هرچه مکرُ دشمنی چو وهمِ بی کیفر شود
بر نهادِ ظلم ذولفقار از حیدر(ع)شود
تا قیامِ آخرین به امرِ از سیّد علی
بیرقی برای عدل لرزه بر کافر شود
تازه داغِ تشنگی شروعِ غم در سر دهد
گرچه سویِ دیدگانِ این سرَم کمتر شود
سازُ کارِ این جهان به غصّه ها محکم شود
وقتِ صبر!گریه باغِ داغ هایی تر شود
هرچه جسمُ جان به سویِ وقتِ فرسایش رَود
باز خونِ شاهِ دین(ع)به سویِ آن پیکر شود
هرچه مویه در رثایِ شاهِ دین(ع)شد تیره گون
باز مویُ گیسوانِ شاهِ دین(ع)، باور شود
هشت بیت مویه کُن رسول تا از غصّه ات
غصّه هایِ این جهان برایِ حق بهتر شود
هرچه زخمُ هر چه مرگ داد پایان زندگی
زنده با حسین(ع)نهادِ شیعه در آخر شود