کودکانه عاشقانه ، از رقیّه قصّه ای
عشق گفت از رقیّه(س)بی کرانه غصّه ای
هر چه قصّه پیش غصّه کودکانه می سرود
غصّه های از رقیّه عارفانه می سرود
قصّه می سرودُ!غصّه می سرودُ! پیش شب
قصّه خفتُ،غصّه گفت، گشت گرگُ میش شب 
گرگُ میش شب به صبح غصّه داده تا کنون
وقت قصّه شد تمام بخت غصّه گشته خون
خونِ رأس از حسین(ع)به وصف قصّه کو کجا؟
غصّه های از رقیّه کِی تمامُ کِی رجا؟
به عشق حاج قاسم دل ها:
عاشقی تا به دلم عشق حسین(ع)را  ساخت
ناگهان رفتُ به آن عشق دلش را باخت
رفتُ من از اثَرش بی خبرَم  بی تاب
در به در در پیِ او روزُ شبم بى خواب
خانه آباد کجا رفت که شد این راز
تا نشانم بدهد عشقِ حسین(ع)را باز
شمعُ پروانه چه عشقی به حسین(ع)دارند
آن یکی نور دهد تا که یکی گردند
دل اگر گِرد فروغش ننشیند زود
می شود خاکُ به خاکسترِ عالم دود 
عاشقان!او به دلم عشق حسین(ع)اندوخت
او خودش رفت و از عشق حسین(ع)افرخت