بیا ظهور کن کدورت از زمان رود
ستم و کفرِ در جهالت از جهان رود
سرابِ ناتوان اُفول بود در عَبَث
اُفول کرد ظلمُ مکرِ ظالمان رود
ارزش های الهی بالاترین مفهوم درست زندگی است.برای رسیدن به ارزش های الهی سعی و تلاش لازم است،برای اینکه ارزش های الهی کاملا شکل بگیرند می بایستی از آنچه خداوند می فرماید و می خواهد اطاعت شود.بنابراین دو هدف خداوند را از آفرینش می توان فهمید
_رسیدن به مفهوم درست زندگی یا سعادتمند شدن
_امتحان میزان سعی و تلاش و اطاعت برای رسیدن به ارزش های الهی
پس خواهیم دانست فقط خواست خداوند مهم است و به هر انسان یا جن، عقل و اختیار از سوی خداوند در یک محدودیت مشخص داده شده است.یعنی محدودیت های انسان با وجود اینکه هرکاری می خواهد بکند کاملا تحقق یافته است.فرض کنیم در این محدودیت ها همه ی موجودات دارای اختیار هر کاری می خواستند مخالف خواست خداوند انجام می دادند آن وقت دو هدف اصلا محقق نمی شد پس خداوند چنین چیزی را ممکن نکرده است.فقط می توان اظهار کرد برخی با تعداد آماری بالا هرکاری می خواهند مخالف خواست خداوند انجام می دهند و به ارزش های الهی نمی رسند.مهم کلمه ای است که از سوی خداوند پیش تر از تحقق ها جاری شده است و اگر این کلمه از سوی خداوند جاری نمی شد عذاب آنان که در مخالفت با خداوند هرکاری می کنند فوری و از بین برنده بود.
طبق تحقیق مشخص می شود خداوند بی نیاز از رساندن به ارزش هاست.اما این مهم را بر خودش واجب ساخته است و بندگانی این نیاز را دارند تا به ارزش های الهی برسند.دلیل این موضوع به این بر می گردد که خداوند وجود مطلق و وصف ناشدنی است که فقط آن طور که خودش در قرآن فرموده برای بندگان با تقوا امکان دیده شدن دارد.لذا هرچیزی هستی یا وجود داشته باشد ،وجود نسبی دارد. اگر کاملا به خداوند نزدیک باشد ارزشمندترین آفریده است و اگر کاملا دور باشد بی ارزش ترین است.ارزشمندترین آفریده ی خداوند اطاعت محض از خداوند دارد و بنده ی کامل خداوند است.و بی ارزش ترین کاملا از خداوند اطاعت نکرده است.پس ارزشمندترین آفریده این محدودیت را دارد که خداوند نمی شود اما کاملا به خداوند می رسد و بهترین خوشبختی را دارد((پیامبر گرامی اسلام(ص)،اهل بیت پیامبر(ص)و امامان(ع)،پیامبران و اولیای الهی(ع)،شهیدان راه خداوند....)) اما بی ارزش ترین پس از این که کاملا خداوند را اطاعت نکرد این محدودیت را دارد که در نهایت مطیع به دور ماندن مطلق از خداوند و عذاب همیشگی داشتن شود.در جهان آخرت سه عاقبت برای انسان ها تحقق می یابد بهشت سرشار از منفعت که مخصوص مومنان با تفاوت از مومنان با کمترین بندگی و اطاعت از خداوند تا مومنان با بیشترین بندگی و اطاعت از خداوند می باشد.جهنم مخصوص کافران از کمترین دوری در کفر از خداوند تا بیشترین دوری در کفر مطلق از خداوند می باشد.این دو جایگاه با هم فرق دارند یعنی بهشت برای همه ی مومنان خوب و دلچسب است و جهنم برای همه ی کافران بد و عذاب آور است.بین عالم بهشت و جهنم عالمی مخصوص آنان که فاقد عقل هستند می باشد که مثل بهشت آنان است.
پس خداوند بی نیاز که هستی مطلق و بی هیچ شریک و همتایی است و ثابت می شود این جهان را آفریده نیازی ندارد به آنچه آفریده جواب پس دهد اما آفریدگان اگر از خداوند درخواست کنند خداوند بی نصیب نمی گذارد.
پس این جهان از هیچ آفریده شده و هیچ هستی نداشته است.اثر نور الهی بر هیچ جهان را پدید آورده است و هرچه به اثر نور الهی نزدیک بوده ارزشمندتر شده و هرچه دورتر مانده بی ارزش تر شده است.هرچه نزدیک تر بوده بهترین پاداش و سعادتمندی را دارد و هرچه کاملا دور مانده بدترین عذاب را خوهد داشت.همه ی اینها دفعتاً بوده است و زمان در این آفرینش معنا یافته است.آنچنان است که اختیار تام برای هر موجود دارای اختیار در رسیدن به نور الهی تا فاصله یافتن بی نهایت در عذاب از نور الهی ممکن شده است.لازمه این مهم چنین است که همه چیز دارای اختیار،به خواست خداوند دفعتا شرایط را از خواستن و شدن خودش کاملاً دیده و خواسته است.و هر موجود داری اختیار تا اجلی که در دنیا برایش رقم می خورد همان را که دفعتا خواسته و شده را ،به شکل انبساط با مفهوم مکان و زمان درک می کند.و چنین است که خداوند می فرماید هرکه را بخواهد به سوی خودش هدایت می کند و هرکه را بخواهد گمراه می کند همچنان که می فرماید گمراه نمی کند مگر آن را که فاسق بوده، یعنی فاسق خودش به اختیار به آن محدودیت عذاب آور رسیده است چرا که خداوندی که از هیچ می آفریند و بر خود واجب ساخته که رحم کند محال است بدترین انسان را که به سوی خداوند بر می گردد هدایت نکند،با لطف لایتنهی می گوید مگر آن را که فاسق بوده،یعنی آن فاسق با همه ی اختیار فاسق شدن و گمراه شدن را می خواهد و آنچه را فاسق در اختیاری که خداوند به او داده می خواهد ،خداوند برای او می خواهد.ضمن این که محدودیت هست یعنی خواستن خداوند کجا و خواستن محدود شده ی فاسق در عذاب کجا.خواستن خداوند بر جهان آفرینش کامل است و خواستن فاسق، بی ارزش و به ضرر خودش در مقداری از جهان آفرینش است.
پس اگر خداوند همه ی جزئیات را از ابتدا تا انتها می داند در حالی که هزاران سال برای یک موجود دارای اختیار از حیث زمان،جا و...بسیار است و هنوز تمام نشده است به خاطر این است که هنوز و تمام نشدن ها در آفرینش است و در آفرینش فهم چگونگی دانایی خداوند بر همه چیز که تقریباً در قرآن آمده سخت و ناشدنی است.
لذا خداوند محقق فرموده توانایی کشتن کافران و منافقان توسط مومنان باشد و کافران و منافقان هیچگاه بر مومنان نتوانند غلبه کنند.مومن کسی است که در اطاعت از خداوند طوری که خداوند در قرآن فرموده است کافران و منافقان را بکشد.که در این مهم اگر مومن کشته شود به قرب الهی رسیده است.یعنی اولا این خواست خداوند است و ثانیا مومن کسی است که در اطاعت از خداوند می داند چگونه این وظیفه را به انجام برساند.این به معنی جنگ طلبی نیست همان طور که گاهی آن طور که خداوند می فرماید نکشتن کافر و منافق به معنی تسلیم در برابر کفر و نفاق نیست.مهم خواست خداوند است و به غیر از خواست خداوند بی ارزش است.
پس بدترین دشمنی با خداوند است و یهود قومی سرکش بود که بدترین دشمنی را با خداوند و حضرت موسی(ع)داشت و پس از آن با تحریف، دین حضرت موسی(ع)را یهود عنوان کردند و عده ی کمی از قوم یهود که این را بر نمی تابند و به ناحق در قوم یهود رنگ شده اند و از خداوند اطاعت با شناخت درست می کنند هدایت می شوند.این بدترین دشمنی مقابل حضرت عیسی(ع)و سپس حضرت محمّد(ص)نیز شکل گرفت و هنوز همین بدترین دشمنی است.گویا تعداد کم بوده اما قوم بنی اسرائیل بسیار بوده است بنابراین نفوذ برای ضربه زدن را در قوم بنی اسرائیل که بیشتر مسیحی و مسلمان شده بودند ادامه می دهند.
دو موضوع شکل می گیرد
_اسرائیل جعلی و مخرب
_دین زدایی در سرتاسر جهان
بنابراین بدترین دشمنی دین زدایی است که در سرتاسر جهان است و نشان دهنده ی اجماع کفر و نفاق در برابر مومنان است.پس اسرائیل که جعلی بودن و مخرب بودن آن معلوم شده کاملا وصله ی ناجور است و کسانی که در سرتاسر جهان پدیده ی دین زدایی را انجام می دهند دو روش را در پیش گرفته اند
_اسرائیل جعلی را در معرض دید قرار داده اند تا اجل از بین رفتن برای آن تحقق یابد.
_گاهی از اسرائیل جعلی دستی بر آتش می آورند تا وهم گرامی بودن خودش را هنوز باور کند.
در نهایت خواهیم دید یا اینکه پدیده ی دین زدایی که از آستین یهود جهانی در می آید اسرائیلی ها را پس از انحلال قانونی در کنار خودش به شکل پراکنده در جهان نگه می دارد و یا اینکه وصله ی ناجور(اسرائیل جعلی)بمباران و نابود می شود.
چراکه بنی اسرائیل که خداوند در قرآن به مستضعفین با ایمان آنان وعده ی جانشینی در زمین را داده است ،چند میلیون و اندک نیست بلکه در حال حاضر چند میلیارد است که در ادیان مختلف از جمله اسلام و سپس مسیحیت در جهان و بیشتر در آسیا می باشند.