الماس سرخ شسته به ایثار صابران
بی سر رساند سینِ حسین(ع)حسنِ بیکران
محکم به صبح صادقِ آثار مصطفی(ص)
خاتم ز خون زخم حسین(ع)خاتمی گران
فاطر دهد به فاطمه(س)فطرت فقط علی(ع)
عالی شود به علَّتِ عالم علی(ع)عیان
حک شد حسن(ع)به حامدُ محسن به حُسن او
حجَّت دهد حسن(ع)رهِ احسان حسینمان(ع)
عدل آمد از علی ابن الحسین(ع)در دعا
باز این چه شورشت که باقر(ع)به دین نهان
صدرش به صبح صادقِ(ع) تصمیم صابران 
کامل حسین(ع)رسانده کلامی که کاظم(ع)است
رضوانِ خضر(ع)،عرض رضا(ع)،نبضِ عیسوی(ع)
تقوای متّقی ز تقی(ع)قوَّتش روان
هادی(ع)که می دهد رهِ مهدی(عج)به هر جهت
حرفی که مانده حاضرِ حیَّ از حسن(ع)نهان
مهدی(عج)حسینِ(ع)حیدرِ کرّارُ(ع)مصطفی(ص)
فکری ز فقه فاطمه(س)آورده هر زمان
راه از امام خامنه ای از حسین(ع)رسد
سیر از عمودِ عالَمِ اسلام در میان
آخر خزان به سر بخَزَد در حضور او
تا هر شرور یا که منافق رَوَد ز آن
رفت هر رسول، راه خزان را به سادگی
ره دیده از قنوتِ  امامت(عج) به هر جهان
(همواره امام حسن(ع)با صلحی که به مدلسان تحمیل فرموده است،تحمیل جنگ بر فاجران را با امام حسین(ع)محقّق فرموده است و این مهم توسط  حضرت محمَّد(ص) و حضرت علی(ع)و رهروانشان از آغاز بنا نهاده شده تا پس از سیر مشخصِ مقابله ای که سقوط تدلیس به فسق و فجور را محاکمه نماید، به ظهور حق و سقوط باطل به طور نهایی تمام شود.بنابراین در برهه ای که این سیر مشخص طی می شود هستیم که به آغاز محکم آن اتّکا دارد و پیشرفت کامل داشته است و تا کامل شدن نهایی استحکام کافی را دارد که تکیّه به آن(دین اسلام با محوریّت امامت حضرت ولی عصر(عج)که همان مفاهیم ولایت مطلقه ی فقیه و هم اکنون به امامت سیّد علی خامنه ای می باشد) لازم و کافی است.)
شب چه تب کرد به داغی ز حسین ابن علی(ع)
صبح در نور چراغی ز حسین ابن علی(ع)
ظهر تا عصر ظهوری به نظامی ز علی(ع)
باز هر شب به فراغی ز حسین ابن علی(ع)
عالم از پایه ندارد هیجان بهر ستم
مرگ بر هر چه ستم تا برود سوی عدم/مرگ بر ترامپ و سردمداران اسرائیل جعلی و سردمداران جنایتکار امریکا
فصلِ غیبت شده در وصلِ حضورش به جهان
این چه شمعی که به هر نور شرر داد اَتَم
صبح صادق ز دعاهای علی ابن حسین(ع) 
ظهر ظاهر به سجایای علی ابن حسین(ع)
عصر حاضر به عدالت و امامت ز علی(ع) 
شب شود وصل به فردای علی ابن حسین(ع)
 
آمد از الله رسم از باقری ها با سلامی
حجِّ حاجی زاده ها شد چون حسین حاجیِ نامی(ع)
صحبت آمد از شهیدان صد هزاران مردِ میدان
کینه داری از شهیدان ای حرامی ای حرامی
صحنه ای در پیش رویت صحنه ای در وقت خوابت
خواب راحت را نداری دَم به دَم دائم به دامی
مثل باران در بهاران صد هزاران در هزاران
از شهیدان مرد میدان گشته جاری از کلامی
آنچه باشد در وجودت یا به رفتاری که داری
پوچ باشد هیچ باشد نوچه ای ناپخته خامی
حرف آخر مثل اوّل می شود سرمشق باور
در جهان جایی نداری چون که ظلمی نا تمامی
گر بیفتد عطسه ای از قهر مظلومان عالم
می رود آسان مرض ها چون که می رفت از زکامی
می برد الله جانت را به دوزخ تا بسوزی
چون نپختی خام ظلمت مانده ای در بی مرامی
انگلستان زاد امریکا و اسرائیل جعلی
پوچ چیزی چون بزاید هیچ شد در بی دوامی
ظلم کی دارد قوامی؟ ای حرامی ای حرامی
ظلم کی دارد دوامی؟ ای حرامی ای حرامی
 
کربلا راه شهادت می دهی
جانمان در رهِ راهت می نهی
صبر کن تا که بمانم در رهت
زندگی با تو تو با من همرهی
رسم شر گشته به عالم بی ثمر
هرچه افتاده جهان در کوتهی
تیر محکم به شروران می زنی
رسم فرعون به جهان در گمرهی
راه محکم ز علی(ع)ای کربلا
بهر الله تویی سروی سهی
 
راه موسی(ع)به خداوند توانا برسد
راه عیسی(ع)به چو موسی(ع)همه خوانا برسد
راه فرعون به جهنّم و مجازات رسد
آیه در غزّه و سوریه به دانا برسد
زود از رسم ستمگر تو جدا باش بشر
که به فرعون ز علی جلَّ جلاله دوزخِ مانا برسد
آنکه چسبید به فرعون شده در آتشِ داغ
گرچه از نیلُ فراتی به تمنّا برسد
یا علی(ع)پیش مُحمَّد(ص)تو دعایی برسان
تا که سوریه و هم غزّه به یک نا برسد
 
زود باید ز جهان سیطره از کفر روَد 
شرق باید ز شروران همه بی باک شود
دیر شد چاره ی نزدیک که این وضع رسید
چون ضرر منع که شد صد برسد،هست نوَد
 
کشورهای آسیایی می بایست ملزم به رعایت نظم مطابق معیار خودشان با رایزنی و گفتمان صحیح بشوند و مانع دخالت غرب و امریکا در منطقه ی خودشان شوند.کشورهای آسیایی از گذشته دخالت در غرب و امریکا نداشته اند اما لازم است برای منع دخالت غرب و امریکا در تجزیه کشورهای مستکبر اقدام کنند،منابع مالی و نظامی غرب و امریکا را در آسیا مصادره و تحریم کنند،رژیم صهیونیستی را تا از بین رفتن در انزوا ،تحریم و سرکوب کنند تا مرزهای سیاسی و جغرافیایی کشورها با رایزنی صحیح مستحکم تر شود.جلوی ضرر دخالت و سلطه جویی مستکبران خصوصاً غرب و امریکا باید گرفته شود.
شکار مرده یا شکارچی مرده:
به مرگ رفت شیرها نماند جنگلی
شکار شد شکار چی برای انگلی
ترامپ شد شکارچیِ  بی توانِ غرب
شکار شد خودش به صهیونیستی به ضرب
ز مردِ مرده شیر های غرب شکار شد
ز خون شیرها که خورد مستُ هار شد
به مرگ رفت شیر ها و ماند انگلی
شکارچی که تیر زد به خود به باطلی
(آیا نباید اسرائیل جعلی منحل شود و صلح در جهان به جای خون ریزی و خون خواری حاکم شود؟مسئولیت این کار برعهده ی جهان خصوصاً غرب است و هم اکنون کشورهای عربی و کشورهایی که توان لازم را دارند،مسئولیت شکستن حصار برای کمک رسانی به فلسطین را دارند.هیچ کس نمی تواند روزی دیگری را تصاحب کند و توهّم تصاحب روزی دیگران امراض روحی و جسمی است که سردمداران رژیم صهیونیستی را همچون انگل ساخته و آن انگل از غرب و امریکا و مستکبران دیگر تغذیه می کند و نمی تواند از روزی حلال بهره ببرد چون اسرائیل نام دیگر حضرت یعقوب(ع) است که کاملاً به حلال مقیّد بوده است و جعل کشور به نام کسی که هیچگاه نپذیرفته و نخواهد پذیرفت کاملاً حرام و باطل است و منجر به مرگ می شود.در نهایت مرگ هم روزی همه ی آحاد بشر است بسیاری به مرگ حرام و باطل می روند و بسیاری در مقابله با باطل به مرگ حلال و جوار الهی می رسند. اما نکته ی مهم این است که عذاب دنیا برای آنان که به سمت آن باطل و عادی سازی آن رفته اند بدیهی و حتمی است چه رسد به عذاب آخرت.)
 
غرب و عربِ ستمکار و شروران جهان(که چکیده ی آنان اسرائیل جعلی است) در مقابل عربِ مظلوم و غربی های در فقر فرهنگ و مستضعفان جهان ،بر خداوندی الله سلطه جویی نابخردانه و ابتر دارند:
میزبان می نگرد کودکِ افسرده و لرزان شده را
میزبان می نگرد بوته ی پژمرده و نالان شده را
شمع ها شعله کشیدند به آفاقِ بشر در همه جا
میزبان می نگرد کفرِ عرب ،غربِ شتابان شده را
شد شتابان به شرارت و شکافی به بشر پیش عرب
غرب در غزّه چه مغرور غروبی همه غلطیده به شب
این شرارت و شقاوت ظالمان را بکشاند به شبی
میزبان می نگرد کعبه ی افتاده به پائین ز غضب
سور ساتی و بساطی هوسی چون به خسی سوی عرب
استخوان های ضعیفان شده نازک و شروران به طرَب 
میزبان می نگرد شب همه پاشیده به هر شرکُ ضرر
میزبان با نگَهش گفت (سیصلی ناراً ذاتَ لَهَب)

وقایع و حوادث جهان معیاری برای فهم راه صحیح به آدمی نمی دهد و آنچه وقایع و حوادث را رقم می زند معیار راه صحیح را در اختیار هر آدمی که فهم صحیح داشته باشد قرار می دهد.کوتاه سخن اینکه قرآن که قول الهی است و از سوی الله جلَّ جلاله به آخرین پیامبر(ص)،توسط جبرئیل(ع)نازل شده است ،معیار راه صحیح را در هر برهه ای در اختیار آدمی با فهم صحیح قرار می دهد.این موهبت الهی حکم می کند همه ی آدمی با فهم صحیح به سوی احوال کعبه دائماً سیر کند و این حرکت برای رسیدن به کعبه و سکنی گزیدن در اطراف آن برای همه ی آدمی با فهم صحیح میسَّر شده است که مطابق با احکام آخرین دین آسمانی یعنی دین اسلام است.

توضیح اینکه آدمی با فهم صحیح در این سیر دائمی و حرکت آسان وظایفش را به نحو احسن انجام می دهد همانند حضرت امام حسن عسکری(ع)و پیشتر از آن همانند حضرت علی ابن موسی الرِّضا(ع)و پیش تر از آن همانند حضرت حسین ابن علی(ع)و پیش از آن همانند حضرت حسن ابن علی(ع)و حضرت علی(ع)و همانند آخرین پیامبر حضرت مُحمَّد(ص)،و این سیر دائمی است و حرکت برای سکنی گزیدن در احوال کعبه ی امن الله از دور ترین منطقه ی واقعی به کعبه تا نزدیک ترین منطقه که مدینه است ختم شده است.یعنی پیامبر خاتم(ص)در مدینه و اهل بیت ایشان(ع)در فواصل واقعی از ایشان تا دورترین منطقه ی تحقّق یافته مانند خراسان در حرکت به احوال کعبه سیر دائمی دارند.سکونت در احوال کعبه (یعنی مکّه) بسیار میسَّر و آسان برای آدمی با فهم صحیح است.ضمن اینکه مأموریت الهی را هم انجام می دهد.این مأموریت در قرآن تحقّق یافته است و حسین ابن علی(ع)به آسانی در احوال کعبه بود که به سمت کربلا برای انجام مأموریت الهی حرکت فرمود.در این برهه نیز سکونت حضرت صاحب الزّمان(عج)در احوال کعبه کاملاً تحقّق یافته و عاری از هرگونه خطری است.و ضمن آن مأموریت حرکت به اقصی نقاط را مطابق خواست الهی دارد.آنچه در قرآن معلوم شده است مربوط به سیر دائمی به احوال کعبه و حرکت به خواست و مأموریت الهی است.بنابراین مطابق آیات صریح قرآن حرکت به سمت کعبه برای سکنی گزیدن در حریم امن الهی برای آدمی با فهم صحیح مسجَّل شده است و حرکت دیگران به سمت کعبه و ابعاد آن که در هر برهه وقوع یافته بی فایده و خارج از دین الهی است که نه امنیّت می آورد و نه آسایش و اگر با نمایش واقعیاتی سعی کنند آسایش یا امنیّت خود ساخته را نشان دهند چیزی شبیه همان نمایش واقعیات دروغین در سایر جاهاست.و باید دانست این واقعیّت سخیف و نمایش آن در مقابله ی علنی با الله جلَّ جلاله موضع گرفته و باید در هم شکسته شود.اگر خوب دقَّت شود حرکت امامان معصوم(ع)و پیامبر(ص)و همه ی پیامبران(ع)در جهت شکستن و از بین بردن مواضع باطل بوده است و همه ی حرکت های صحیح از مسجد الحرام که در اتّصال کامل به مسجد الاقصی است شروع و تشییع شده است.بنابراین در برهه ی فعلی که هجوم به سمت مسجد الحرام و مسجد الاقصی در واقعیّت معلوم گشته بر آدمی با فهم صحیح یا همان مسلمان حقیقی واجب و لازم است که سیر دائم در احوال کعبه و رفت و آمد همیشگی به مسجد الاقصی و هرجا شیوه ی اسلام معیار است اقدام کافی نماید.این موضوع بسیار مهم و اساسی است که در قرآن آمده و در جهان اسلام قابل انکار نیست.پس مسلمانان حقیقی و آدمیان دارای فهم صحیح به جای کشته شدن توسط منکران و واقع نگاران ِدین ستیز ،با اراده ای محکم و با صبر به مرور مرزهای بین مسجد الحرام تا مسجد الاقصی را بشکنند و از آن خود کنند و هر مرزی را از هر جایی تا رسیدن به کعبه بشکنند و از آن خود کنند آنان که توان ندارند هجرت به جاهایی که به این توان کمک کند را الزامی بدانند و اگر بی آنکه دلیل تراشی بوده باشد توان نداشتند احتمال دارد مأموریت آنان در سیر دائمی به کعبه آن طور که در قرآن برای ناتوان آورده، باشد به هر شکل قرآن معیار چگونگی حرکت را کامل مشخص می فرماید.به محض اینکه مرزهای اسلام آنطور که باید در اختیار مظلومان  قرار بگیرد هیچ آثار ناگوار به مانند آنچه در فلسطین و سایر کشورها رخ می دهد ،نخواهد بود و مسائل بیشمار حل می شود.این موارد خواست ذاتی و طبیعی مسلمانان حقیقی و آدم های با فهم صحیح است و مقابله با آن به هر شکلی ابتر و نابود است.

دل اگر در وصل گِل ماندی نمان در این نداری
که اگر در خاکُ گِل ماندی تو از کعبه چه داری؟
بتَکان خاکت به باران گِل برآرد غنچه تا گُل
توبه ای کن کسره را در بهر هر ضمّه بباری
به رقیّه(س)چون دهی دل خاکُ گِل معنا بگیرد
زیر باران غنچه تا گُل بهر یک دل می سپاری
یک دلی آمد به عالم تا دلی در گِل نماند
از مُحمَّد(ص) با علی(ع)این یک دلی گردیده جاری
مقارن به اربعین:
ما در این برهه ی ایثار بخوانیم بخوانیم
اربعین در ره دلدار بمانیم بمانیم
چون که عالم شده همواره به الله سزاوار
با حسین(ع)کعبه به اقصای مناجات رسانیم
مکر تحریف نبوّت و امامت بزدائیم
مسجد الاقصی تا کعبه به قرآن بکِشانیم
پیر گشتن نَبُود مانعِ اصرار به این عدل
عدل آمد همه همواره به این راه جوانیم
غیرِ این راه نباشد چه به هستی و به فردوس
هست پیوسته مسیری  به مساوات و تسنیم
 
شمع تابانِ جهان گشته شهید
نور بارانِ نهان گشته شهید
زیر باران که بتابد به وضوح
رود جاری و روان گشته شهید
می تپد چشمه ی جاری ز شهید
فهم معنای زمان گشته شهید
میوه ای بر سر هر شاخه ی صبح
ریشه در خاکِ گران گشته شهید
می زند با تنه اش آفتِ خصم
برگِ هر دفترِ جان گشته شهید
به مناسبت ۲۸ صفر:
گشته هر شمع شهادت چه شکوفا ز حسن(ع)
آفتابی ز رشادت شده گیرا ز حسن(ع)
می رود کفرُ ستم غرق به دریای عدم
می رسد یکسره آوازه ی مانا ز حسن(ع)
چون حسن(ع)بهر علی(ع)پیش مُحمَّد(ص)پنهان
بطنِ آداب مُحمَّد(ص)شده معنا ز حسن(ع)
ماتُ مبهوت بماند به تماشا همه خصم
بهر عقبی همه دنیا شده برپا ز حسن(ع)
بیش از این بیتِ مُحمَّد(ص)شده هم وزنِ علی(ع)
آخرین صاحبِ عالم(عج)ز حسین(ع)تا ز حسن(ع)
به مناسبت شهادت امام رضا(ع):
بین دولت همه ملّت به مُحمَّد(ص)و علی(ع)
سعی دولت و نظامی به حیاتی که جلی
سعی ایران شده در راه مُحمَّد(ص)و علی(ع)
سعی بیهوده ی ظالم به خودش بود ولی
امریکا مرگ به خود گفته بگو مرگ به آن
مرگ بر آنچه ندارد اثری یا عملی
رسمِ صهیون شده در راه جنون تا به سراب
این چنین رسم ستم شد به سرابی بَدَلی
بی عمل در ره آمال عدم رفت چنان
این چنین بود که الله به شر زد اجلی
تا نگردد ز دغل باز جهان در ره حق
بهر قاهر شده هر دهر چه بی هر دغلی
یا رضا(ع)در ره عشقت ز تو با سیِّد علی
مکر الله چنین داد رضایت ز علی(ع)
شهد شیرینِ شهادت که بنوشید رضا(ع)
هست در راه مُحمَّد(ص)به شفا پیش علی(جلَّ جلاله)
همواره:
نورِ قرآن شده برهان به غیوران
نورِ قرآن شده برهان به شروران
غیرتی نور دهد بهر خداوند
فرق دارد همه دارا و نداران
شر چه ناجور روَد سوی نداری
آسمان نور بگیرد چه شتابان
روز یا شب همه همواره چنین شد
نور،آسان بشود یکسره تابان
معنوی چشمه ی پنهان ز ستم ها
نورِ قرآن ز شهیدان و عزیزان
آن عزیزی که همی هست به غیبت
چون مُحمَّد(ص) و علی(ع)،مهدیِ(عج)دوران
به مناسبت شهادت امام حسن عسکری(ع)و آغاز امامت حضرت صاحب الزَّمان(عج):
نورِ الله ز هر آتشُ هر نار نهان
نور از منشاءِ آتش شده پیدا به جهان
مبتلا شد همه هستی به مُحمَّد(ص)و علی(ع) 
چارده نور ز الله بتابید به آن
هرچه بی نورِ مُحمَّد(ص)و علی(ع)گشته سراب
این چنین شد طبَقاتی که به ظلمت لغزان
سیزده بار نوشتند به هستی و جهان
آخرین نور الهی به سرانجام روان
می رسد یکسره از نور مُحمَّد(ص)و علی(ع)
می شود صاحبِ هر وقت و هر جا و مکان
نیستی در همه عالم بشود دور ز رب
پیش الله روان مهدیِ(عج)صاحب به زمان
هر که در راهِ مُحمَّد(ص)و علی(ع)در رهِ او
آسمانی ز خداوند دهد بر دلُ جان
بقیَّة الله:
نورِ بارانِ شب از لطفِ تو آمد به جهان
پیشِ مظلوم به سر شد همه آثار عیان
ظلم افتاد به کابوسِ خرافاتِ خودش
می گذشتند دقایق ز تپش های نهان
ظلمُ تزویر به انکار مُحمَّد(ص)و علی(ع)
گشت چون صبحِ دروغی به شباهنگ گران
زور بازویِ ابولفضل علمدار(ع)برید
زخم را زد به زمان هرز و بیهوده زبان 
سیزده روز به شب رفته ز تزویرُ ستم
روز آخر که بیایی تو به تجهیزِ زمان
صبحِ صادق بدمد شب ز تو در نور نهان
 شب دگر نیست ز تزویرُ ستم ها نگران
به مناسبت هفته ی وحدت:
نور وحدت ز نبوَّت به امامت برسد
شیعه سُنّی به سرآغازِ شهامت برسد
ظلم بر غزّه ز ابلیس نگون بخت رسید
عدل آید همه از کعبه کرامت برسد
سرزمینی که اثر داد به مظلوم ز آن
پیش پیغمبرِ خاتم(ص)به سلامت برسد
چون نجف یا همه آثارِ مدینه به جهان
سوی الله به الطاف قیامت برسد
یا علی(ع)از رخِ ماهت شده پوشیده زمین
نور خورشید و هر ماه ز نامت برسد

دفتری از تاریخ:

حضرت ابراهیم(ع)دو فرزند به نام های حضرت اسماعیل(ع)و حضرت اسحاق(ع)به یادگار گذاشتند و خداوند در نسل هر کدام از آن فرزندان نعمت های فراوان از جمله همه ی پیامبران(ع)پس از ایشان را قرار داد.شاید نتوان کشف کرد که چگونه همه ی پیامبران(ع)پس از حضرت ابراهیم(ع)از نسل ایشان بوده است امّا به آسانی کشف می شود حضرت عیسی(ع)و حضرت موسی(ع)از نسل حضرت یعقوب(ع)و ایشان از نسل حضرت اسحاق(ع)بوده است.و به آسانی کشف می شود حضرت مُحمَّد(ص)از نسل حضرت اسماعیل(ع)بوده است.خاصیَّتِ نور الله به گونه ای است که الله خودش نور مطلق است و نور های الهی به طور مطلق در مراتبی که همگی به یکتایی الله است روی هم به وحدت رسیده اند بی آنکه منشاء آن تماس با آتش داشته باشد.بنابراین عالم مادّه طوری ایجاد شده که از بین برود،یعنی هیچ چیز به غیر الله وجود نداشته و هیچ چیز به غیر الله وجود نخواهد داشت پس اصالت عالم مادّه از هیچ به هیچ است.امّا در مقطعی به وجود می آید و نظام علّت و معلول را حادث می کند و اصل بوجود آمدن آن بی علّت است.یعنی الله جهان مادّی را آفرید و در جهان مادّی عناصر چهارگانه ی آتش،خاک،آب و باد حکم فرماست و علت و معلول را پدید می آورد. اگر خاک و آب در نهایت تفکیک ذرات آن در کوچکترین ثقل ممکن کاوش شود به نفوذ آتش پی برده می شود و تشعشات انتهایی که در نهایت مواد تاکنون کشف شده همان پرتوهای آتش را اثبات می کند.مشخص است که هر ماده ای وقتی به علَّتی آتش بگیرد و شعله ور شود نوعی اثرات مخصوص خود را منتشر می سازد و همین سبب شده تا بشر پس از خالص سازی هر ماده تا حد ممکن در توانش، پی به اثرات مخصوص هر ماده ی خالص شده ببرد و متوجه ی وجود اثرات درون هر عنصر خالص شده بشود تا اینکه به اثرات مشترک که در درون مواد با خلوص تا مرز ۱۰۰درصد می باشند،پی ببرد و آنچه پیش روی بشر است یکسان بودن اثر درونی همه ی مواد با خاصیت متفاوت است.یعنی آهن خالص شده تا مرز ۱۰۰درصد و طلای خالص شده تا مرز۱۰۰درصد دارای خاصیت متفاوت می باشند اما دارای اثرات درونی یکسان هم می باشند.یعنی همه ی عناصر خالص شده داری نفوذ پرتو های آتشین بنیادین هستند و فعلا  بشر کشف کرده خاصیت پرتوهای بنیادین هر ماده خالص شده کاملا متفاوت از سایر مواد است.یعنی به زعم کشف بشر اثر دورنی یکسان در همه ی مواد همان وجود خاصیت آتش است.منهای آب ،همه مواد با یکدیگر عناصر خاک را تشکیل می دهند و این طور کشف شده که خاک عنصری است که از عناصر بسیاری که دارای منشاء یا نفوذ آتش با خاصیّت گوناگون می باشند، تشکیل شده است.آب هم از عناصری که دارای منشاء یا نفوذ آتش با خاصیت گونان می باشند تشکیل شده است.پس در منشاءخاک و آب نفوذ آتش کشف شده است.هرچند منشاء آتش با خاصیت گوناگون است.به طور آسان مشخص است نوع آتش پدید آمده از چوب و زغال  سنگ متفاوت است اما هر دو به عنوان آتش که سبب بالا رفتن دما می شود شناخته می شوند.در همه ی انواع آتش وضع به همین شکل است.بنابراین مطابق کشف بشر ،عنصر آتش در ماهیت خاک و آب به نوعی نهفته شده است.به خاطر همین بشر به محض اینکه هر عنصر را تا نهایت ممکن خالص می کند و به نهایی ترین مرحله ی خالص سازی که توان آن را دارد می رسد با انفجار آتشین مواجه می شود و برای ممانعت از پدید آمدن انفجار ماده ی خالص شده ،آن را در یک اثرات پیرامونی نگهداری می کند یعنی خلوص نهایی ماده به خودی خود منفجر نمی شود و البته این بر اساس دانش کشف شده تا به امروز است اما هرچه ماده تا مرحله ی نهایی خالص تر شود هر بُعد خالص شده دارای منشاء آتش نهفته ی فراوان است که به محض افزایش دما و نوعی اثر پیرامونی بلافاصله آتش می گیرد و با توجه به وزن ماده ی خالص شده انفجار سهمگین را در پی دارد.پس در منشاء خاک و آب در نهایت ،نفوذ آتش کشف شده است اما این نفوذ آتش که بشر کشف کرده طوری در آب نهفته شده که خاصیت لطیف آب حفظ شده است و سبب زندگی موجودات زنده است.عنصر چهارم یعنی باد وقتی پدید می آید که آتش با آب تماس پیدا کند و بخار شدن آب و تشکیل هوا ،نسیم، طوفان معمولی تا طوفان شدید و بسیار شدید ممکن می شود.که از بخار شدن و تشکیل هوا تا شدیدترین طوفان ممکن همان عنصر باد است.پس منشاء باد ،قرار گرفتن آتش در کنار آب است (چه اینکه این قرار گرفتن با فاصله ی سایر پدیده های آسمانی مثل خورشید تا آب های زمین باشد که سبب طوفان های خورشیدی همین است)و در منشاء آب هم  نفوذ آتش کشف شده است پس در جهان مادّی در منشاء آب،خاک و باد نفوذ آتش کشف شده است.منشاء آتش هیچ است یعنی آتش از هیچ بوجود آمده است.کسی که آتش را از هیچ بوجود آورده خداوند است.به این نکته ی مهم می رسیم که منشاء نور خداوند هیچ تماسی با آتش ندارد و نورهای الهی که همان نور الله است بر روی هم به یکتایی الله وحدت یافته اند و منشاء نور الله همواره مطلق است یعنی نورهای الهی را به مراتب بر روی نورهای الهی وسعت و وحدت داده است و نظام مادی را اگرچه از هیچ آفریده و به هیچ ختم می کند امّا نورهای الهی در سیطره بر جهان مادی در نظام الهی وسعت و وحدت یافته اند.وقتی جهان مادی از بین برود نظام الهی وسعت یافته در وحدت با نور الهی حفظ می شود و در نظام الهی اعمال خوب به پاداش و نور الهی می رسند و اعمال بد به عذاب و دوری از نور خداوند می رسند.چون نور الهی بر جهان مادی سیطره دارد زمین به غیر از زمین مادی می شود و اثرات با منشاء آتش که گفتیم ، از بین می رود و به تبع آن نور مادی از بین می رود و ماهیت الهی از زمین ،که نور الهی بر آن ساطع می شود حفظ می گردد.نظام الهی که بر جهان مادی سیطره دارد و تا طی شدن همه ی امتحاناتی که خداوند می خواهد وسعت و وحدت یافته است همان نظام اسلامی است که همه ی ادیان الهی را در وحدت و وسعت آن طور که خداوند می خواهد حفظ می کند.آخرین پیامبر الهی در نظام الهی که دین اسلام را معرفی می کند حضرت مُحمَّد(ص)می باشد و مشخص می شود بالاترین نور الهی در وجود بهترین پیامبر که همان آخرین پیامبر است ساطع شده است و ایشان از نسل حضرت اسماعیل(ع)بوده است.از طرفی بالاترین نور الهی در نسل حضرت اسحاق(ع)در وجود حضرت عیسی(ع)ساطع شده است.چون در نظام الهی بالاترین نور الهی به برترین پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع)و برترین پیامبر از نسل حضرت اسماعیل(ع)ساطع شده است و چون نور الهی بر روی نور الهی است متوجه می شویم بی هیچ فرقی نور ساطع شده به حضرت عیسی(ع) بر روی نور ساطع شده به حضرت مُحمَّد(ص)در یکتایی الله وحدت یافته است و مشخص می گردد نور حضرت عیسی(ع)در امتداد نور حضرت مُحمَّد(ص) وسعت یافته و در وحدت با یکتایی الله است،یعنی نوعی افزایش نور که به مثابه ی زایش نور باشد نیست بلکه از اوّل مراتب  نور الهی که بر حضرت مُحمَّد(ص)و حضرت عیسی(ع)ساطع شده مشخص در نزد الله بوده است و در رابطه با تمامی بندگان که هدایت می شوند همچنین است.به این معنی که حضرت عیسی(ع)،حضرت مُحمَّد(ص)و همه ی بندگان الهی که هدایت می شوند در پرتو نور الهی به میزان رسیدن به قرب الهی قرار می گیرند.پس از ابتدا مشخص ساخته بندگانی در آن مراتب نور الهی قرار بگیرند و به محض اینکه پس از امتحان، آن بندگان در هر مرتبه ی ممکن از نور الهی قرار گرفتند  وضعیت آن بندگان دست یابی به آن قرار همیشگی است و همواره در آن مرتبه مخصوص نور الهی جای می گیرند و آن مراتب خاصّ پیامبران(ع)یا امامان(ع)و یا اشخاص مؤمن می شود.این شناخت مشخص می سازد شاخص ترین پیامبران(ع)اینگونه بوده اند و سایر پیامبران(ع)مثل همین که تحلیل شد و همه ی امامان(ع)و شهیدان الهی هم همینطور می باشند.توضیح اینکه اهل بیت پیامبر(ص)و شهدای متصّل به اهل بیت ایشان و همه امامان(ع)و پیامبران(ع)در امتداد نور ساطع شده به پیامبر(ص)قرار دارند که نور ساطع شده به همه ی پیامبران(ع)وسعت یافته و وحدت یافته در نزد الله است.بنابراین مثال نور الله این است که از منشاء خالص و یکتا می خواهد شعله ور شود و حیِّ لا یموت است.و مراتب نور را در وحدت با خودش آن طور که حیَّ لایموت است و می خواهد شعله ور شود نورٌ علی نور، دارد.اگر بنده ای را در هر مرتبه ای وارد سازد دیگر خارج از آن مرتبه ی نور نمی گرداند و آن نور را بر آن تمام می کند و بنده یا بندگانی را که به سمت رسیدن به مراتب نور الهی، متناسب با ظرفیتی که به آنان داده شده، اقدام در خور که به آنان تکلیف می شود نداشته باشند، از آن مراتب محروم می سازد و بندگان دیگر را برای رساندن به آن مراتب مورد امتحان قرار می دهد.این امتحان در رابطه با ابلیس نیز انجام شده و ابلیس متناسب با ظرفیتی که داشت ،عصیان کرد و از ورود به مرتبه ای از نور الهی محروم شد چراکه اگر وارد می شد هیچگاه محروم نمی گشت.پس امتحان برای بندگی و عبادت خالصِ الله برای بندگان با ظرفیت های متفاوت تا در پرتو نور الهی قرار گرفتن خواست الهی است.و مانع آن ابلیس و پیروان آن است.چراکه اختیار اطاعت و عصیان به بندگان داده شده تا خودشان انتخاب کنند و پس از امتحان و موفقیت در امتحان بدیهی است با مشاهده ی نور الهی که به آنان بی هیچ منّتی عطا شده نه فقط خارج از آن مرتبه ی نور نمی شوند بلکه منشاء رساندن بندگان دیگر که در امتحان برای رسیدن به نور الهی سعی دارند می شوند.یعنی هم در دنیا و هم پس از عالم دنیا تا روز قیامت، در عالم برزخ سعی الهی دارند. و بر عکس این، ابلیس و پیروانش هم در دنیا و هم در برزخ تا روز قیامت مایه ی عصیان و مانع رسیدن بندگان به مراتب نور الهی می شوند.به هر شکل چون از اوّل مشخص است میزان هدایت و گمراهی چه قدر است (که البته فقط الله می داند و اگر لازم باشد به پیامبر(ص)و آنان که می خواهد این مهم را مشخص می فرماید)پس به محض پایان امتحان؟ روز قیامت فرا می رسد و همه ی شر ها و خوبی ها از کمترین ثقل آن مورد رسیدگی قرار می گیرد.پس معلوم می شود سه مرحله، در دنیا با امتحان شدن،در برزخ با تکمیل یا جبران و در آخرت با رسیدگی نهایی برای ورود به مراتب نور الهی وجود دارد و برای دور شدن از نور الهی سعی برای رسیدن به نوعی منشاء آتشین در دنیا و در برزخ تدارک وضعیت متناسب با جهنم و در آخرت رسیدگی نهایی برای ورود به جهنم وجود دارد.یعنی کافران و منافقان و عصیانگران از ورود به امتحان الهی در دنیا عصیان می کنند و بر خلاف آن در لهو لعب و امتحان ساختگی وارد می شوند.

 

قبله ی اوّل در دین اسلام مسجدالاقصی بود که یهودیان که بر علیه حضرت موسی(ع)و حضرت عیسی(ع)دشمنی داشتند با توجه به این که پیامبر دین اسلام(ص) به سمت منطقه ای که گذشته ی یهودیان در آن بود نماز می خواند به آزار و تمسخر پیامبر(ص)پرداختند تا اینکه خداوند به پیامبر(ص)تغییر قبله از مسجدالاقصی به کعبه را وحی فرمود.همچنین در عالم غیب پیامبر(ص)از مسجدالاقصی به معراج می رود و اهمیّت مسجدالاقصی در دین اسلام مستحکم می شود.سپس طبق نقشه ای که دشمنان اسلام ، پیش از رحلت یا شهادت پیامبر(ص) طرح ریزی کرده بودند، در زمان رحلت یا شهادت پیامبر(ص)یهودیان و دشمنان اسلام با نفوذ شیطانی در جهت تدلیس و تحریف دین اسلام اقدام می کنند که منجر به تدلیس شیوه ی جانشینی پیامبر(ص)می شود و امام علی(ع)و امام حسن(ع)مانع تحریف دین اسلام می شوند.در همان دوران معاویه و عمروعاص در حوالی مسجدالاقصی نقشه ای در جهت تحریف دین اسلام با نفوذ ابلیس و یهودیان مخالف اسلام تدارک می بینند.سپس در جنگی که معاویه در مقابل امام علی(ع)بود ،عمروعاص حیله ی بر سر نیزه زدن قرآن را برای حکمیّت به کار می بندد و امام علی(ع)متوجه ی خروج عده ای از سپاهیانش که تقاضای قبول حکمیّت داشتند می شود و عملاً شکست و ساده لوحی آنان را می بیند تا اینکه پس از حکمیّت حقانیّت امام علی(ع)برای مسلمانان حقیقی آشکار می شود و خوارج در جهت مخالفت با امام علی(ع)از دین خارج شده و امام علی(ع)توسط یکی از خوارج در مسجد کوفه شهید می شود.دوباره معاویه با نقشه ای که تدارک دیده بود نوعی صلح نامه با امام حسن(ع)امضاء می کند که طبق آن یزید نمی تواند جانشین معاویه شود.امّا معاویه در جهت به شهادت رساندن امام حسن(ع)اقدام می کند و قبل از مرگش با خارجی خطاب کردن امام حسین(ع)آن قرار صلح را زیر پا می گذارد و یزید را جانشین خودش می سازد.در مقابل آن امام حسین(ع)حج را نیمه کاره رها می کند و تا صحرای کربلا حرکت می کند و همزمان مسلم ابن عقیل(ع)را برای اتمام حجّت به کوفه می فرستد و در  روز عاشورا مقابل تمام کفر قیام می فرماید و ارکان کفر را با شهادت در راه الله در هم می شکند و در هنگام امامت امام سجاد(ع)تا امام صادق(ع)فرق اسلام حقیقی با تحریف از مواضع بنی امیّه مشخص می شود یعنی بنی امیّه از ابتدا تا پایان نمی تواند بیعت از امام معصوم(ع)بگیرد و سپس بدترین دشمنان اسلام ،ابلیس و از یهود سراغ بنی عباس که به نوعی از سادات بودند می روند تا دو کار انجام شود هم مواضع بنی امیّه به سمت بنی هاشم مصادره شود و هم امام(ع)در آن وضع پیچیده و سخت مجبور به بیعت و همراهی شود.که در سختی های فراوان تا غیبت امام زمان(عج)برعکس خواست ابلیس و آن یهودیان خود خواسته، تحوّل فراوان در جریان حکومت اسلامی تحقّق می یابد،که با آنچه توسط بنی عباس مصادره شده بود کاملا فرق داشت.به طوری که بنی عباس در معرض دو پدیده ی مهم قرار می گیرد هم اینکه آنچه مصادره شده ربطی به حکومت اسلام نداشته و خارج از دین است و هم چون مصادره کرده بایست با حکما و مریدان اموی نهایت مخالفت و نهایت غلبه را داشته باشد.از طرفی رفتار بنی عباس در سختی بر امامان(ع)و تلاش برای تحمیل همراه ساختن امامان(ع)با حکومت بنی عباس و سپس سختی و کنترل برای ممانعت از به امامت رسیدن از نسل امام حسن عسکری(ع)ادامه یافت و امام زمان(عج)به خواست الهی دور از انظار دشمنان ابتدا در غیب صغری و سپس به غیبت کبری رفت و برای مسلمانان حقیقی اسلام حقیقی و امامت آن مشخص شد.سپس قرن ها ابلیس و یهودیان مخالف اسلام حقیقی با نفوذ در  بنی عباس سعی در تدلیس و تحریف اسلام حقیقی کردند به طوری که خلفای عباسی خودشان را موافق منجی آخر زمان معرفی می کردند و حتی در میان آنان نام مهدی و شبیه آن رواج داشت.در نهایت ابلیس و یهودیان مخالف اسلام حقیقی نفوذ را به سمت عثمانی ها می برند چون در همان دوران امام علی(ع)، سعی مخالفان اسلام حقیقی این بود که عثمان خلافت را به معاویه بدهد و توطئه ای که عمروعاص و معاویه در اطراف مسجدالاقصی با ابلیس و یهودیان مخالف اسلام نقشه ی آن را کشیده بودند به مرور عادی سازی شود.اما هیچگاه نتوانستند در مقابل اسلام حقیقی موفق شوند.وضعیت طوری است که قبة الصخره در حکومت اموی به این شکل که امروز دیده می شود ساخته شد و نفوذ ابلیس،یهودیان مخالف اسلام و دیگر مخالفانی همچون بنی امیّه برای به تاراج بردن اثرات اسلام با تدلیس و تحریف نمایان شد.پس در دوران اموی بنی امیه سیطره ی چندانی بر مکه نداشت و به مرور با تدلیس، سیطره توسط افرادی که گفته می شد سادات حسنی(ع)بوده اند انجام شد و به این شکل که در نهایت وانمود شود حقانیّت به تاراج رفتن مواضع اسلام از امامان که نوعی صلح با امام حسن(ع)این نتیجه را داده باشد ،دوباره به طور سوری توسط بنی امیه به شکلی دیگر صلح وانمود شده باشد و سپس در حکومت بنی عباس این موضوع همچنان وجود داشت و در پایان حکومت عثمانی در عربستان و عراق و اردن سه پادشاه از سادات حسنی(ع)مطرح بودند که ابلیس و یهودیان مخالف اسلام آل سعود را به پادشاهی عربستان می رسانند و اردن با توجه به همراهی پادشاه آن با انگلیس به نفع پادشاهی به جا مانده از پایان حکومت عثمانی و در فشار به فلسطین تفکیک می شود و عراق به سمت حزب بعث که نفوذ ابلیس و یهودیان مخالف اسلام در آن مشخص بود می افتد تا پس از کشمکش هایی توسط صدام مصادره شود و راه برای نفوذ بیشتر ابلیس و یهودیان مخالف اسلام در دولت های دست نشانده باز شود.این نفوذ پیچیده و ماهرانه بسیار ناتوان است و بیشترین قدرت همواره توسط حکومت های اموی،عباسی،عثمانی و دولت های امروزی بوده است.حوادثی در تاریخ به شکل، نه شیعه و نه سنی که اموی بوده و شیعه ی مدارا کن با اموی که عباسیان بود و اهل تسنن مدارا کن با اموی که عثمانی بوده و دولت های پادشاهی سعودی،سایر پادشاهی ها، جمهوری ها و جمهوری اسلامی ها که امروز مشاهده می شود.یرای این که توطئه ی شیطانی در اطراف مسجدالاقصی که مبداء آن حکومت شام و مصر شد امروز به شکل توافق آبراهام برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی که شجره ی خبیثه ی ابلیس،یهودیان مخالف اسلام و عصیانگران مخالف اسلام حقیقی است را شکل دهد و سپس طرح اسرائیل بزرگ را اجرا کند.برای این که منشاء اسلام حقیقی ،کعبه یعنی خانه ی الله است و منشاء اصیل که به اسلام حقیقی می رسد مسجدالاقصی یعنی دین و آداب حضرت عیسی(ع)،حضرت موسی(ع)و همه ی پیامبران(ع)است.بنابراین تحریف کلام اسلام از مواضع کفر موضوعی بدیهی است اما تحریف کلام اسلام حقیقی هیچگاه تحقق نمی یابد و طرح اسرائیل بزرگ در پی از بین بردن کلام اسلام حقیقی و جایگزین کردن مدرنیته ی یهودی به جای آن است.سعودی ها و دولت های دست نشانده ی انگلیسی این طور فکر می کنند که هنوز با اسباب تدلیس می توانند با این تحریف هم همراه شوند اما نکته ی مهم این است که قدرت های پیشین چه آنکه همان قدرت ها کلام اسلام حقیقی یا حتی کلام حضرت عیسی(ع)و حضرت موسی(ع)را از مواضع خودشان تحریف کرده باشند فایده ای برای بی نظمی نوین که یهود صهیونیستی  در پی آن است ندارند و قدرت های منهای صهیونیسم هرچه باشند با جنگ و خون ریزی حذف و جایگزین می شوند.از طرفی بیشترین ضربه ای که در رابطه با مسجدالاقصی به مسیحیان در پی پیروی از حضرت عیسی(ع) و یهودیان در پی پیروی از حضرت موسی(ع)وارد می شود علاوه بر منطقه ای که به عنوان طرح اسرائیل بزرگ مطرح می شود در روسیه،چین...و خصوصاً کشورهای غربی و امریکا خواهد بود و امنیّت به زیر صفر می رسد.و نا امنی افسار گسیخته حکم فرما می شود.اما قدرت امروز دولت ها هرچند دست نشانده باشند در یک اتحاد قوی می تواند به انحلال رژیم صهیونیستی و کشور جعلی اسرائیل ختم شود و این اتحاد قوی زمینه رسیدن به نظم نوین بی هیچ کشتار و هرج مرج شود،و گرنه دنیا خواهان دنیای پر از تلخی و عذاب را تجربه می کنند در حالی که با حذف یک غدّه ی سرطانی هم سازندگان غدّه و زیر مجموعه ی ساخته شده را از ادامه ی روند نافرجام منع می کنند و هم خودشان به آسایش می رسند.پس جمهوری اسلامی ایران روش صحیح برطرف سازی غدّه ی سرطانی منحوس اسرائیل  جعلی را به خوبی در تبعیّت از پیامبر(ص)و اهل بیت ایشان(ع)خصوصاً حضرت صاحب الزّمان(عج)در یک راه مطمئن که همان ولایت فقیه می باشد بشارت داده و مخالفان باید بدانند گذشتگان که مخالف پیامبر(ص)و اهل بیت ایشان(ع)بودند مضافاً مخالف حضرت عیسی(ع)و حضرت موسی (ع)بودند و قدرت و توان بسیار بیشتری از مخالفان امروزی داشتند اما در مقابل قدرت الله هیچ بودند و وهمِ توانایی مبارزه با نظام اسلامی  که در سرتاسر جهان هستی جریان همیشگی دارد، آنان را به عذاب و محو از روزگار و جهان برد.پس ترس از دشمنان اسلام بی معنی است چون ترسیدن از کسانی که به سمت سقوط و تباهی می روند معنایی ندارد و انسان با بینش صحیح می بایست فقط از خداوند خوف داشته باشد و به سوی خداوند همواره توبه کند همچنین امید فراوان به خداوند داشته باشد و مطمئن باشد خداوند او را نجات می دهد.خوف و رجاء نسبت به الله آدمی را به اطمینان و نجات در مقابله با ظالمان می رساند.

در وضعیّت فعلی اوضاع جهان با وجود پیشرفت در پیچیده ترین صنایع و مهارت های صنعتی و نظامی رو به افول و نا امنی است چراکه امنیّت صحیح که غایت زندگی بشر است وقتی پدید می آید که همه ی انسان ها و موجودات زنده با همه ی صنایع و مهارت هایی که در اختیار دارند و یا به نوعی کسب کرده اند،تسلیم الله شوند چون الله در میان همه ی امّت ها رسولانی قرار داده که وظیفه  ی آن رسولان ،رساندن امّت ها به امام یا پیامبرِ منصوب شده برای هر امّت است.تا هر امّت به خواست الله تسلیم امام یا پیامبر همان امّت شود و با توجّه به این پیامبران الهی(ع)که امامت امّت ها را داشته اند فراوانند،الله امرِ رسالت،پیامبری و امامت را به یک پیامبر که آخرین پیامبر باشد و همه ی رسالت ها، پیامبری ها و امامت ها به ایشان تمام شود را در میان همه ی امّت ها برای بشارت و انذار قرار داده است.و دین امّت ها را به پیامبری ایشان تکمیل فرموده است.یعنی طوری است که همه ی موجودات بشارت ها و انذارهای آخرین پیامبر(ص)را مشاهده می کنند، بشارت ها و انذارهایی که از شروع تا عمل تکمیل و تمام می شود.چون هدف الهی تسلیم به الله می باشد و خواست الله در هدفی که بنیان نهاده تسلیم شدن همه ی امّت ها به پیامبر اسلام(ص)می باشد تا همه ی امّت ها با پیامبر(ص) در یک صراط مستقیم  تسلیم الله بشوند و به سعادت همیشگی برسند.به همین تفسیر، الله تکمیل دین و اتمام نعمت ها را اسلام معرفی می کند و عرفاً تا عملاً همه ی بشارت ها با پذیرفتن دین اسلام به پیامبری حضرت رسول الله(ص)که مزار ایشان در مدینه است تکمیل و تمام شده است.ایشان پس از رحلت یا شهادت امّت ها را به حال خود رها نساخته و قرآن و اهل بیت خودشان(ع)را در میان امّت ها برای بشارت و انذار قرار داده است.پس اگر شخصی پیدا شد که همه ی آنچه مربوط به بشارت و انذار صحیح  است را مطابق با همه ی قرآن را به انجام برساند آن شخص با توجه به اینکه رحلت یا شهادت پیامبر(ص)مشخص است همه ی  کارهای صحیح امّت ها را متّصل به الله رهبری می فرماید.مطلقاً پیامبری بیش از ۱۴۰۰ سال است که تمام شده امّا امرِ رسالت و امامت تا روز قیامت ادامه دارد.و چون امر رسالت در هر برهه به خود پیامبر(ص)تمام می شود نتیجه می گیریم پس از رحلت یا شهادت ایشان، تا روز قیامت همه رسالت های الهی توسط رسول الله(ص)یعنی همان آخرین پیامبر(ص)تنفیذ می شود و به سوی ایشان تمام می گردد.امّا به جهت امتحان الهی چون پیامبر(ص)به خواست الله رحلت فرموده و یا به شهادت  رسیده و امّت های بسیاری تا روز قیامت آمد و شد دارند،وجود امام منصوب شده از طرف الله لازم و بدیهی است.بنابراین چون قرآن همه ی آنچه در دین اسلام لازم بوده را کاملاً بیان فرموده امام منصوب شده از طرف الله باید همه ی آیات قرآن را جاری و اجرا کند(چه آن امام را امام پیش از آن منصوب کند و چه پیامبر(ص)منصوب کند به این معنی است که الله منصوب فرموده است)این همان مفهوم بقیّة الله(عج) است که در قرآن آمده.از آنجایی که قرآن دارای مراتبی است و مرتبه ای که در میان امّت ها مشاهده می شود را هم دارد،لازم است در یک نظام یکتا این مهم در مورد مفهوم بقیّة الله(عج) صدق کند.یعنی رسولان در امّت ها وظیفه ی رساندن به امام(عج)را دارند. و چون هر امّت دارای امام خاصّ خودش است،هر امّت دارای یک رسول شاخص است که امامت آن امّت را هم دارد.یعنی رسولان هر امّت وظیفه  ی رساندن آن امّت به امام همان امّت را دارند. و آن امام، رسول شاخصی است که امّت خود را به امام بالاتر از خود می رساند تا در نهایت همه ی امّت ها به امام(عج)برسند.به هر تفسیر مسیرهای مشخصی برای رسیدن آحاد بشر در هر امّت که باشند به امام(عج)وجود دارد.که برای پی بردن و تشخیص مسیر قرائت و عمل کردن صحیح به قرآن لازم و حائز اهمیّت است.پس ماهیّتی از قرآن در همه ی جهان منتشر شده و برای رسیدن به بقیّة الله(عج) وجود دارد.شخص رهرو لازم است همه ی آیات قرآن  را باور داشته باشد و به ماهیّت غیب پی ببرد.علاوه بر اینکه قرآن آدمی را به ماهیّت غیب می رساند ماهیّت غیب هم دارد.خلاصه ی این مطالب این را می رساند:قرآن ماهیّت غیب را نشان می دهد  و علاوه بر این ماهیّت و آثاری که دارد ،خود قرآن ماهیّت غیب دارد و این ماهیت و آثاری که مشاهده می شود از غیب به منصه ی ظهور رسیده است.پس بقیّة الله(عج)که منصوب شده از سوی الله است و همه ی قرآن را با خود دارد ماهیّت غیب دارد و آثار قابل مشاهده در میان امّت ها دارد و ماهیّت قابل مشاهده در میان امّت ها خواهد داشت.یعنی از غیب به منصه ی ظهور  می رسد و قرآن را آنطور که باید در میان امت ها جاری و اجرا می سازد.وقتی رسولان و امامان برحق در امّت ها در جهت رسیدن به بقیّة الله(عج) شوند،ایشان از غیب به منصه  ی ظهور  می رسد.این اندیشه در ولایت مطلقه ی فقیه که آثار نمایان در میان امّت ها دارد نمایان شده است و آثار معتبر بقیّة الله(عج)است.

نورِ احمد(ص)صبح صادق(ع)شد نمایان بر بشر
راهِ هستی را ببین تا دور گردد از تو شر
بیکران الله دارد نورِ هستی چون علی(ع)
خیر در راهش چو خواهی،می دهندت بی تشر
 
به مناسبت سال روز ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم:
صبح آمد به سماوات و دل داد زمین
پیشِ الله زمین یکسره سائیده جبین
صبحِ قائم(عج)به سماواتُ زمین گشت نهان
چون بشر گشته دگرگون و جدا مانده ز دین
آفرینش:
آمد از نور علی(جلَّ جلاله) آیه ز هر آیه ی نور
آیه با آیه که سرمایه ی پرمایه ی نور 
آیتی خلق زمین را به دو روزی شده است
آیتی چار روزی آنچه روزی شده است
آیه شد وصل در آن آیه ی اوّل و نخست
آسمان ها همه آورد دو دوزی که برُست 
آیه ای بود زمین مبدَاءِ امکان و وجود
آسمان بود به وصفی چو دخان آنچه چو دود
آب از روی زمین برد به بالا و به عرش
آفرینش شدُ طوفان همه جان داد به فرش 
آب بر روی زمین ریخت اثر داد به آن
آسمان روی زمین شد و هوا زاد به آن
آن به یک آن شدُ گردید پدیدار زمان
آن به یک آن شدُ گردید پدیدار مکان
آن به یک آن شدُ گردید پدیدار فصول
آنچه گردید به شش آن، همه می گفت قبول
آدمی خلق که شد حیله ی آمال که دید
آخرت را ز مُحمَّد(ص)و علی(ع)خوب شنید
آدم از وقت ازل راه به الله کشید
آخرین حرف ز هر نامه ی اعمال رسید
آفتی چون که بروید ز جهان شد به افول
آشنا با همه این شمع شفا باش رسول
بیا،ببین،بگو،بمان:
بیا ،ببین ،بگو ،بمان
به هو قصیده ای بخوان
به عشق هو بمان فقط
به ناز برگ ارغوان
بخواهشی که زندگی
به راه کام عاشقان
به شهد از شهادتی
به خون صاحب الزَّمان(عج)
بجوش در رگت ز هو
بکوش در فراغ آن
بخواب در میان غم
به رسم کربلا نشان
به پای غم بلند شو
به قامتی که بر جهان
بکش تنت به سوی هو
به یاد عشق بی نشان
بیا به راه ای رسول
ببین نگاه در نهان
بگو ز غصّه ات به هو
بمان به راه هو، بمان
 
به مناسبت هفته ی دفاع مقدس:
روزگاران همه رفتند و افتاد ستم ها ز جهان
عُمر بیهوده ی هر ظلم به دوزخ شدُ در آهُ فغان
راه مظلوم امامت به جهان بهرِ خداوند دهد
چون که نزدیک خداوند رسد راه عزیزان همه آن
در جهان چاره ی میسور، مجازات ستم گشت فقط
گرنه آسان زره از ظلم بریزد همه با آن هیجان
مثلِ جهلی که ندانسته بریزد به مکافات ستم
یا سکوتی که تماشا بکند محو خودش بهر بَدان
یا گناهی که مدارای به عادی شده ریزان به زره
یا عداوت و نفاقی که چو جلدی به ستم گشته نهان
اوّل آن جهل بمیرد و نداند که بمیرد به ستم
در سکوتی بشود محو خرافاتِ تماشای عیان
عادّی ساز بریزد همه چون برگ به هر پای ستم
یا شود جلد به آن هجمه ی ابلیسِ ز خنجر نگران
خنجر آن جلد شکافد و رسد بر تنِ ابلیسِ شرور
در جهالت و سکوتی که بمیرند سگان بهرِ گمان
چون که ابلیس همان سلطه ی امریکایی است
خنجری سهل فرو رفته به آن صنعتِ نابود گران
بچّه اش گر بِکُشد وقت بگیرد که نمیرد هنوز
با فراری که ز هر خنجرِ اسلامِ  شتابانُ روان 
/با توجّه به جهلی که هنوز نسبت به سلطه ی پوشالی دولت های غرب و امریکا ممکن است و هر کدام در یک مسیر باطل چون زره(جهالت ها)و جلدِ بدنه ی ایلیس(دولت های غربی)و ابلیس و بچّه اش(امریکا و اسرائیل جعلی)می باشند.راه ممکن برای زمان بیشتر افول این ابلیس با جلد و زره اش در لذت  های حیوانی این دنیا ،کشتن بچّه اش و فرار از خنجرهای پنهان و قدرتمند اسلام است.و گرنه زره شکافته می شود و خنجرها جلد ها را در می نوردند و آن ابلیس(امریکا)پیش از بچّه ی حرام زاده اش(اسرائیل جعلی از بین می رود.
مسلمانان شتابان و روان ،مأمور به انجام وظایف اسلام هستند و عجله ی ابلیس(دولت امریکا با جلد دولت های غربی و زره ی سایر دولت های جاهل)فرزند حرام  زاده ی اسرائیل  جعلی را در مقابله با اسلام،وضع حمل کرده و در حال بزرگ کردن آن است.بدیهی است دو راه بیشتر ندارد:یا همینطور به فرار ادامه دهد تا این عجله ی نامشروع در مواجه با شتاب اسلام محو شود و یا در جهت بزرگ کردن آن با شتاب اسلام مواجه شود و با فرزند نامشروعش از بین برود./
نور آثار تو تابید به این جاده ی غم
آب آداب تو بارید در این باده ی غم
غصه ها گرم وجودت شد افتاد به خاک
خاک از نور وجودت شده دلداده ی غم
میل دل صلِّ علی احمدُ آل المرسلین(ص)
حال پولادین دل کلمه ی افتاده ی غم
جمله ای کو که ندارد اثر از کلمه ی غم
هرچه هستی و اثر گشت فقط زاده ی غم
کوزه گر آب ز آن کوزه ی بشکسته خورد
کوزه ای را که شکستند به دل داده ی غم
کامیابی تو اگر غصّه ی اسلام خوری
ای رسول در همه جا پهن شده سجّاده ی غم