مقدمه:اثر و اثر گذاری در جهان هستی چه جوانب و ابعادی دارد؟در جامعه ای وقتی اثری را خوب بدانیم آن را پذیرفته ایم و اگر فرد یا بخشی از آن جامعه متوجه ی بد بودن آن اثر شوند در پذیرش آن اثر تردید و سپس مخالفت می کنند.یعنی پیش از این که تردید به تمام جامعه منتقل شود حداقل یک نفر تردید پیدا می کند یعنی حداقل جامعه ی تک نفره تردید می کند که ممکن است این اثر بد باشد.این برای حالتی است که ضوابط و معادلات تحلیل خوب و بد مطابق معیار های جامعه ی هدف درست رعایت شده باشد و گرنه ممکن است از بیرون به جامعه تردید مسری افکنده شود.به هر شکل سوال اصلی این است که معیار خوب و بد چیست؟آیا مطلق است یا نسبی؟چراکه با دانستن معیار هرگونه تردید یا اظهار نظر پس از عبور از معیار مشخص می گردد و سردرگمی ها رفع می شود.

اثر:اثر کار یا فعلی است که حداقل ماندگاری را دارد.از فکر کردن شروع می شود و تا فعل مطلق ماندگار می شود.فکر کردن گذرا که دیگر چیزی از آن حادث نشود یک اثر گذراست و فعل مطلق که به هر شکل از بین نرود و ماندگار مطلق باشد یک اثر مطلق است.

معیار خوب و بد:یک اثر مطلق که تا مشخص کردن خوب یا بد ماندگار است معیار خوب و بد می باشد و در همه ی اعصار معیار خوب و بد مطلق است.حال آنکه ممکن است کاری که در برهه ای خوب نبوده و امروز خوب باشد را نشود مطلق خوب یا بد دانست اما مطلقا معیار تشخیص می دهد چه موقع آن کار خوب است و چه موقع بد بنابراین ممکن است خوب یا بد نسبی باشد اما معیار تشخیص خوب یا بد مطلق است.

مسائل حل می شوند:وقتی معیار را بفهمیم و به کار ببندیم مسائل حل می شوند و اثرات مطلوب می گردند.چون کار بد اثر بد دارد و کار خوب اثر خوب یا مطلوب دارد.که دو وجهه را سبب می شود اول اینکه برای خود آدم مطلوب است و دوم اینکه اثر مطلوب می ماند حال اگر در برهه ای دیگر با توجه به تشخیص از معیار همان کار خوب نباشد باز هم اثر پیشین خوب است.اما انجام آن کار در اکنون اثر بد می گذراد.علت این موضوع بر می گردد به جوانبی که رخ داده مثل اینکه در زمستان اثر پوشش گرم خوب است و در تابستان اثر پوشش گرم بد می شود.اما اثری که انسان از پوشیدن لباس گرم در زمستان دارد در تابستان برایش خوب است و انسان حفظ شده از سرمای زمستان در تابستان از این جهت اثر خوب را در خود دارد.می توان گفت معیار تشخیص فطری است.یا پوشش کم در خانه ی شخصی پیش همسر خوب است و پوشش کم در بیرون از خانه خسارت های فراوان دارد.باز معیار فطری است.حال اگر انسان در تابستان فطرتا تشخیص بدهد لباس گرم بپوشد مثل این می ماند که از درون یک سرما دارد که احتیاج به پوشش را در او ایجاد می کند.اگر انسان فطرتا متوجه شود که با پوشش کم در جامعه برود یعنی فطرتا تشخیص داده که به این پوشش کم در فضای بیرون از خانه مختص همسرش احتیاج دارد و خسارتی از سایرین نخواهد دید.اگر حالتی را که فطرت انسان تشخیص به پوشش گرم در حرارت تابستان بود را دروغ فرض نکنیم و این بی حجابی فطری را هم دروغ فرض نکنیم.بی حجابی فطری یک نفر مثل یک نفر با پوشش کاپشن در حرارت تابستان و بی حجابی فطری هزاران نفر مثل هزاران نفر با پوشش کاپشن در تابستان برای بررسی صحت معیار پذیری تحلیل شود یک جای کار اشکال دارد چون آنان که کاپشن پوشیده اند خسارت های احتمالی فردی دارند و آنها که بی حجابند خسارت های اجتماعی بنابراین فطرت یا معیار اجتماع چیست؟تا موقعی که معیار اجتماع مشخص نشده تا به آن استناد شود بیرون از منزل بی حجابی مطرود و ممنوع اجتماعی است.مثل اینکه هزاران نفر بدون لباس گرم مناسب در یخبندان با صدمات اجتماعی  زمستان را سپری کنند  و امراض و مرگ و میرهای متعدد را برجای بگذرانند.آیا جامعه مریضی را می پذیرد؟تا چه موقعی؟مثلا بگوئیم هستند کسانی که بدون پوشش در یخبندان روزگار می گذرانند و قوت جسمانی بالایی دارند و گرم و مسرورند.آیا فطرت انسان این چنین بوده یا این چنین شده یا اصلا می شود؟آیا تمایل جنس های مخالف با وسوسه های گوناگون در پوشش کم قابل چشم پوشی است آیا به ارتباط نمی انجامد؟آیا روش آزمون و خطای چیزی که مخاطرات آن معلوم است صحیح می باشد؟چرا انسان به این مرحله می رسد.

علت یاس و افسردگی است:اگر انسان با پوشش کم در دسترس مطلوب یا همسر شرعی نباشد یا انسان با پوشش کم در دسترس متعدد مطلوب ها یا همسران شرعی باشد به لحاظ روانشناختی جامعه ی مربوط متحمل افسردگی پایا پای و مسری می شود.مرد و زن هایی که با پوشش کم تجربه ی سیر شدن حلال تجویز شده ندارند(ازدواج دائم و موارد بسیار خاص موقت را ندارند)و یا مردهایی که به یکی قانع نیستند و...زن هایی که به علل گوناگون در آمد و شد بین مردان شده اند....فاصله از بنیان اجتماع یا خانواده را در پی دارد و بیخودی نمی توان این مهم را نقض کرد.خانواده ای که زن و مرد یکدیگر را می پوشانند و فرزند تربیت می کنند و اقتصاد و مراودات درست اجتماعی را انجام می دهند کجا و فاصله از این کجا؟این فاصله افسرده می کند و سپس به یاس می انجامد تجویز برای یاس سرخوشی گذرا و مسری می شود و جامعه از فطرت خارج می شود و سقوط می کند.جامعه ی سقوط کرده که افراد آن به شمائل مجریان هرز و در لجن افتاده ی مثل شبکه ی من و تو و اینها می شود.که در محافل خصوصی انواع سکس های سرخوشانه ی حیوانی را جنایت می کنند و دیگر سعادت را برای اجتماع نمی خواهند تا هیچ امنیت ارتباط جنسی نباشد و فطرت اجتماع کجاست؟فطرت اجتماع مختص اسلام است و ممکن است اصلا در خطه ای انسان یا انسان هایی پیدا شوند که روش اسلام را ندانند و فطرشان جامعه ی اسلام باشد.پس یاس موقعی بیشتر شد که فرقه ی داعش درست برخلاف اسلام چند نفر به دختران جوان تجاوز می کردند تا به فطرت جامعه یعنی اسلام لطمه بزنند و به تازگی مشخص شد در سوریه توسط همان توطئه اقدامات آزادی خواهانه زن زندگی آزادی هم مطرح می شود یعنی مرض های اجتماعی برای مقابله به اسلام رونق داده می شود تا جامعه ای مخالف اسلام شکل بگیرد و سقوط جوامع رقم بخورد.از یک سمت داعش،از یک سمت طالبان،رژیم صهیونیستی،اپوزیسیون های کشورها،انگلیس روباه پیر،امریکا،سگ شیعه سنی ها....مقابل اسلام جبهه گرفته اند.مثل این می ماند که جوامع خودکشی می کنند و سرایت می دهند و اسلام جامعه ی فطری است.وقتی این جامعه ی فطری در ایران مطرح می شود ازدواج آوری ها که لطمه خورده و میزان مقاومت محک زده می شود و عده ای را به مدینه ی فاضلاب می برد.معمار این بدعت در داخل اسم و رسم خودش را دارد مثل محمد خاتمی این کژروی کینه توزانه از داخل و خارج گر گرفته و فاضلابی بیخود ساخته تا میزان مسلمان نبودن خودشان را اعلام کنند.واقعیت و حقیقت در هم گره خورده و این سبب شده انسان ها به راحتی مقابل قانون بی حجابی کنند چون واقعیت قانون شکنی حقیقت را به میدان نمی آورد.این به خاطر یاس است دشمن مایوس می کند بعد جوان و جامعه ی درگیر معادلات یاس آفرین می شود یک دختر مایوس راحت روسری و سپس مانتو و اگر سرخوشی کفاف نداد شلوار می اندازد.این تکنیک دشمن است وقتی به اسلام مراجعه ی منصفانه و تحقیقی داشته باشیم مشخص می شود اصلا بی حجابی در اسلام راه ندارد و پس از بی حجابی سقوط و از بین رفتن حتمی است.اما یک راه داشت آن هم این بود که حتما جامعه ای اسلامی باشد و بقیه جوامع را به اسلام دعوت کنند.آن وقت ممکن است جوامعی که بی حجابی دارند هم سقوط نکنند اما دخالت در کار خداوند حتما به سقوط و عذاب اجتماعی منجر می شود.اگر به کشور ایران فشار بیاورند که قانون بومی و اسلامی که داشت اجرا می کرد را اجرا نکند طبق تحقیقاتی که داشتم ابتدا انگلیس از بین می رود و به فاصله ی کوتاهی رژیم صهیونیستی ساقط می گردد و روسیه کاملا وارد اروپا می شود و احتمال اتحاد جدید روسیه با اروپا پس از انتقام کشی بالا می رود و امریکا کاملا به انزوا و افول می رود.به هر حال اسلام کار خودش را می کند.

اسلام دین قیام است اما نه اینکه قیام بر علیه کشور یا گروهی برای کشورگشایی و توسعه ی مرزی.بلکه اسلام از درون قیام می کند و در سرتاسر جهان هستی قیام می کند.بگذارید حالتی را در نظر بگیریم که نور لا یزال الهی تجلّی می کند آن وقت فقط این نور با عظمت و وصف ناشدنی است و هر چه را در راستای نور خودش تقویت می کند،پس هر مخالفت با نورِ با عظمتِ الهی بی خود و ساقط است(همراستایی به قیام موافق تا قیامت تقویّت می شود و مخالفت به سقوط در عذاب جهنم منجر می شود).مثلا اینطور نیست که حضرت رسول الله(ص)از جانش یا از مزارش یا اینطور موارد هراس داشته باشد نه ،قیام می کند و خداوند تضمین داده کافران و منافقان به دست حضرت رسول الله(ص) و سپاهش هلاک می شوند.خب ایشان فرمودند حسین(ع)از من است و من از حسین(ع)،اگر لازم می دانستند نام مبارک حسن(ع)را می گفتند اما امام حسن(ع)مسیر قیام امام حسین(ع)را تحقق بخشید و آن حضرت حج را نا تمام رها ساخت تا دشمنان اسلام را هلاک گرداند و خودشان به شهادت برسند.و این هلاک کردن و به شهادت رسیدن هنوز ادامه دارد و حضرت بقیّة الله(عج)همین کار را انجام می دهد.مدام دشمن در زبونی و پستی است و خواست خداوند بر این است که خیل شکم باره و شهوتران منحرف و کافر باشند و به جهنم بروند آیا این به ضرر اسلام است؟با چنان ادعاهایی ، هرزه های خود را برای ضعیف کردن جوامع گسیل کردند و مثلا امروزه از خود همان جوامع یارگیری می کنند آیا این نهایت هلاکت و خفت نیست.مثلا اگر در خود ایران دشمن پروری شود فاصله ی ضربه به اسلام برایشان کوتاه می شود؟کوتاه تر از اینکه نجس در داخل کعبه دارد نماز و عبادت و الله را مسخره می کند؟این همان معمای اصلی است و در حماقت خودشان گرفتارند.فاصله آن چیزی نیست که آن ها می سنجند فاصله آن چیزی است که خداوند می فرماید.کافر و منافق از شنیدن سخن حق کر می باشند و فاصله ای که ملعون نجس که ظاهرا در کعبه است با سنجش حماقتشان ۰ به نظر می رسد اما فاصله ی جهنم تا بهشت است و حائلی مانع ملعون و کعبه شده که رایحه ی کعبه را نمی فهمد.مسلمان در هرجای جهان فاصله ای با کعبه ندارد و تراکم مسلمانان برای کافران و منافقان قابل دیدن نیست مگر اینکه مسلمانان خودشان را نشان دهند مثلا برای جنگ و اینگونه موارد.یا خواست خداوند به حکمتی که دارد باشد.وگرنه تراکم مسلمانان در اربعین را نمی توانند ببینند چراکه شبکه های ماهواره ای شان پخش هم نمی کند این عظمت قیام سیّدالشُّهدا(ع)است چگونه می توانند مقابل قیام خون خداوند مانع ایجاد کنند.در حالی که موانع روز حساب کشی را سریعتر می کند و توسل به اصلاح  یا چپ طلبان،انحرافی ها،حجتیه ای ها....اجلشان را زودتر محقق می کند.