وقتی برسم سوی خداوند به رهایی
جامانده منم در خطری از زر فانی
بیهوده طلا ها بدرخشد به جفایی
تسلیم تو باید بشود هرچه طلا گشت
تقدیم تو باید بشود وقت طلایی
تسلیم خداوند شود هر چه طلا گشت
تقویم خداوند شود وقت طلایی
تدلیس ز غصبی نَبرَد فایده ای را
بی فایده پولی که نیَأرزد به جدایی
بی عدلِ علی(ع) علّتِ کمبود عواطف
بی عاطفه عالم شده در رنج عزایی
با دل زدگی های ستم های به طغیان
دل خوش نشود آدمُ عالم به هوایی
به وصف معرفتی می بایست همه ی داشته های آدمی که در جهت خوبی است پس از تسلیم به پیامبر اسلام(ص) به عترت و اهل بیت(ع) ایشان تسلیم شود و به همان وصف بایستی وقت عزیز آدمی تقدیم عترت و اهل بیت(ع)پیامبر(ص) شود تا عترت و اهل بیت(ع) داشته های در جهت خوبی را تسلیم خداوند نمایند و وقت عزیز را آنطور که خداوند می خواهد تقویم نمایند.در رابطه با داشته ها و وقت شبهه ناک نیز تسلیم و تقدیم الزامی است که رفع شبه و تصفیه شوند و در جهت خوبی به خداوند برسند.در رابطه با داشته ها و وقت بیهوده و حرام توبه و رفع به تسلیم الزامی است و آنطور که خداوند می خواهد می شود.مهم این است که باور شود هیچ داشته ای و هیچ وقتی بیهوده و حرام یا شبیه به بیهودگی و حرام به نزد الله برنمی گردد و مسیر بازگشت خوبی ها به خداوند پیامبر(ص)و عترت و اهل بیت(ع)ایشان می باشد و همه ی پیامبران(ع)و صالحان(ع) با درجات متفاوت در زمره ی اهل بیت پیامبر(ص)هستند.همچنین به طور ضمنی و به عدل داشته ها و وقت عزیز در اختیار همگان که در جهت خوبی به خداوند باز می گردند خواهد بود.به تعبیری فقط همینگونه می باشد و بوده است.
۲۲ مهر ۰۳ ، ۲۰:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت تولّد با سعادت امام حسن عسکری علیه السّلام

تا که دیدی پیش پایت دام را
ناگهان دیدی گذرِ ایّام را
ظالمان از بهر این دنیای فان
گرم می گیرند هر دشنام را
پختگی در ظلم شد آوارگی
سخت می گیرد ستم هر خام را
آمدی در روزِ سختی آمدی
دیده ای آن زهر بی فرجام را
یا امام حسن تویی کامل به عشق
عشق هستی لطف هر اکرام را
از علی خوش می شود فرجام عشق
روز شب می رفت آخر گام را
فصل ریزش می رود با خیزشی
روز شب دیدند این انجام را
صبر کن حافظ به سختی روز شب 
عاقبت روزی بیابی کام را
برگ ریزان شد یهود از کهنگی
تازگی ها برد آن سرسام را
تا ظهوری بشکفد با تازگی
عشق بیرون برد آن آلام را
یا علیٌ یا محمّد یا علی
می دهد الله این اسلام را
گذر ایام به گونه ای بود که حضرت امام حسن(ع)از زهر کینه ی معاویه لعنت الله علیه به شهادت می رسد و امام حسن عسکری(ع)به زهر کینه ای به تبع همان کینه به شهادت می رسد.پس از امام حسن عسکری(ع)امام زمان(عج)به امامت می رسد و عارضه ی کینه توزی نسبت به پیامبر اسلام(ص)به ایشان ختم می شود.بنابراین علت غیبت امام زمان(عج)مشخص تر می گردد.با توجه به اینکه کینه توزی نسبت به پیامبر(ص)به نوعی نامشهود بوده و پس از غصب حکومت، حضرت علی(ع)را با اساس حکومت فاصله می دهند پس به شهادت رساندن حضرت علی(ع)توسط زهر امکان پذیر نبوده و پس از پیامبر(ص)امام حسن(ع) از آن بلا به شهادت می رسد و این موضوع نسبت به امام حسین(ع)امکان پذیر نمی گردد چون وضعیت طوری بوده که جامعه در معرض پذیرفتن حکومت از معاویه به یزید مبتلا بوده است و از آنجایی  که مطابق ظواهر حکومت از عثمان به امام علی(ع) و سپس امام حسن(ع) منتقل شده بود ،که امام حسن(ع)آن ابتلا را به عاملانش صلح می کند و چون یک طرف صلح امام حسن(ع) در نظر گرفته می شد، شهادت امام حسن(ع) با زهر و کینه برای گرفتن حکومت توسط یزید پس از معاویه ممکن شده است.پس مهمترین عامل شهادت امام حسین(ع)در کربلا روبرو شدن کامل با آن کینه و بدترین دشمنی می باشد و برای دشمن ممکن نشده که از زهر برای به شهادت رساندن امام حسین(ع)بهره ببرد.پس از آن کینه توزی بر علیه مقام امامت امامان(ع)شکل می گیرد چراکه دشمن ابتدا برای مقام حکومت منهای امام(ع)قداست دروغین می سازد و در سلطه گری بنی امیّه خصوصاً با صلح فجایع به دشمنان اسلام آن قداست کاملا از بین رفت.پس از واقعه ی کربلا مقدّس بودن ائمّه(ع)به طور کامل مشخص شد.بنابراین کینه توزی نسبت به مقام امامت و به شهادت رساندن با زهر کینه شکل گرفت.اهمیّت دارد که بدانیم دو موضوع را بدترین دشمنی بر علیه اسلام در می نوردد یکی این که به خواست خداوند تمام نعمت های دنیا و آخرت از حضرت محمّد(ص)و حضرت علی(ع) در اختیار عالم قرار می گیرد و دیگر اینکه بدترین دشمنی از نعمت های آخرت محروم می باشد و برای رسیدن به نعمت های دنیا فاصله انداختن میان پیامبر(ص)و حضرت علی(ع)را لازم می بیند.این موضوع در سفر حضرت امام رضا(ع)به خراسان هم مشهود می شود به طوری که احتیاج قطعی مأمون برای رسیدن به مقاصد دنیوی به نزدیک شدن به امام رضا(ع)و به شهادت رساندن ایشان منجر می شود.پس مشخص می شود دو فعل نزدیک شدن موزیانه و به شهادت رساندن کینه توزانه به روش یهودیان حتمی می باشد.بدیهی است که پیامبر(ص)از سوی خداوند صاحب همه ی برکات دنیا و آخرت می باشد و دشمن کینه توز برای بهره مندی از منافع دنیا مجبور به نزدیک شدن به پیامبر(ص)بوده است از طرفی این مهم همانند پیامبر(ص)به حضرت علی(ع)و سپس امامان معصوم(ع)ارزانی شده است.بنابراین علت زندانی شدن و شهید شدن امامان(ع)پس از امام حسین(ع)تا امام حسن عسکری(ع) مشخص می شود.زندانی کردن امام(ع)برای بهرمندی از منافع دنیا منهای آخرت یک توطئه ی یهودی صهیونیستی بوده است و به شهادت رساندن امام(ع)به سبب عدم امکان غلبه بر ایشان و کینه توزی بوده است.این مهم شدّت می گیرد تا اینکه آخرین امام(ع)غایب از امور دنیوی می شود و به سختی زندگی می کند تا برای طاغوت ها مشخص شود که اسارات ها در ظواهر بوده و زندگی سخت امامان(ع)و شیعیان ایشان طاغوت ها را از بهرمندی اخروی محروم ساخته است.بنابراین نهایت بهرمندی از دنیا برای طاغوت ها در غیبت امام زمان(عج)در سختی هایی که به ایشان می رسد ممکن می شود و نکته ی قابل توجه سختی هایی که به شیعیان ایشان که در معرض دنیا برای مبارزه با طاغوت ها متحمل می شوند هم می باشد.نتیجه می گیریم علت کینه دشمنان ،مخالفت امام زمان(عج)با طاغوت ها می باشد و شیعیان امام زمان(عج)در این مبارزه با تحمل سختی ها ایشان را همراهی می کنند.در نهایت به این می رسیم که مبارزه با طاغوت چه در غیب و چه در حضور در دنیا الزامی است تا اینکه این دو مهم به هم می رسند و ظهور امام زمان(عج)تحقّق می یابد.یعنی از بدترین موجودات گرفته تا بهترین موجودات بایستی این تحول را درک کند چه بسا برای ظالمان بسیار تلخ باشد اما فقط همین تحول آنها را به منافع دنیا منهای آخرت می برد.
 
.....ادامه دارد...

 

۲۰ مهر ۰۳ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیکران هست خداوند

بیکران هست خداوند به هرجا و زمان
عالمی سوی خداوند رسد بهر امان
امنیّت نیست از کفر ستم بهر بشر
آدمی در پی الله رود زه به کمان
شوخ طبعی نشود مانع عدلی ز علی
کربلایی به بلایی زده ماتم ز همان
شادمان نیست آوار ستم ها به جهان
تا بمیرد به ستم های خودش پوچ گمان
کاروان رفته ز هر دهر به کردار خودش
عدل خواهی بشود خوش تو ستم خواه نمان
ظلم صهیون شده بر روی خودش قاب دگر
اندرآن قاب بمیرد به ستم ها به همان
روزگاران بنویسند به هر دهر مکان
عاشقی رسم خوشایند علی بر دلمان

 

۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی نهایت

بدان عالم ز رحمی بی نهایت نور تابید
چنین بنیان ظلمت تا نهایت سست گردید
علی شد با محمّد چون محمّد با علی بود
رسول الله آمد با علی چون ماه خورشید
 
سخن گفتن گهی آسان بُوَد گاهی بوَد سخت
اگر ناقص بگویند که چه آسان گشت بی رخت
و امّا این معمّا هست تا پایان هستی
به سختی حرف کامل گشت از الله خوشبخت
 
به آسانی ز سختی می رسد در پیش الله
اصالت ها که دارد آبرو از اصل یک راه
به راهی از محمّد با علی کامل ز الله
درآخر می رسد هستی به یک پایان به دلخواه
۱۷ مهر ۰۳ ، ۲۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به لطف

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
کدام خدعه تبر زد وصال معنا را؟
شنیده ام که دگر وصل عاشقی طی شد 
دگر طلوع نبیند غروب بی نا را
شبی که فاصله انداختند از روزی
و شب شود به نماینده روز بینا را
و صهیونیست آوار ظلم در عالم 
به رغم سازش کافر فقط همه فنا را
گناهکار منم وقت بی گناهی ام
فقط علی تو رسان آسمان برنا را
به آفتاب علی شد لطافت به عالم
فقط علی ز خدا بود فکر خوانا را
صبا دگر نگران از ستم نباشی چون
فقط علی ز خدا هست فکر مانا را

 

۱۵ مهر ۰۳ ، ۰۶:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلامت باش ای عالم

سلامت باش ای عالم ز آن آوار در ظلمت
سلامت می دهد با عشق نصرالله با حکمت
ز ظالم باش بیرون تا بگردی خار راه بر او
که می بینی ز ترسش می دود در گیر، آن ترسو
۱۱ مهر ۰۳ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دفاع مشروع

اصابت می کند موشک به آواری ز ظلمت ها
گوارا شد اصابت ها به مقداری ز حکمت ها
نباشد میل آن بد ذات لختی صلح با مردم
به ذاتش ذلّتی از زور بازوهای همّت ها
(موشک هایی که به روی رژیم صهیونیستی روانه شد قدری از پرداختن به دفاع مشروع بر اساس حکمت ها می باشد.)
از نوای شهیدان:
منم بر روی موشک ها که می آید به روی تو
تویی در قعر دوزخ ها که می گردد به خوی تو
منم همّت تویی خفّت منم عزّت تو ذلّت
بگویم تا بدانی این منم دائم عدوی تو
اگر بیرون شوی از جای خود ای خصم کژ بین
به رویت می زنم موشک که افتد شر به سوی تو
چنین جذبی به ظالم هم به کافر هم منافق 
شنیدن کی بود مانند دید از گفت گوی تو
۱۱ مهر ۰۳ ، ۰۶:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آسمان ناتمام عشق

دوباره شعر از نوای عشق خوانده ای رسول
به آسمان ناتمام عشق مانده ای رسول
به لطف کردگار تازیانه خورده ای ز کفر
ز مشق هو مجاز در قلم کشانده ای رسول
غبار این جهان سقوط کرد سوی کام ظلم
ز زهر حاسدان جگر به هو کشانده ای رسول
سراب پوچ گشت هرچه کفر ظلم هر نفاق
دگر سراب را به دام خویش رانده ای رسول
تو در سراب کی شوی؟ چون بر سراب گشته ای
نفوذ کن به این سراب ها به خنده ای رسول
که کیمیاگران دهر مات مانده اند فقط
فقط تویی به سحر ها چنان برنده ای رسول
نفس نفس بزن علی علی علی بگو فقط
که بمب های کفر شر به خود ستانده ای رسول
به هر شهید بی اثر رسید بمب کفر ظلم
نفاق ظلم گشت محو ز نور زنده ای رسول
۱۰ مهر ۰۳ ، ۰۶:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت شهادت با سعادت سیّد حسن نصرالله و یاران عزیز او

به پایان می رسد غم در شهادت ها
هزاری ماه شد یک شب عبادت ها
نبیند ظلم هرگز راز این خلقت
به جهلش مُرد ظلمت در حسادت ها
محمّد می دهد الله را یاری
علی هم با محمّد در رشادت ها
زمان هم مانده در آن وصف بر میزان
جهان هم داده دل در آن ارادت ها
حبابی از زمان اکنون چه بی میزان
غباری از جهان دارد سیادت ها
سلامت باش ای سیّد به نصرالله
تویی درمان و مرهم در عیادت ها
نمردی چونکه ماندی در شهادت ها
بماند زندگی در این سعادت ها
۰۷ مهر ۰۳ ، ۲۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حضرت معصومه(س)

آسمان در بَرِ الله که منظومه شود
از محمّد و علی فاطمه مظلومه شود
خون جگر گشت حسن در جگرش زهر ستم
کربلا خونِ حسین مانعِ جرثومه شود
مرهمی هست همی در همه هستی و نهاد
نورِ احمد به رضا حضرت معصومه شود 
۰۶ مهر ۰۳ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت هفته دفاع مقدس

فقط جاری شود الله،ظلمت سوی عصیان شد
که از الله حزب الله در عالم نمایان شد
به نزدش می رود آخر ز اوّل رسم هو این بود
که در لبنان و در هرجا شهادت راه پایان شد
خداوندی فقط باشد به عالم قهر به هر انکار
بیا بیرون ز ظلمت ای بشر شر بی خدایان شد
و شر چون گشت راضی بهر ظلمت های بی باور
شتابان می رود ظلمت به دوزخ چون گدایان شد
بسی بدتر شود شر،از گدایان هم بسی بدتر
عذابی را بچش ای بد توّهم ها به جریان شد
چه جریانی؟ که در دوزخ شود از کار بد یا پوچ
که پوچی داده ای الله بر ظلمت که هزیان شد
علیٌ یا علیٌ یا علیٌ یا محمّد شد
ز عالم می رود هر آنچه در آوار نسیان شد
۰۵ مهر ۰۳ ، ۱۵:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت ولادت با سعادت حضرت ختمی مرتبت(ص)و امام صادق(ع)

صبح صادق(ع) ز محمّد(ص)چه نمایان بشود
اثری بود ز آغاز که پایان بشود
صحبتی در شک تردید نمی گشت نفوذ
حرف نافذ شده درمان و به جریان بشود
حرف جاری شده مأمور شروعی به تمام
از همان جا نگران تر همه عصیان بشود
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق پر نور بر این دایره تبیان بشود
صحبتی نیست در کار مجازات ستم
چون مجازات ستم ساده و عریان بشود
حزب الله شروعی شده پیدا ز ازل
حزب دشمن جهتش در پی هزیان بشود
این چنین گشت ظهوری که ز آغاز رسد
عشق آخر که ز آغاز نمایان بشود
۳۱ شهریور ۰۳ ، ۱۶:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کوچک تر از آن

کوچکتر از آنم که دلم سمت تو افتد 
شرمنده ز آنم که گلم سمت تو افتد
بی دل شده ام گل همه در بطن وجودم
دل را چه کنم بلکه قلم سمت تو افتد
باری گنه کارم اثرم رفته ز جانم
عمرم سپری شد عملم سمت تو افتد
آزار چنین گشت ز این بنده ی امیال
آورده ی منفی خجلم سمت تو افتد
بیخود شده ام در ره آشوب شتابان
مأیوس شدم کی غزلم سمت تو افتد
شاید به حقارت ز نداری شده ام این
حاشا که سرابی ز الم سمت تو افتد
غفلت زده در خوابِ شکوفا شدنم من
عمری چه گذر کرد علم سمت تو افتد
آری تو امامی همه آئین به تو افتد
خوشحال شدم چون غزلم سمت تو افتد
۳۰ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰