جاذبه ای که می کَنَد بساطِ ظلم از جا
فاصله ای که می دهد نشان ز رأس تا پا
خاتمه می دهد جهادِ صبرُ غصّه بر ظلم
سوریه تا به کربلا،رقیّه(س)لطف فرما
حاصلِ آن قیامتی به پا کند به عالم
تا که سلاح،رویِ ظلم می کُند مدارا 
چون که ز جان گذشتگان به انتقامِ آخر
ریشه ی ظلم می زنند با سلاحِ مانا
شعرِ رسول گرچه داد این خبر نمایان
رازُ نهان ندید ظلم،تا عیانِ فردا 
اسلام هر فردایی را به برنامه ی درست می داند.ظلم و ستم از هیچ فردایی خبر ندارند،کفر این حقیقت که ظالم نمی تواند از فردا مطلع شود را می پوشاند و منافقان در پی اقدامات دوجانبه و خودفرخته ی ظالمان می باشند به طوری که از جبهه ی مسلمانان خبر به ظالمان می برند و به مرضی که دارند خبر از ظالمان به مسلمانان می دهند تا ببینند فردا چه می شود.یعنی انتظار فردا را می کشند آن هم در مقابل انتظار درستی که مسلمانان با اطمینان به فردا دارند.به طور خلاصه جبهه ی ظلم،کفر و نفاق بالاجبار منتظر فردا هستند تا شرایط اقدامات ضد اسلام را مدیریت شیطانی کنند و جبهه ی اسلام منتظر فردا هستند تا به خواست الهی جامه ی عمل بپوشانند.آنچه مهم است بینش برای برنامه ریزی فردا می باشد و هر چقدر برنامه ریزی بشود باز هم باید منتظر بود تا تحقق خواست الهی فردا را مشخص کند.پس برنامه ریزی مطابق خواست الهی به فردایی مطابق خواست الهی می رساند حال آنکه خواست الهی برای فردا هماره برای آدمی راز می باشد.تا جایی که هر قدر انسان برای رسیدن به خواست الهی تلاش و برنامه ریزی کند به رازِ خواست الهی نزدیک تر می شود(مسلمانان)و هر قدر با این مهم مخالفت کند دورتر می شود(ظالمان،کافران و منافقان).به همین خاطر رفتار و برنامه ریزی مطابق  خواست خداوند مسلمانی است یعنی انجام وظیفه و تسلیم خداوند بودن.همه اینها و تشخیص درست همه ی اینها به بینش درست ربط دارد.اگر بینش درست نباشد مسائل بوجود می آید و انسان را گرفتار می کند.