ناگهان سوی سرم تیر نگاهت که رسد
بر گناهان سم انکار ز راهت که رسد
می شناسم ز تو هر دفعه که هستی به اثر
بی تو ام دور ز آن نورِ شباهت که رسد
گر نباشی همگی پوچ شود رنج بشر
بی تو کی عدل ز هر کسب سفاهت که رسد؟
فصل سختی شده در پیش رَوَد سلطه ی شر
می رسد صبر به دوران نقاهت که رسد
فطرتی بهر بشر از تو به عالم رسید
فطرت الله همان نورِ وجاهت که رسد
سلام
ایام به کام
دعوت می کنم برای انتشار راحت و سریع اشعار، یادداشتهایتان از شبکه اجتماعی ویترین استفاده کنید
دانلود از بازار
https://cafebazaar.ir/app/ir.vitrin.app
+ در ویترین برای دیده شدن مطالبتان نیاز به فالوور یا ممبر ندارید
با سپاس