محمّد(ص)با حسن(ع)از رَبّ می پرسند
علیٌ(ع) یا حسینٌ(ع) یا علی(ع) درسند
چه فهمی گشت بالاتر ز این مفهوم؟
بنازم ،بهر این دین شد رضا(ع)خرسند
 
محمّد(ص) شد مزارش هتک از تزویر
حسن(ع) با غربتی از غصّه در تقدیر
غروبی شد پر از این آفتاب ای کفر
نمی ماند بشر دائم به این تقصیر
به تقصیری که ظلمت تار می بارید
نمی ماند بشر در کار بی تدبیر
حجابی بهر تن باید ز آفت ها
حجابی بر خِرَد باید ز این تکفیر
شروعی تازه باید در غروبی سخت
طلوعی باز می گردد به این تفسیر
 
امامت با رضا(ع)از زهر نامردان چرا نوشید؟
که او با آن شهادت در مسیری سخت می کوشید
دگر ماندن در این دنیا به هر ظلمت نمی ارزید
شهادت مرگ با عزّت که از آن چشمه ای جوشید