به سوی کعبه چون نگاه می کنم ز هر مکان
کنار کعبه ظلم گشته مانعی به هر زمان
دهد توانُ مال را به هر یهود در جهان
بِکُش تو ای رسول آل آن سعود در نهان
که غزّه گشت در غمی چنین،یتیم شد فزون
و زن بدون مرد شد شوهر بدون زن چنان
شهید شد چه طفل ها،زنان و مردها ز ظلم
سعود با یهود شد نجس،چه نحس گشت آن
غروب دلنشین طلوع ده به غزّه مرهمی
شفا رسان به طفلُ مادرش و با پدر عیان
رسول در کمان گذار از خودت تو تیر خشم
ظهور ده به جسم دشمنان خطر زِ هر خزان
خزان دهد به هر شتا نفَس و می دهد همان
فتاده می تپد بهارِ تازه تیرِ هاتِفان
که تاب دشمنان ستانده می شود ز هر سیف
دوباره فصل را ورق بزن به راز شد خزان؟
چونان رگبار بر یهود و آل سعود ببار تا از بین بروند:
(نذر کردُ مرا بر باران انداخت
کفر من زِ حسد در کفران انداخت
ظلم من زِ حسد در بی چیزی داد
آب شستُ مرا رگباران انداخت
نفسِ امرِ بدی ها را سودی نیست
نفسِ مطمَئِن بر دلداران انداخت
چون طَمَع بِکُند هر ظالم بر من
بکر خوانده مرا بر بد کوران انداخت)