بیکران هست خداوند به هرجا و زمان
عالمی سوی خداوند رسد بهر امان
امنیّت نیست از کفر ستم بهر بشر
آدمی در پی الله رود زه به کمان
شوخ طبعی نشود مانع عدلی ز علی
کربلایی به بلایی زده ماتم ز همان
شادمان نیست آوار ستم ها به جهان
تا بمیرد به ستم های خودش پوچ گمان
کاروان رفته ز هر دهر به کردار خودش
عدل خواهی بشود خوش تو ستم خواه نمان
ظلم صهیون شده بر روی خودش قاب دگر
اندرآن قاب بمیرد به ستم ها به همان
روزگاران بنویسند به هر دهر مکان
عاشقی رسم خوشایند علی بر دلمان