زیر آوار ستم خرد شود قلب صبور
خون بی مایه ی ذلّت بشود در رگ زور 
این ستم با همه ذلّت شده اجساد پلید
می دود ظلم جهاتش به جهش  تا ته گور
تا قیامت برسد هرچه ستم گشته ذلیل
ناگهان خون خداوند بدمد در رگ صور
آسمان در رگ خوبان بدهد خون وجود
آسمان هست که غفلت نکند فهم شعور
خفته ای دل نگرانی به سرابی تو رسول
بی جهت در خطری هی مشو از راه به دور
بار برداشته ات چون گنهت گشته به دوش
دوش دیدم که ملائک همه کامل و تو بور 
نام اندازه ی فهمت که نشد چاره به چیست؟
نان نامت بخوری داغ ز انوار تنور
صحبتی با تو بگویم که بگردی به ثواب
بی ثوابی تو سرابی تو به خوابی نه به حور
مشق امروز تو را بست به راهی ز رسول(ص)
بی محمّد(ص)وعلی(ع)تلخ مزاجی نه به نور
نور احمد(ص)بِسِتان بلکه بفهمی ز علی(ع)
بی علی(ع)نیست شود هرچه به عالم شده جور.