رسید حال خوب عاشقی به عمق آسمان
کشید نقش تازه ای دوباره سوی جانمان
شهید بود آفتاب آسمان عشقِ هو
دوباره تازگی دوباره عشق هو برایمان
بیا به صبح خنده ای بزن به وصف زندگی
به وقت عاشقی بیا به سوی عشق،هر زمان
دلم کشید پر دوباره سوی آسمان عشق
به عشق هو رسید دل به پیش صاحبَ الزّمان(عجّل الله فَرَجه)
نفس نفس زدم تمام زندگی به عشق دل
به گل نشست هرچه ظلم از تبار عشقمان
کنار جویبار زندگی فقط بزن دلت
بزن دلت به آب پاک بندگی و جا نمان
سراب کفر پوچ قدر بی اثر به هر جهان
سراب رفت دور گشت با غبار ظالمان
همیشه آفتاب عشق هست بی بدیل تر
به هر کجا رسید نور آفتاب در کمان