بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

به عشق حضرت رسول الله(ص)،به عشق چهارده معصوم(ع)و عشق حضرت ثار الله(ع) تقدیم می شود به حضرت حُجَّةِ ابنِ الحَسن(عج)ارواحُنا فِداه

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

لطف بیکران

رساند لطف بیکران فقط ثواب
کرامتی که می رسد ز صبح ناب
گناه را به لطف خود ثواب دار
به توبه ای رسان که حل کند سراب
به توبه ای که آفتاب عشق گشت
درست کن گزاره های ناصواب
۲۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاصیّت کویر

کی کویرِ کهنه می شکست در باد؟
تازِگی زِ آسمان به خاک افتاد
گرچه پیشِ رود گشت هر نَفس نرم
خاکِ سردُ گرم گُر گرفتُ گُل داد
۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز دختر(آغاز دهه ی کرامت)

بیکران که شعرِ غم به دفتر رسید
ناگهان حسابِ غصّه ها سر رسید
روزُ شب تمام غصّه ها سر شدند 
ناگهان طلوعِ روزِ دختر رسید
 
بیمه ای تا شده در جیبُ دگر خندانند
بیم طوفان که رسد ظنُّ گُمان را دانند
حاصلی شب زده در روز رساندند به غم
غصّه ها در همه شب حاصِلِ یخبندانند
عاشقان بیمه ی عشقندُ به غم سروِ چمان
غصّه ها در ره این عشق به گرمی بالند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
عشق معصومه(س)شود آیه ی هر وصلُ اثر
چون رضا(ع)آیه ی هر وصل به قرآنند  
۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۳:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غروب آخر الزّمون

به صبحُ ظهرُ عصر تا غروبِ آخرالزَّمون
دلم شکسته از غروب بی تو صاحِب الزَّمون(عج)
نظر بزن ز ماورا مرا بکش به ماورا
بیا طلوعِ آفرین به آخرین بده اَذون
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرای دلنشین امام صادق(ع)

قوی ترین سلاح از تو هست محتوم
عدو مزاح کرد! از تو گشت معدوم
سرای دلنشینِ شاهِ صبح صادق(ع)
چنین ز رَب رسید به چهارده معصوم(ع)
ببین گناه می برد نظام شعرم
نگاه کن تمام گشت وقت عمرم
کنار آن سرا نشسته ام مداوم
رسول سمت خود رسان به رسم مرسوم
ببین که جاه می کشد نشاط نثرم
تمام کن به نثر خود نظام فکرم
رسول سمت خود رسان به رسم مرسوم
و گرنه بی تو هیکلم چه وصف مرحوم
ببین شهید گشته اند در وجودت
مزار داده ای هرآنکه در سجودت
و آنکه بی مزار شد به راه این عشق
مزار او به مثل هر شهید معلوم
ببین جهان به کفر رفت از نبودت
نه، بلکه کفرُ ظلم دور از شهودت
تو را ز یاد نمی برم امام صادق(ع)
شفای تارُ پود غم تو لطف مکتوم.
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روزگار

روزگار ای روزگار ای روزگار
سازگار با کردگار ای روزگار
جاده ای گشتی برایم روزگار
کاش بودی پیش پایم روزگار
کاش بودم پا به پایت روزگار
شرح می دادم برایت روزگار
جاده ای گشتی به راهم روزگار
من زمین از تو نکاهم روزگار(برای خداوند سکونت در زمین را می خواهم)
گر نباشم با علی(ع) در روزگار
می رسد بی حاصلی در روزگار
چون به آخر می رسی ای روزگار
 می رسم در بی کسی ای روزگار
با تو می خواهی تلاشم روزگار؟
با علی(ع)باش به تو باشم روزگار
با تو می خواهی که باشم روزگار؟
با علی(ع)باش به تلاشم روزگار.
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یا صاحب الزّمان(عج)کمترینم و،گناهکار

شب به هجران روز هجران کی بیایی؟
عقده ها از روزها شب کی گشایی؟
غرق در هر درد سر در زد رسول
کیمیایی کیمیایی کیمیایی
بهترینی بهترینی بهترینی
غم نبینی غم نبینی غم نبینی
کمترینم کمترینم کمترینم
بر زمانی بر زمینی شاه دینی
(عاشقانه عارفانه صادقانه
باز گردان هر گره را عارفانه)
با تو باید بی تو شاید در زمانه
لال گردم این که گفتم جاهلانه
جهل این افکار پستم را جدا کن
تا به سویت پاک گردم مخلصانه
کافرم گر ظالمم گر بی تو بارز
مخلصم من چاکرم من بی تو هرگز
شعرُ گفتارم که آمد از شفایت
هی زمین خوردم ز رفتارم چه عاجز
در زمین خوردن تو غم از آسمانی
هی زمین خوردم و دیدم جاودانی
جانمانی از مکافاتی ز عالم
از غریبی از یتیمی جا نمانی
باز گشتم با گناهم خوارُ کاهم
هرچه کردم تازه ماندی در نگاهم
باز بازی باز شب زد روزِ زاری
درد عشقت می دَرد هر دَم گناهم
شب به هجران روز هجران کی بیایی؟
عقده ها از روزها شب کی گشایی؟
غرق در هر درد سر در زد رسول
کیمیایی کیمیایی کیمیایی
بهترینی بهترینی بهترینی
غم نبینی غم نبینی غم نبینی
کمترینم کمترینم کمترینم
بر زمانی بر زمینی شاه دینی
من حسینی من حسینی من حسینی(ع)
بارالاهیدن کمک قُل سیز یعنی
یاز آقا(عج) سوزدن یُل سیزدن ده
نور عینی نور عینی نور عینی
(بارالاهیدن کمک قُل سیزدن ده
یاز آقا(عج)سوزدن یُل سیزدن ده)
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نقد شعر

سهراب سپهری:

تو مرا آزردی …
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت !
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی…
برنمی گردم، نه !
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد …
عشق زیباست و حرمت دارد

به اقتباس از سهراب سپهری:

چه تو را آزردم …
که خودت کوچ کنی از شهرم،
و خیالم راحت !
میروی از قلبم،
میشوی دورترین خاطره در شبهایم
و بِهِت میخندم !
و به خود میگویم: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی…
برنمی گردی، نه !
میروی آنجا که دلی بهر دلت تب دارد …
عشق زیباست و حرمت دارد

 

کهنه زخمی داشتند
زخمی تازه دارم پیش این جراحت
دگر آن زخم نیست تازه تر شد زخم من پیش نگاهت
زود باور کرده ام برنامه هایی را که بود
از قضا برداشتند
باز زخمی گشته ام باید بیایی خیلی زود
(در ثوابُ در گناه در غرورُ با شعور آیم سمت راهت)؟
این چه شعر زخم حرف تلخ برفُ کفر ظلمت بر نگاهت
زخم را انگاشتند
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیشتر باید گفت

این شعر را با اقتباس از وزن و توجه به معنی زیبای یکی از اشعار آقای فریدون مشیری سرودم و در پایان یک دوبیتی سرودم:

بیشتر باید گفت

مثل صبحی شدُ در ساحلِ صحبت باید سُفت

موج ها از غمِ هجرانِ تو باریدند

در بیماری

تیره تر، چرکُ تر بستر

از بی خوابی!
ضربِ نبض زد ضَرَبانِ ضَرر

باز بازی ز تو زاری زد

گر مرگم هم
قبضِ قاضی به قضایِ قدَر
باید که ببینم آسمانِ نگاهت را
کوزه ها پر شود پیش نگاهت آسان

زنگِ آزادُ خراب

فصلِ تاریکی عشق

با طلوعت برود

زنگِ آزادِ ثواب
عشقُ پیوندُ ثواب
دُر صدف می خواهد

خانه آباد به گور

توشه خواهد از نور

تازه تر می شود هر لحظه ی دلداری
تا در آن لحظه که عشقِ تو به دل بسته شود
خونِ پاشیده ی مؤمن شد
شلّاقِ شعور
زهرِ شیطان آتش شد
از عدلِ ظهور
نور پنهان پر تابش شد
از شاخه یِ سدر

آفتابِ ابدیّت را می‌بینم!

در گناهان به نگاهت نشود تازه شکفت

آسمانِ معرفت!ابدیّت در وجودم می گفت

کاش می گشتم جفت

ابدیّت می گفت

هرچه بی چِشم تو از عمقِ وجودم باید رُفت

تا که دجّال نبیند چه در دِیرِ مجازی
زهر بازی زرُ زوری نریزد بر نمازی
وقع دجّالُ مجازش شود عینِ خرابی
هی بیفتد به هراسی،حقایق به رازی
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زلالِ آفتاب عشق

زلال آفتاب عشق پیش غم فتاد
برای آسمان عشق نبض صبر داد
جهان شتاب می دهد هماره با علی(ع)
نقاب هر نفاق را کشید رقصِ باد
قدم  قدم به محو صهیونیستی ببار
نمی شود تو را به غیر این اثر سواد
بطوف سوی ظلم تازیانه ها ز باد
که آن خراب می کند خراب هر نهاد
اگرچه تازه می شود نهاد صبح زود
ظهور آفتابِ تازه گشت از جواد(ع)
۰۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۶:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اثر

به امرِ ربّ باش بی فساد،هی ز هو اثر بیاندوز
فساد در زمین مکن که در فساد هیچ می شود روز
اثر ز کفر می شود همان نهاد بی توانِ دوزخ
که هر چه سعی می کنی برای هو بکن همان بیافروز
ببین خدا چه امر می کند به امر ربّ باش هر بار
که ساده گشته این:حسابِ بی نهاد کی به رجعِ دیروز؟
اگر به وقت این حیات داشتی انابه از گناه ها
به نور می رسی و گرنه با ممات می شوی به بد سوز
(اطاعت درست از انبیای الهی،رعایت حجاب،عدم کسب نامشروع،عدم آزادی فساد به هر شکل که باشد،مبارزه با ظلم و.....در همه ی زمان ها امرِ ربّ العالمین برای همه ی بشر است و فقط هرچه را خداوندی که بشر را آفریده برای بشر تجویز می کند به نفع بشر است و به غیر از آن به نفع بشر نشده،نمی شود و نخواهد شد.)
۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلا ز معرکه ی محنت و بلا مگریز

به اقباس از شعر امام خامنه ای(مدّ ظلّه العالی):
به  راه رسم علی(ع)باش با علی(ع) شب دار
دلا نشاط ولایت بگیر دل بسپار
ز غصّه های طریقت جهان شود شاداب
به روز باش مداوم به کم مکن اصرار
توراست معجزه در کف ز ساحران مهراس
شفای جامعه آید و می رسد دلدار
دلا ز معرکه ی محنت و بلا مگریز
شفای اوّلُ آخر به دل شود معیار
نگشت رسم جهان بهر ظالمان بهروز
که روزُ شب شده در محو ظالمان در کار
۰۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۶:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علی(ع)

یکی که از شفا به عشق بارید
دگر به دل جفای شر نخوابید 
دروغِ فاتحانِ نحسِ تاریخ
نوشته های محو ز فتنه گردید
به فتنه می رود چه مبتلا ظلم
جهان شفای عاشقی ز دل دید 
به زیر آن جفا خمیده گشتند
بلند می شوم ز هر چه تردید
برای هو اگر سخن به شعرست
ز شعر من سخن اشاره تابید 
اشاره می کند سخن به قرآن
علی(ع)شفای دل و تا خدا شید 
شفا فقط علی(ع)به پیشِ احمد(ص)
علی(ع)به دل چنین اشاره تابید 
به صاحِبَ الزَّمان(عج)بتاب ای دل
که بی اثر اثر به دل نگردید
 
سه غم آمد به سویم هر سه یکبار
غریبی اسیری غم یار
غریبی اسیری چاره داره
غم یار غم یار غم یار
چنانم من ندارم وقت ماتم
فقط غصّه ی دوریِّ دلدار
بیاید و ببیند چه گرفتارم
گرفتارم گرفتارم گرفتار
۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در جمکران

آهسته این نوشته ام بخوان تو یار:
در جمکران نشسته ام ندارُ زار
یک عمر بی تو سر شدند کارُ بار
بی فکر بوده ام چنان،چنین رسید
آهسته این نوشته ام بخوان تو یار
آیا شود که نامه ای به من دهید؟
برنامه های پوچ گشت هی سوار
شاید همان سزد که بی زمان شوم
شاید ز من کنی تو پاک این غُبار
۰۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰