جهان هستی دارای نظم و استحکام می باشد.این مهم فهمیده می شود که جهان هستی هم منظم است و هم مستحکم.انسان ها و موجودات زنده در جهان هستی می باشند و از این مهم مستثنی نیستند.انسان ها دارای قوه تعقل و اختیارات در انجام کارهایی مشخص می باشند.کارها ممکن است منظم،نامنظم،درست،غلط....باشند اما به هر شکل در نظم و استحکام جهان هستی مشخص و معلوم می باشند.که این نظم و استحکام توسط خداوند متعال سرشته شده است(مطابق قرآن کریم) و متفکران این مفهوم را جبر تعبیر می کنند.یک ذره کوچک که نظم و استحکام خودش را دارد تا کهکشان ها و ستارگان و سیارات که نظم و استحکام خودشان را دارند.انسان ها می بایست در نظم و استحکام جهان هستی باشند و چه بسا در آن تاثیر درست مطابق اراده الهی داشته باشند این به گفته متفکرین همان تکلیف انسان ها می باشد.هر انسان با توجه به وسع و توانش تکلیف از سوی خداوند متعال دارد.مطابق اراده الهی برخی از مومنین و مومنات بر برخی از مومنین و مومنات ولایت دارند.(مومنین و مومنات در مطابقت با قرآن)همچنین پیامبر گرامی اسلام(ص) بر همه انسان هایی که ایمانشان مطابق با قرآن می باشد ولایت دارد.اگر گفته شود جگونه انسان هایی بر خلاف اراده ی پیامبر گرامی اسلام(ص) کارهایی را انجام می دهند؟آن هم با مقام ولایتی که ایشان دارند؟بهتر است گفته شود چطور برخلاف اراده ی الهی کارهایی را انجام می دهند؟چرا که مقام ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) مطابق اراده ی الهی است(با توجه به قرآن کریم)می دانیم انسان ها اختیار درست زندگی کردن یا نادرست زندگی کردن آن هم در تمام دوران زندگی را دارند.مهم میزان درست و میزان غلط بودن کارهای هر انسان است(با توجه به پیچیدگی رفتار هر انسان).که خود این مسئله مطابق اراده الهی سرشته شده،مطابق قرآن کریم:(لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ......)هیچ اکراهی در دین نیست،راه حق از گمراهی مشخص شده.......
بنابراین همه ی این مسائل در حیطه ی نظم و استحکام جهان هستی است.قرآن کریم تمام آنچه را که لازم می باشد می گوید و تمام قرآن منظم و مستحکم برنامه سعادت انسان هاست.بنابراین اگر در این نوشته به استناد قرآن کریم مطالبی آورده شده،ذکر دو نکته حائز اهمیت است:
-توجه به ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) و حضرت فاطمه(س)،هم چنین ولایت فقیه.(چراکه از قرآن به خوبی فهمیده می شود این کتاب آسمانی به پیامبر گرامی اسلام (ص)وحی شده است و مفهوم نظم و استحکام ولایت در قرآن آمده است.یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً  که  اولی الامر امامان معصوم(ع) و در غیبت امام زمان(عج) ولایت فقیه می باشد،همچنین با دانستن ولایت عصاره ی وجودی حضرت رسول الله(حضرت فاطمه(س)) بر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و هم کفو بودن با حضرت علی(ع)تاثیر ولایت ایشان در ولایت الهی مشخص می گردد.که به این آیه استناد می شود:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا )
-این مسائل در اتصال و استناد به قرآن کریم نوشته می شود و به میزانی که توان و وسع آن برای نویسنده مقدور است،ضمن تبرک جستن به قرآن کریم بواسطه ی کوتاهی.
در ادامه ی مطلب از قرآن می شود این را فهمید:
انجام کارها مطابق اراده ی الهی(در نفی طاغوت و ایمان به خدا)ولایت خدا را دارد،از ظلمات خارج شدن و در نور وارد شدن را دارد.از نا منظمی و سستی خارج شدن و در نظم و استحکام وارد شدن را دارد.
انجام کارها بر خلاف اراده الهی ولایت طاغوت را دارد و از نور به ظلمات وارد شدن،و کافران تا همیشه اصحاب دوزخند.
 
انسان ها ممکن است هر یک از رفتار زیر را داشته باشند(در ذیل اشاره به رفتارهایی که ممکن است انسان ها داشته باشند می شود و برای فهمیدن بیشتر مطالعه ی منابع و کتاب های معتبر لازم می باشد.):
-رفتار مطابق اراده ی الهی:انجام کارها مطابق اراده ی الهی در نظم و استحکام جهان هستی قرار دارد،عین سعادت و رضایتمندی در پرتو نور الهی است،کمترین نقصی و احساس کمبودی در انسان ها وقتی مطابق اراده ی الهی رفتار کنند نخواهد بود.
-در معرض نفی اراده ی الهی توام با پناه بردن به خداوند:موقعی که انسان در معرض گناه قرار گرفت و حتی خواست آن گناه را انجام دهد،به خداوند متعال پناه ببرد--آن هم نه به طور صوری بلکه با ایمان به خداوند که او اعمال را می بیند و احاطه کامل دارد.چراکه در این حالت انسان از گناه منصرف می شود.
-نفی اراده ی الهی از روی غفلت:نادانسته نسبت به اراده ی الهی کوتاهی کند،از اراده ی الهی غافل باشد...که بایستی توبه و جبران کند.
-نفی اراده ی الهی دانسته در برخی کارهایش:برخی واجبات را رعایت نمی کند.یا به میزانی حق الناس را رعایت نمی کند...اگر در جهت توبه و جبران اقدام نکند به میزان اعمال دانسته که در جهت نفی الهی انجام داده متحمل دوزخ می گردد.
-نفی اراده الهی:انسان های کافر ،منافق و ظالم که متناسب با کفر و ظلمشان عقوبت دورخ دارند.
 
به طور کلی نفی اراده ی الهی عقوبت دارد و رفتار با اراده ی الهی پاداش.(عقوبت و پاداش).
همانطور که دیده می شود،انسان هایی در مخالفت با اراده الهی و با نفی نظم و استحکام جهان هستی رفتاری دارند،رفتار اینگونه انسان ها مطابق مکر و استکبار است.پیچیدگی در رفتار انسان ها منجر به پیچیدگی در تشخیص اینگونه انسان هاست.چراکه در نظم و استحکام جهان هستی مطابق قرآن کریم مبارزه با این انسان ها وظیفه ی فردی و اجتماعی انسان هایی است که ولایت طاغوت را نمی خواهند و اراده ی الهی را در نظم و استحکام جهان هستی می خواهند."باز با توجه به پیچیدگی رفتار انسان های در ولایت طاغوت که با مکر و استکبار رفتار می کنند،سعی درست،سختی و صبر در تشخیص نظم و استحکام ولایت الهی را داریم."بنابراین دو جبهه مطابق اراده ی الهی مقابل هم هستند:1-جبهه ی طاغوت با رفتار مکر و استکبار.2-جبهه ی اسلام با رفتار نظم و استحکام اراده ی الهی.در نهایت خواست الله نفی جبهه ی طاغوت است و الله با جبهه ی اسلام است.جبهه ی اسلام چیزی جدا از اراده ی الهی که با سعی و خطا محقق شود نیست و مصادیق جبهه ی اسلام در قرآن است و علم بشر نیست که علم الهی است.جبهه ی طاغوت ناگزیر است ملزومات نظم جهان هستی را مطابق اراده ی الهی تا رسیدن به عقوبت رعایت کند،ناگزیر است ضمن رعایت ملزومات اراده الهی،رفتاری با اختیار در نفی اراده ی الهی تا رسیدن به عقوبت داشته باشد.جبهه ی اسلام مکلف است ضمن رعایت ملزومات نظم جهان هستی مطابق با اراده ی الهی ،رفتاری با اختیار مطابق اراده ی الهی تا رسیدن به پاداش داشته باشد.برنامه ی زندگی انسان ها مطابق اراده ی الهی است (دین اسلام) و انسان هایی که از اراده ی الهی فاصله بگیرند در جبهه ی باطل و نابود شدنی وارد می شوند.
آنچه که در رویارویی جبهه ی باطل طاغوت(یزید) مقابل جبهه ی حق اسلام (سیدالشهدا)مشاهده شد!
فقط یکی از جزئیات،آن هم با کوتاهی در وصف:شمر ناگزیر بود آب بخورد تا زنده بماند(رعایت تاثیر آب خوردن برای زنده ماندن)از طرفی شمر با اختیار اراده ی الهی را کاملاً نفی هم کرد و امام حسین(ع) را تشنه لب به شهادت رساند.آیا بابت رعایت آب خوردن برای زنده ماندن که در نظم و استحکام اراده ی الهی است پاداش نگرفته بود؟یک انسان بد کار به تمام مفهوم ،اراده ی الهی را فقط برای ضربه زدن به اراده ی الهی محقق کرد.دو نکته مهم در این موضوع می باشد:1.این شمر و امثال شمر بوده اند، بدون اینکه اراده ی الهی از آنان منقطع شود مخالفت تمام و آشکار با اراده ی الهی داشته اند،بدیهی است مشخص می گردد اراده ی الهی بر تحقق بدی نیست و دور شدن از اراده ی الهی به تناسب مفهوم بدی را دارد.مفهوم بدی پوشاندن و ظلم به اراده ی الهی(خوبی) به تناسب آن می باشد.شمر به تناسب رفتار برخلاف اراده ی الهی و با توجه به این که در مخالفت با امامت امام حسین(ع) که از سوی خداوند بوده، تمام اراده ی الهی را نقض کرده و عقوبت وی محروم ماندن از تمام موهبت های الهی است چون خودش می خواسته و محاکمه شدن سخت به طور همیشه به خاطر رفتاری که داشته و دستاورد شمری است-2.هنگامی که ظلم در مخالفت با اراده ی الهی می شود،علاوه بر اختیار در انجام  دادن یا انجام ندادن ظلم،ظالم به نسبت ظلمی که انجام می دهد آگاهی دارد.شمر و امثال شمر هیچگاه نادان به کارهایی که می کردند نبوده اند.این مسئله ی مهم را امروز هم می بینیم:امثال لشکریان رضا شاه،محمد رضا شاه و صدام حسین کاملاً اگاه بودند که چطور مخالفت با اسلام،تجاوز و خون ریزی می کنند،چه بسا شخصی که آگاه نباشد نمی تواند مدیریت جنایات را بکند.رژیم صهیونیستی،امریکا،انگلیس،رژیم سعودی،فتنه گران....کاملاً آگاهی دارند که چطور در نقض اراده ی الهی کوشش و رفتار می کنند.وگرنه از مدیریت این ظلم ها،خون ریزی ها  و به استضعاف کشاندن انسان های عالم ناتوان می شدند.موهبت رفتار حر(ع) در حادثه کربلا به خوبی نشان می دهد جبر الهی بر تحقق اینگونه رفتارها نیست،بلکه انسان هایی چون شمر مجبورند محاکمه ی مطابق با اراده ی الهی را بپذیرند تا نظم و استحکام جهان هستی مطابق با اراده ی الهی برقرار بماند.
(انسان هایی که ولایت طاغوت را پذیرفته اند هر جا بر طبق اراده ی الهی رفتار کنند(چیزی شبیه آب خوردن و نفس کشیدن)برای رسیدن به نفی اراده ی الهی است،که این راه گمراهی است و به تناسب گمراهی انسان های طاغوت عقوبت دوزخ را دارند.
انسان هایی که دین اسلام را پذیرفته اند همواره بر طبق اراده ی الهی تکالیفی را انجام می دهند  که برای استمرار و برپایی حکومت اسلامی است،که این راه هدایت است و به تناسب آن انسان های مسلمان به موهبت های الهی می رسند.
امروز شیعیان در مصیبت اینکه انسان هایی خودشان سیراب بودند و آب را بر اهل بیت پیامبر(ص) بستند مرثیه و سوگواری دارند.آیا خوشحالی در رعایت اینکه شمر آب می خورد هم وجود دارد؟خب شمر ناگزیر بوده آب بخورد و این از آن شمر نیست که شمر با نفی اراده ی الهی به عقوبتی نا ممکن در وصف رسید و در دوزخ همیشگی است.بنابراین عقوبت دوزخ محروم شدن از نظم و استحکام جهان هستی در پرتو اراده ی الهی(ولایت الله) با توجه به میزان رفتار متناقض با اراده ی الهی است.شمر  و یزیدیان(یزیدیان چه در آن زمان و چه در هر زمانی)در دوزخ از موهبت های الهی کاملاً محروم هستند.
این مسائل امروز با روش شمر همخوانی دارد:
-بدیهی است ترور سردار حاج قاسم سلیمانی که برای تحقق اراده ی الهی با طاغوت مبارزه می کرد از بزرگترین مصادیق نفی اراده ی الهی است و هیچ طور قابل ماله کشی نیست و نخواهد بود.
-بدیهی است مکر و استکبار امریکا،اسرائیل،عربستان سعودی،دولت هایی که آن ها را همراهی می کنند از بزرگترین مصادیق نفی اراده ی الهی است.با توجه به وسعت غصب و خون ریزی در فلسطین در معامله قرن با رنگ و لعاب مکرانه چطور در پی ماله کشیدن بر آن همه جنایت و شروع فصل بعدی جنایات می باشند؟بدیهی است محروم کردن انسان ها برای تصمیم گیری در سرنوشت خودشان نفی اراده ی الهی است.
-بدیهی است جبهه ی طاغوت همواره از ابزار نفاق و رنگ آمیزی حیله گرانه اقداماتی در مقابله با اراده ی الهی که همان حکومت اسلامی است استفاده می کند.مطابق اراده ی الهی مفاهیم استمرار و برپایی حکومت اسلامی کاملاً مشخص می باشد و قطعاً هم سو با اراده ی الهی است تمام مسائل مربوط به حکومت اسلامی و سنت های اسلام که قابل تغییر و تحول نیست در قرآن می باشد،لذا از مهمترین دسیسه های پلید جبهه ی طاغوت نفی کلام الله است.معمولاً طاغوت با ابزار نفاق و رنگ آمیزی حیله گرانه حتی از آیات قرآن هم سوء استفاده می کند.کما اینکه عربستان سعودی تا به حال این چنین بوده اما به جهت مسائل کلیدی کاملاً ناتوان بوده است.
-جبهه طاغوت وقتی قرآن را برای ابزار سوء استفاده به میدان نبرد خودش بیاورد کاملاً محکوم به شکست می گردد،بنابراین به طور مقطعی این کار را می کند و سپس اقدامات ظالمانه ی خودش را ظهور می دهد.
هر کتابی که دیده می شود پیشینه ای دارد،نویسنده ی آن معلوم است.قرآن اولین بار که کامل کتابت شده یک برداشت تاریخی دارد و یک برداشت درست!ممکن است برداشت تاریخی با برداشت درست مطابقت کند یا نکند.این که اولین انسانی که قرآن را در یک کتاب نوشت.
به هر حال اولین انسانی که قرآن را به صورت یک کتاب نوشته چطور بدست آورده و نوشته.قرآن کلام الله است که به پیامبر اسلام(ص) توسط جبرئیل وحی شده است.مطابق با قرآن کریم فرشته ی جبرئیل مامور وحی کلام الله به پیامبر(ص) بوده است.پس از تکمیل وحی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) اولین کتابت از قرآن را انجام می دهد.امیرالمؤمنین(ع) بعد از پیامبر(ص) امامت حکومت اسلامی را بر عهده دارد و پس از رحلت پیامبر(ص) مکر و استکباری که حکومت اسلامی را نفی می کرد اقدامات تازه ای را انجام داد.(حکومت اسلامی به امامت پیامبر(ص) در دوره حیاتشان با این مکر و استکبار مبارزه می کرد)اقدامات مکر و استکبار درست موقع رحلت (شهادت)پیامبر(ص) سوء استفاده کرد و امامت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) را نفی نمود،حال آنکه اراده ی الهی بر این امامت بوده است و جبهه ی مکر و استکبار با تحمیل حوادث ناگوار بدعت فوق العاده بزرگی در مقابل حکومت اسلامی پدید آورد.که شخص ابوبکر با هم پیمانانی که داشت مسئول این ابداع ناگوار می باشد.ابوبکر شخصی بود که هنگام تعقیب دشمنانِ پیامبر(ص) ایشان را همراهی می کرد که به همراه پیامبر(ص) در غار حراء پنهان می شود و با اعجاز و اراده ی الهی تار عنکبوت بر دهانه ی غار بسته می شود،که دشمنانِ پیامبر(ص) با رسیدن به غار و مشاهده ی تار عنکبوت که دهانه ی غار را پوشانده بود از رفتن به داخل غار منصرف می شوند و پیامبر(ص) با این امداد الهی از شر دشمنان رهایی می یابند.در واقع وضعیت طوری بوده که ابوبکر در چنین شرایط سختی پیامبر(ص) را همراهی کرد و در واقع مقام بسیار نزدیک محسوب می شد.از طرفی ابوبکر با همکاری اشخاصی دیگر ابداع ناگوار در نفی حکومت اسلامی پدید آورد.مسائل هوای نفسانی و شیطانی،نفاق،حیله،استفاده از دشمنان بیرون از حکومت اسلامی(که شکل پیشرفته ی آن دشمنان صهیونیست یهودی الآن می باشد)آن هم مطابق با قرآن کریم قابل تامل است.دوران پیامبر اسلام(ص) را دوران صدر اسلام و این بدعت را از اتصال به اسلام خارج می دانیم.مهمترین مسئله در وقت بدعت این که ابداع به قدری حیله گرانه بود و چنان تمام مملکت اسلامی را در اختیار خودشان گرفتند که گویا دین همین است.مذهب سنی و شیعه با بدعت ابوبکر در اسلام پدید آمد،آن هایی که توان پیوستن به علی(ع) را داشتند مذهب شیعه و آن هایی که نداشتند سنی مذهب شدند.یعنی علاوه بر همراهی مکر و استکبار در نفی حکومت اسلامی با ابزار بدعت آفرینی،سنی مذهب هایی هم بودند که برای انجام امورات دین پیامبر(ص) در این بدعت،ناخواسته و یا خواسته وارد شدند.آنان که با میل به نفی حکومت اسلامی وارد این بدعت شدند حساب جداگانه ای با آنان که ناخواسته وارد این بدعت شده اند دارند(شکل پیشرفته ی کسانی که با میل به نفی حکومت اسلامی در بدعت وارد شدند امروز با سردمداری سعودی ها می باشند،و مصادیق به روز کسانی که ناخواسته وارد این بدعت شده اند کسانی هستند که سنی مذهب اند و خواستار حکومت اسلامی مطابق قرآن و اهل بیت(ع) چراکه هم شیعه و هم سنی تمامی آیات قرآن را قبول دارند و  آیه ی:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا از قرآن را می پذیرند وممکن است در تفسیر آیه تفاوت داشته باشند.)
خب معلوم می شود اگر شخصی سنی مذهب باشد ابوبکر را به عنوان خلیفه ی اول پس از پیامبر(ص) پذیرفته و نداشتن این عقیده در سنی مذهب کفر محسوب می شود،اگر شخصی شیعه مذهب باشد علی(ع) را به عنوان امام اول پس از پیامبر(ص) پذیرفته و نداشتن این عقیده در شیعه مذهب کفر محسوب می شود.اگر گفته شود هر دو عقیده اشتباه می کند گفته ای است که دین اسلام را کاملاً نفی می کند.چرا که دین اسلام فقط دو مذهب شیعه و سنی دارد و تا رفع این اختلاف عقیده،همین دو مذهب را خواهد داشت(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً)رفع اختلاف به یک طرف شیعه یا سنی منجر می شود،یعنی برای اشخاصی که ظرفیت مباحثه را دارند اگر شیعه درست باشد پس از رفع اختلاف سنی شیعه می شود و اگر سنی درست باشد پس از رفع اختلاف شیعه سنی می شود.برای آنان که در مذهب شیعه یا سنی ظرفیت مباحثه ندارند همچنان که افزودن بر ظرفیت مباحثه می بایست تداوم داشته باشد احتیاج پذیرفتن عقیده ی دیگری نیست و باید گفت مشکل ساز هم می باشد بلکه غلط است.همچنین درست است که هم شیعه و سنی به سبب وظیفه ای که در اسلام برای خود می پذیرند در این ظرفیت افزایی تلاش کنند،اما با مراجعه به قرآن هم می توان بدون برداشت به رای مذهب درست را تشخیص داد.با توجه به بدعتی که ابوبکر مقابل حکومت اسلامی آورد و این در مذهب سنی کاملاً مشهود و پذیرفته شده می باشد به طوری که شیعه و سنی این را کاملاً فهمیده اند لذا قطعیت مذهب شیعه اثبات می گردد و این در صورتی است که همگان از شیعه و سنی این را خوب بفهمند.نه فقط مسلمان شیعه و سنی بلکه مسیحی و هر انسان آزاده که برای استمرار و برپایی حکومت اسلامی تلاش کند و همانطور هم از دنیا برود در نهایت مسلمان از دنیا رفته است.این هم نمی شود شخص یا اشخاصی برای استمرار و برپایی حکومت اسلامی تلاش کنند اما محتوای رفتار کافرانه یا کافرانه ظالمانه داشته باشند.
اولین قدم مهمترین قدم هم هست اولین قدم این است که انسان در پی یافتن درستی یا همان حق باشد،قرآن کریم تمام موارد درست و مطابق حق را برای زندگی انسان دارد.خب انسان قرآن را برای یافتن حق بخواند.یک جای قرآن چیزی آورده نشده که جای دیگرش نفی شده باشد.کما اینکه تجویزهای ما انسان ها ممکن است اینطور باشد.اما قرآن کلام خداوند است و انسان وقتی آن را خوب بخواند متوجه خداوند می شود.در قرآن خداوند،دین کامل اسلام،پیامبر گرامی اسلام(ص).معصومین(ع)با اعجاز معرفی می شود.دیگران در نفی آیات قرآن برای نفی الله(خداوند)عاجزند.دیگران در نفی آیات قرآن برای نفی کامل بودن دین اسلام عاجزند،دیگران در نفی آیات قرآن برای نفی پیامبر گرامی اسلام(محمد(ص))عاجزند،دیگران در نفی آیات قرآن برای نفی معصومین(ع)(انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)عاجزند.هم محتوای قرآن معجزه است و هم این محتوا از موقع وحی شدن به پیامبر(ص) کلمه ای تغییر نداشته است و تغییر در آن ممکن نیست.هر محتوایی که برای مشخص کردن درستی و حق پدید آمده باشد با گذر زمان تغییر داشته اما قرآن تغییر نداشته یا بهتر بگوئیم هر محتوای حق توسط ظلم تحریف شد و قرآن هم کامل تر است و هم همه ی محتوای پیشین را در خودش حفظ کرده و قابل تحریف نیست .یا هر محتوایی تحریف شده اما قرآن کلمه ای تحریف نشده.در قرآن کریم این مسئله مطرح شده که تحریف ناپذیر است.چه بسا کسانی مخالف قرآن که داعیه دانشمندی دارند نمی توانند حداقل تحریفی در قرآن لحاظ کنند.یعنی هم نمی توانند قرآن را کلمه ای تغییر دهند و هم نمی توانند مثل قرآن کلمه ای پدید آورند.از طرفی مشخص می شود قرآن ماهیّتی ماورایی دارد که چهارده معصوم علیهم السّلام هستند.یعنی قرآن راه درست زندگی را نشان می دهد و راه درست زندگی چهارده معصوم(ع)و کسانی که در راه چهارده معصوم(ع)هستند می باشد.
هر کلمه از هر آیه در قرآن در نظم جهان هستی و مطابق اراده الهی است.دیگران که اراده ی الهی را نفی می کنند،نظم جهان هستی را نفی می کنند و کلمه ای بیرون از نظم جهان هستی و اراده ی الهی نیست که پدید بیاورند.دیگران که ارده ی الهی و نظم جهان هستی را نفی می کنند،اراده ی الهی و نظم جهان هستی بر آن ها احاطه کامل دارد و برای استحکام نظم جهان هستی مطابق اراده ی الهی عقوبت می بینند.
انسان وقتی متوجه معجزه بودن قرآن می شود.در پی یافتن پدید آورنده ی آیات قرآن می شود،با توجه به این که هر چه در قرآن هست منظم و مستحکم می باشد و آموزه های آن انسان را سیراب می کند دیگر احتیاجی به رسیدن به محتوایی کامل تر نمی بیند و بخاطر این است که قرآن کامل ترین محتواست.با خواندن و تفکر در قرآن(کاملترین محتوا) متوجه می شود قرآن کلام الله است که به پیامبر اسلام(ص) توسط جبرئیل وحی شده است.بسیاری از پیامبران و اولیای الهی با ذکر نام در قرآن آورده شده که از این کلام نورانی فهمیده می شود تمامی آنان به پیامبر اسلام(ص) ایمان دارند.
انسان متوجه می شود: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ اعجاز این کلام نورانی ولایت را مطابق اراده ی الهی مسجل می کند.امیرالمومنین علی(ع) در حال رکوع نماز زکات می دهند.پس بعد از پیامبر اسلام(ص) علی بن ابی طالب(ع) بر مسلمانان ولایت دارند.
متوجه می شود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
همان طور که از قرآن انسان می فهمد پیامبر اسلام(ص) معصوم است،از آیه ی بالا متوجه می شویم اهل بیت پیامبر(ص)که با علی(ع) نسبت دارند معصومند.چراکه آیات قرآن همدیگر را تایید می کنند.
 
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً
با توجه به آیه بالا ولایت الله،رسول الله و اولی الامر مسجل می گردد.
به عقیده ی شیعیان اولی الامر امامان معصوم(ع) و حضرت فاطمه(س) می باشند.
در عقیده اهل سنت تفاوت برداشت وجود دارد.
همچنین در عقیده ی شیعیان لزوم عصمت را از آیه  انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا می توان دریافت.
تا اینجا عقیده اصلی در شیعه مشخص می شود.اما باید پذیرفت عقیده ی ولایت فقیه به طور محکم در شیعه آمده است و برای فهمیدن درستی آن بهترین راه مراجعه به قرآن می باشد.
از کلام الله متوجه می شویم پس از رسالت پیامبر اسلام(ص) برپایی و استمرار حکومت اسلامی تکلیف شده است،همجنین می فهمیم دین اسلام آخرین و کامل ترین دین است که باید اجرا شود.می فهمیم هیچ مفهوم توقف برای حکومت اسلامی وجود ندارد،در عقیده شیعیان این مهم یعنی تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اسلام(ص) در صدر اسلام انجام پذیرفت و پس از رحلت (شهادت)ایشان مسئله ی خلافت بدون امامت در اسلام مطرح شد که در قرآن هیچ مصداقی ندارد(چراکه خلافت جامعه اسلامی که توام با امامت نباشد و نفی آیه تطهیر یا نفی قرآن را داشته باشد مطرود است،بنابراین مطابق قرآن جایگاه خلافت جدا از امامت هیچ مصداقی ندارد)کما اینکه پیامبر(ص) پس از رحلت امتش را به حال خود نگذاشته و قرآن مستحکم و منظم این موضوع را نشان می دهد.ظلمی که بر امت اسلام روا داشته شد و شیعه و سنی را به رنج انداخت،بنابراین پس از پیامبر(ص)دوازده امام معصوم(ع)بر مسلمانان ولایت داشته اند و برای استمرار و برپایی حکومت اسلامی تلاش کرده اند.به خاطر رنج ها و شهادت های امامان معصوم(ع) امام دوازدهم حضرت ولی عصر(عج) به اذن الهی غایب شدند تا از دسترس توطئه دور باشند،از آنجایی که ماموریت ایشان تشکیل حکومت اسلامی حضرت رسول الله(ص) است تا برپایی حکومت اسلامی تلاش می کنند تا در موقع مشخص به اذن الهی ظهور کنند.دو نکته مهم اینکه 1-استمرار حکومت اسلامی از قرآن فهمیده می شود و مخالفت ها پس از رحلت (شهادت) پیامبر اسلام(ص)چرا که هم اکنون حکومت اسلامی با ولایت معصوم(ع)به طور محرز دیده نمی شود.2-قطعیت تلاش اولی الامر مسلمانان برای استمرار حکومت اسلامی بعد از پیامبر(ص) تاکنون چراکه در قرآن بعد از پیامبر(ص) اطاعت اولی الامر مسلمانان لازم می باشد.از طرفی اولی الامر بعد از پیامبر(ص) مطابق آموزه های قرآن باشد و مطابق آموزه های قرآن برای استمرار حکومت اسلامی که با اراده ی الهی است تلاش کند.
حال فهمیدیم که قرآن کلام الله است و دیگران در نقض اعجاز قرآن هیچ توانی نداشته،ندارند و نخواهند داشت.از گذشته تا به حال نداشته اند،اکنون هم ندارند،در اثبات اینکه آینده هم نخواهند داشت از قرآن می فهمیم.قرآن تا همین الان مسیر درست زندگی انسان را نشان داده و هیچ تحریفی و تغییری نداشته،مسیری را که به آینده متصل است و دیگران که در نفی قرآن تلاش کنند بدون تردید این مسیر را از ابتدا نفی می کنند و مسیر برای آنان ابتر می ماند و مسیر درست آینده را نمی فهمند،بنابراین مسیر درست در تمام اعصار آینده در قرآن هست و دیگران هیچ توانی در مقابل این اعجاز ندارند.
در این نوشته بنا بر این نیست که برای جانبداری از مذهب شیعه یا ولایت فقیه خود رایی شود،در اینجا تحلیل از قرآن به اندازه ی توان و برای رضایت الهی است.اهل تسنن هم نوشته های ارزشمندی دارد که می توان آنها را خواند به هر حال فهمیدن مسئله ی درست و مستحکم حق انسانی است که می خواهد راه درست را مطابق اراده ی الهی بفهمد و در آن مسیر باشد.بنابراین در این نوشته تحلیل به گونه ای است که اهل تسنن را به مثابه ی یک پیکر از اسلام دانسته و تفاوتی قائل نمی شود.مسئله در شیعه براین است که حکومت اسلامی مطابق آموزه ی قرآن توسط پیامبر اسلام(ص) تشکیل شد و بدون وقفه باید استمرار می یافت.شیعه عقیده دارد تا الان در پرتو امامان معصوم(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)و اولیای الهی مورد تایید معصومین(ع)  حکومت اسلامی به سختی و با هجمه برای امت اسلام محقق بوده و از طرفی مسئله ی خلافت اسلامی که امامت معصوم(ع) را ندارد در آموزه های قرآن نیست.
ولایت فقیه:
برای فهمیدن درست بودن یا نادرست بودن ولایت فقیه از قرآن استناد می کنیم:
کلام الله و معجزه بودن قرآن.ولایت الله و رسول الله(ص) در قرآن آمده.تشکیل حکومت اسلامی.استمرار حکومت اسلامی از قرآن فهمیده می شود.ولایت اولی الامر در قرآن به صراحت آمده.از آیه تطهیر تائید می شود اهل بیت پیامبر(ص) معصومند.
آیه تطهیر برای اهل بیت پیامبر(ص) است/معصوم بودن پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان
آیه اولی الامر /ولایت الله ، ولایت رسول الله و ولایت اولی الامر را توصیه می کند.
آیه ولایت،مشخصات اولی الامر را به صراحت مسجل می کند.
اگر انسان بدون جانبداری هم این سه آیه را بفهمد ولایت را فهمیده،معلوم شد اهل بیت پیامبر(ص) معصومین(ع) هستند.معلوم شد یکی از معصومین(ع) در رکوع نماز زکات بدهد مصداق کلی برای آنان دارد و معلوم شد اطلاعت اولی امر با اطاعت الله،رسول الله لازم است.اهل بیت پیامبر(ص) کاملاً مشخص است و از سوره ی کوثر مشخص می گردد.اعجاز قرآن اینطور است که تا هم اکنون تمام رویدادهای جهان هستی را به نحو احسن تاویل نموده.کوثر را اینطور آورده و این چنین حوادثی را دیده ایم که عظمت خاندان اهل بیت(ع) در گمنامی و معجزه  است و وقتی قرآن را می خوانیم چنان ما را به این عشق بازی تمام نشدنی می آورد که مفهوم همه هستی همین است.آیا می شود با یک محاسبه ساده و بدون دغدغه نظم جهان هستی را فهمید؟اراده ی الهی بر این است که این طور نشود، مطابق سیره ی قرآن لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ بقره(256)
بنابراین همواره العُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ را باید فهمید و به مفهوم درست زندگی رسید.حدیث متواتر زیر را هم می شود فهمید:
إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی‏
وقتی از قرآن فهمیدیم که استمرار تشکیل حکومت اسلامی تردید ناپذیر است،باید برای اراده ی الهی مطابق ولایت رسول الله(ص) در این مهم تلاش کنیم،حال با توجه به قرآن وضعیت الان را تحلیل کنیم،امام خمینی(ره) با همراهی شهیدان و اولیاء این موهبت الهی را مستحکم ساخت و برای محرز ساختن استمرار حکومت اسلامی تا ظهور امام زمان(عج)تلاش کرد و تمام تلاش های شهیدان و اولیای الهی برای رسیدن به دوران امام خمینی(ره) بوده است.حکومتی هم سو با حکومت اسلامی تشکیل داد که به ظهور امام زمان(عج) برسد.بنابراین قرآن ایشان را تایید می کند،قرآن اگر امام را نفی کند طاغوت را تائید می کند؟امام محققاً با همراهی شهیدان و اولیاء الله در مسیر اراده الهی قرار گرفت.و ما در حق ایشان کوتاهی می کنیم اگر در پی محتوای دیگری باشیم،همان طور که صدر اسلام شد
در رابطه با مقام معظم رهبری آیا ایشان در دوران امام کمترین گرایشی به طاغوت داشت؟نداشت!آیا ایشان بعد از امام گرایش به طاغوت دارد؟می بینیم که نه.در زمان امام هم توطئه ها بود که ظلم ها بشود،بعد گفته شود مگر امام خمینی نیست چرا کاری نمی کند؟مسئله دشمنی تا حدی است که امام معصوم(عج) برای مصون ماندن از گزند دشمنی غایب از دیده هاست و ظهور ایشان به اراده ی الهی محقق می شود.بنابراین به استناد سفارش امام خمینی مامور به وظیفه ایم نه نتیجه.وظیفه ی مسلمانان اطاعت از مقام معظم رهبری امام خامنه ای است.
خلاصه:جهان هستی توسط خداوند منظم و مستحکم آفریده شده است و مقدرات اراده ی الهی درجهان هستی مطابق با حکومت اسلامی است.مطابق قرآن کریم تشکیل و استمرار حکومت اسلامی توسط پیامبر اسلام(ص) کاملاً مشخص شده است و نظم و استحکام در ولایت الهی در آیه ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً  دیده می شود،اطاعت از الله و اطاعت از رسول الله و اطاعت از اولی الامر.
اولی الامر دوازده امام معصوم(ع)حضرت فاطمه(س) و در حال حاضر که امام زمان(عج) به اراده ی الهی از نظرها غایب می باشند ولایت فقیه می باشد.حکومت اسلامی بر مسلمانان راه درست ولایت را در هر شرایط سختی نشان می دهد،در نظم ولایت،ولایت الله،رسول الله،معصومین(ع) تا امام زمان(عج)،ولایت فقیه و ولایت برخی مومنین و مومنات بر برخی مومنین و مومنات مطابق قرآن کریم.تمام این ها در طول ولایت الله است.
تردیدی نیست که ولایت امام زمان(عج) به ولایت رسول الله(ص) متصل می باشد و ولایت برخی مومنین و مومنات مطابق قرآن کریم،به یکدیگر متصل بوده و از طریق ولایت فقیه به ولایت امام زمان(عج) متصل می گردد.مومن ترین مسلمان در گفتار و رفتار متصل به امام زمان(عج) می باشد و  امام خمینی مومن ترین مسلمان بود که این موهبت الهی را مستحکم می کند کما اینکه در دوران گذشته که موهبت انقلاب اسلامی نصیب مسلمانان نشده بود هم یک مومن ترین وجود داشته،در دوران طاغوت رضاخانی شهید مدرس بود که فرمود سیاست ما عین دیانت ماست.و این چیزی بود که رضاخان و رجال سیاسی رضاخان نمی خواستند.پس از انقلاب اسلامی همینطور رجال سیاسی با تفکر پنهان یا مشهود جدایی دین از سیاست آمد و شد داشته اند،مهمترین مفهوم این است که حکومت اسلامی افول یا ضعف ندارد اگر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی سیر ولایت فقیه را در اتصال به امام زمان(عج) استحکام بخشید و این موهبت الهی نصیب مسلمانان گشت افول یا ضعف نخواهد داشت.مسئله ای که در صدر اسلام به بدعت واقع شد و مورد خواست خواص و سردمداران جبهه ی باطل بود که آنان می خواستند در شیوه ای مغایر با اسلام باشند و آنچه را می خواستند دیدند.اما امروز مسئله ای که درست پدید آمده سوای معماری بدعت گونه یا معماری یک گفتمان توسط بشر می باشد،خواست الهی برای استمرار حکومت اسلامی در قرآن و سیره ی اهل بیت(ع) می باشد.امام خمینی معمار انقلاب اسلامی مطابق خواست الهی است،مسلمانی که از جانب خداوند مقام ولایت را بر عهده می گیرد،و این مقام ولایت متصل به امام زمان(عج) است و از فقه امامت می باشد.لذا مقام معظم رهبری امام خامنه ای توسط امام خمینی(ره)متصل به امام زمان(عج) می باشد و این سوای اراده ی بشری یا خواست خواص و اینگونه موارد است.