بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

به عشق حضرت رسول الله(ص)،به عشق چهارده معصوم(ع)و عشق حضرت ثار الله(ع) تقدیم می شود به حضرت حُجَّةِ ابنِ الحَسن(عج)ارواحُنا فِداه

سر آغاز

 
                    بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
 
 ولایت فقیه(ولایت امام سیّد علی خامنه ای) ولایت رسول الله(ص)است. 
                                                                       امام خمینی
 
 

توضیح مختصر امام خامنه ای(مدّ ظلّه العالی) در رابطه با ولایت مطلقه فقیه:

- مراد از ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط این است که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفائی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند.
این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید.
تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و این توضیح مختصری درباره ولایت مطلقه‏ است.

 
 
 
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
شور حسینی(ع):
اسلام شکفته شده با شور حسینی(ع)
                                         با عشق امامی همه چون نور خمینی
رنجی که کشید و طاغوت نگون شد
                                         دل داده به آن خامنه ای نور و عینی
هم گشت چنین رهنمودش ز خمینی
                                          ظالم زر و زورش نشود شور و شینی
در راه،بسیجی،به تکاپو
                       آداب سپاهی به ترازو
سیّد علی خامنه ای چون
                       رهبر ز رضا(ع) ضامن آهو
آن را که زند پرچم دین خش
                       تا زاد سرشتش به هیاهو
آید و کند یک خمه در گود
                       این زور حسینی(ع)شده بازو
هم درد حسین(ع)را نشود هرز
                       بر درد حسین(ع)نم نم دارو
در گود ز کبّاده ی دلدار
                       ماهور شود صحنه ی یا هو
 
از سردار دل ها:
سردار سلیمانی در وصیتنامه اش از چه کسی به عنوان برادر نام برد؟ /محرم رازی  که در کنار حاج قاسم به شهادت رسید
مانند دلی صبح نشانی
                                                                سردار،قاسم،سلیمانی
آغوش تو در آغوش حیدر(ع)
                                                                مانند غمی دور نشانی
از من نشود مدح تو معلوم
                                                                ای باور دل شوق جوانی
چون باور دل پاره ی زهرا(س)
                                                                همراه علی(ع) ماه نشانی!
۱۳ دی ۹۸ ، ۲۱:۵۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بالله

باللهِ ظهورِ فطراً
وَ اِنَّ مع العُسرِ یسراً
محمَّد(ص) میزان و فطرت
محمَّد(ص) و علی(ع) صراطاً
 
۱۴۰۳/۱۱/۲۹:
در رثای علی ابن ابی طالب(ع)سرودم:
درویش بی نوا را آخر چه سود دنیا
آخر چه سود دنیا درویش بی نوا را
در راه رسم عالم دل می رود ز دستم
دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را
افتاده ای غریبم در راه رسم عالم
ماندم به رسم هستی تا طی شوَد فنا ها
در هر فنا نماندم از رنج راه خواندم
در رنج راه ماندم دل گشت پیر دانا
من پیر راه عشقم در راه گنج ماندم
این گنج شد نصیبم این راه شد توانا
بیراهه جان ندارد پوچی توان ندارد 
گر پاک شد نهادی گردید راه خوانا
روزی تو رمز رازی دادی به روی زردم
پر زد به روی زردم نورت سفید مانا
آمد مدار عشقت از چشمه ای مداوم
جریان پاک غم را در من رساند جانا
 
این مزد بی نوایی آمد ز فطر غایی
بی من تو در کجایی بی من بگو چرایی
کاری نکرده بودم جز ترک بی گناهی
بی من بگو چرایی بی من تو در کجایی
من مانده ام به عشقت صبحم ابوترابم
آمد ز فطر غایی این مزد بی نوایی
ماندم به این گدایی از راه این جدایی
دل گشت کربلایی آمد به دل هوایی
جز ترک بی گناهی کاری نکرده بودم
از راه این جدایی ماندم به این گدایی
 صبحم ابوترابم من مانده ام به عشقت
آمد به دل هوایی دل گشت کربلایی
 
روز محشر که کنی دور ز هر پوچ مرا
می شود تازه دلم صاف ز آفات بلا
زنده دل از تو شوم ای اثر از بو تراب(ع)
یادگاری که در این گنبد دوّار تو را
بی تو ام سر نشود مقصد آمال جهان
بی تو آمال جهان طی بشود لنگ گدا
لنگری را به گناهان زده امیال بشر
لنگری سوی مرض ها شدُ افتاد جدا
می کَنی نقطه ی افتاده ز آثار عدم
می بری روی خودش تا که بگردد به خدا
 
برای امام زمان(عج)ارواحنا فداه سرودم:
بینِ بارانِ خزان یخ زده ای سروِ چَمان
بهرِ بهمن به زمستان تو خرامان بمان
مانده ای تا که بهاران بِرِسد پیشِ قَدَت
تا که هر صیف شود وصل به گرمای کمان
بیستُ دوّم که ز بهمن شده این وقت عزیز
عودُ اسفند به راهت شُدُ افتاد جهان
ناگهان دل زدگی هایِ جهان دور شود
وقتِ آینده که آید به تو آئینِ زمان
مانده ام در دَرِ دوری ز تو در راهِ خبر
بی خبر از تو چه داند که چرایی به نهان
جاده ای باز بِکُن تا که به راهت بِرِسم
بی تو بیراهه کشاندند به خورشیدُ مَهان
ای تو منظورِ خداوندِ مُحمَّد(ص)و علی(ع)
با دلت از دلِ من ظلمُ جهالت بِرَهان
پشت درهای بهشتت به شتابان شده ایم
شاه عشقی تو شکایت به نشاطت بِکِشان
مانده در بستَرِ بیهوده ی خود، کارِ رسول
بی تو شد دور،تو در کارِ خود آسان بِرِسان
موضوع مبارزه با ظلم:
موضوع مبارزه با ظلم از یک موضع شروع شده و تا روز قیامت همیشگی است.و آن موضع خداوند است یعنی خداوند اولین شروع کننده ی مبارزه با ظلم بوده و آخرین تمام کننده ی مبارزه با ظلم خواهد بود این موضوع یک وعده ی الهی و صریح است که خدشه ناپذیر است پس به این مربوط نمی شود که اگر برخی به برخی مظلوم یا گاهی مظلوم نما سلاح ندهند صلح بین آن مظلومان و ظالمان شکل می گیرد.اگر اشخاصی چنین مواردی را می پندارند و از آن سخن می گویند شایسته است آن چه که می پندارند و می گویند را به معادلات بکشانند تا متوجه شوند تعدیل گفته های پراکنده چه می شود؟آیا ثقل معادله به نفع مظلوم می شود؟یا نه ثقل معادله به نفع ظالم می شود؟آن وقت ثقل معادله که مشخص شد به شایستگی اظهار نظر کنند.بنابراین به این که به هر حال پدیده های ظالمان و پدیده های مظلومان دارای معادله هستند و اگر پدیده های ظالمان بر پدیده های مظلومان غلبه کند,معادلات جهان بر هم می خورد ،تردیدی نخواهیم داشت.یعنی معادله ی ظلم کردن به سمت بر هم خوردن معادلات جهان است.بنابراین دو معادله ی پدیده های مظلومان و پدیده های ظالمان به طور ضمنی اما متضاد هم در معادلات جهان هستی قرار دارند و پدیده های ظالمان متضاد با معادلات جهان هستی است.خلاصه اینکه معادلات جهان هستی پدیده های ظالمان را متضاد با خودش در خودش دارد و پدیده های مظلومان را موافق با خودش در خودش دارد.اگر پدیده های مظلومان حذف شود آنگاه معادلات جهان هستی که جهان هستی را محکم می سازد,فقط ضد خودش را در خودش دارد و فقط از بین می رود و دیگر چیزی نمی ماند.و اگر پدیده های ظالمان حذف شود آنگاه معادلات جهان هستی فقط موافق با خودش را در خودش دارد و این خوشایند است و جهان هستی به پایداری کامل می رسد.از آنجایی که حذف پدیده های ظالم به معنای حذف جزئی از یک کل است نوعی نقص در پی دارد و به طور ایده آل جهان به حذف ظلم منتهی نمی شود.بلکه جهان به اتمام ظلم و سپس حفظ و محاکمه ی ظلم با پیشینه ی آن ختم می شود.یعنی معادلات جهان هستی به سمت حذف کامل ظلم می رود و ظلم تمام می شود اما پیشینه ی رفتار ظلم جزیی درون معادلات جهان هستی است.یعنی معادلات جهان هستی پس از تمام شدن ظلم به سمت از بین بردن معادله های ظلم های ظالمان شتاب می گیرد چون هنوز ضد خودش را در خودش می بیند.پس جهان هستی سرتاسر خوبی است که در خودش معادلات ظالمانه دارد.از منظر جهان هستی معادلات ظلم نامعادله محسوب می شوند.و از طرف ظلم معادلات جهان هستی نامعادله اند.مثل اینکه از منظر بدن انسان هجوم سرطان نامعادله است و از طرف سرطان مقاومت بدن تا از بین رفتن سرطان نامعادله است.یعنی برای سرطان خوشایند است که بدن مقاومت نکند تا سرطان شیوع پیدا کند و سرطان هم از ذرات و سلول های منظم شیمیایی تشکیل شده است که پس از مرگ بدن آن ذرات هم خشک شده و به مرگ می روند.یعنی فردی که سرطان آن را از پای در بیاورد و پس از مدت ها تبدیل به خاک شود می گویند سرطان آن هم تبدیل به خاک شده است.از طرفی خداوند توانایی تبدیل بدی به خوبی را دارد،چون شخص توبه کننده از بدی به سمت خوبی رفته است و ممکن است خداوند کارهای بد آن را خوب کند،یا بهتر بگوئیم خداوند بدی ها را به سوی خوبی ها می برد و معنی آن همین است که اثر بدی را محو می کند و آن عمل بد عمل خوب می شود.چون انجام رفتار هرچه باشد به خواست خداوند است و خواست خداوند خوب است،حال اگر شخص رفتار یا حتی کمترین نجوا را آنطور که خداوند می خواهد انجام ندهد هم به خواست خداوند انجام نداده است(یعنی برای خداوند خوب است و برای شخص بنا به خواست خودش و خداوند بد است) دقت شود به این که همین خواست خداوند را آن شخص،برخلاف خواست خداوند انجام داده است.پس از منظر خداوند بدی وجود ندارد اما برای آن شخص بد می شود.یعنی مهمترین موضوع رفتن به سوی خواست الله است.چون به هر شکل اگر بدی جهان بر خوبی جهان غلبه کند،جهان از بین می رود و بدی آن هم از بین می رود.اما معادلات به ما می گویند جهان از بین نمی رود چون جهان هستی آفریده ی خداوند است و به خداوند می رسد و فقط خوبی به خداوند می رسد.در نهایت اعمال بد کاران یا حتی طبع بد آنان با توجه به اینکه مخالفت با خداوند دارد بدیهی است در وضعیتی که از خداوند فاصله گرفته به خداوند می رسد.که در آن فاصله خداوند به آن بدکاران عذاب می دهد.پس نامعادلات درون جهان هستی مهار می شوند.یعنی خوشایند است نامعادلات درون جهان هستی از بین برود اما چون گزاره ی نامعادلات از بین رفتنی نیست در نهایت نامعادلات کاملا مهار می شود و جهان هستی فراتر از خوشایندی بدون نامعادلات را مشاهده می کند.توضیح اینکه نامعادلات طوری مهار می شوند که کاملا نفی می شوند و به جای امکان بوجود آمدن، به عذاب و محاکمه همیشگی منتهی می شوند.
با این همه خداوند جهان هستی و معادلات جهان هستی را آفریده است.معادلات ظلم را هم خداوند آفریده است.اما ظلم به خواست خداوند از بین رونده است.یعنی ماهیتی است که خداوند آفریده و از بین می برد این موضوع برای ظلم خوشایند است و اعتراضی نمی کند.اما ظالم ماهیتی است که می توانسته به فطرت الهی اش کوشش کند اما به ظلم که ماهیت از بین رونده دارد کوشش می کند.بنابرابن مثل اینکه سلامت خودش را با ظلم معاوضه کرده باشد و گویا در بدن سالم خودش سرطان افکنده باشد.اما مهمتر اینکه انسان دارای فطرت الهی است و مخالفت با فطرت الهی در ظالم رسوخ پیدا می کند.طوری که فرد ظالم طبع ناعادلانه پیدا می کند و اگر زندگی او در دنیا تمام شود با طبع ناعادلانه تمام شده است.پس برای ظلم خوشایند است از بین برود اما برای طبع ظالم که وابسته به ظلم است این موضوع ناخوشایند است و بسته به میزان وابستگی به ظلم در دنیا،تا از بین رفتن ظلم عذاب می بیند.مثل سرطانی که تغذیه آن قطع شود تا اینکه محو شود و بدن زنده بماند که بستگی به میزان آن سرطان دارد و هر چقدر سرطان کشنده تر باشد و بخواهند به روش شیمی درمانی تغذیه ی سرطان را قطع کنند بدن نیز ضعیف تر می شود تا اینکه اگر بر سرطان کشنده غلبه حادث شود ،انسان خودش را  با یک بدن فوق العاده ضعیف می بیند و اگرچه سرطان از بین رفته اما ضعف و رنج بر بدن می ماند و انسان را همچنان آزار می دهد.البته این مثال بود و بسیار ممکن است انسان دچار سرطان، خودش را مبتلا نکرده باشد و این ها مربوط به جسم این دنیا بود.اما در آخرت ماهیت ماورایی جسم مشخص می گردد و انسان ظالم مثل اینکه سرطان وجودش را گرفته مدام عذاب می کشد تا آن سرطان از بین برود و سرطان همان طبع ظالم آن انسان است.از طرفی چون آن طبع ظالم را می خواسته در حین از بین رفتن آن عذاب می کشد و از طرفی چون دارای فطرت الهی بوده و به آن فطرت کمترین توجه را داشته است.مدام که تا از بین رفتن ظلم هایش عذاب می کشد و کمترین بهره را از فطرت الهی متوجه می شود.یعنی در جهان آخرت طبع ظالم محاکمه می شود تا سرشت پاک بماند و انسان اگر ظالم بالفطره شده باشد(مثل آدم کش های صهیونیستی که دستور کشتار مردم را می دهند)در جهان آخرت محاکمه می شود تا ظالم بالفطره جدا از سرشت الهی محاکمه شود و چون هیچ توجهی به فطرت پاکش نداشته است و به سمت ظالم بالفطره شدن بوده است عذاب همیشگی را می بیند و هیچ بهره ای از سرشت الهی نمی بیند.تا این که اگر عذاب کارهایش تمام شود چون هیچ وصلی به سرشت الهی ندارد به مراتب عذاب بیشتری می کشد.عذاب های اول بی هیچ کم و کاستی برای محاکمه ی ظلم ها به دیگران است و عذاب دوم به جهت فاصله از سرشت الهی است و این دو مهم به طور ضمنی است.همه ی این موارد بستگی به میزان ظلم و بی توجهی به فطرت الهی دارد.مثلا اگر شخصی پیدا شود که به طور معمول تابع سرشت الهی رفتار کرده و متوجه ی فطرت الهی بوده باشد و گاهی ظلم هایی مرتکب شود و در جهت زدودن ظلم های مرتکب شده اقدام کند و در همان وضعیت از دنیا برود عذاب تا از بین رفتن کارهای ظالمانه ی خودش را می بیند و در نهایت متوجه ی فطرت الهی می شود،که این دو به طور ضمنی است یعنی مرتبا عذاب می کشد و متوجه می شود به فطرت الهی ،تا پس از رفع عذاب مربوط به ظلم ها در نهایت به فطرت الهی به میزان توجهی که داشته می رسد.یعنی نجات می یابد و به بهشت می رود و دیگر عذاب نمی بیند بلکه آرامش و خوبی تمام نشدنی نصیبش می گردد.
به طور خلاصه خداوند همه ی جهان را خوب آفریده و ظلم اگرچه خوشایند به از بین رفتگی است اما همین را هم خداوند به خوبی آفریده یعنی ظلم پس از امتحان شدن انسان ها و اجنه مورد محاکمه در جهان آخرت قرار می گیرد و در دنیا هم محاکمه ی دنیایی دارد.این محاکمه برای سرشت ظلم خوشایندتر است اما طبع ظالم که وابسته به ظلم شده است ابتدا در قطع این وابستگی و تا نهایت در محاکمه ی این وابستگی عذاب می کشد.چون سرشتی خوب داشته که به آن توجه نکرده است.پس راز شگرف این موضوع به نوعی بار یا وزر ظلم بر ظالم است حال آنکه به جای آن ظلم ها می توانسته اعمال خوب انجام دهد.پس ظلم کردن بی هدف از آفرینش الهی است و خوبی کردن هدفمند به آفرینش الهی است.آفرینش الهی خوبی را به طور همیشگی جذب می کند و ظلم را برای از بین رفتن همیشگی جذب می کند که جذب ظلم به معنای از بین رفتن همیشگی ظلم است.یعنی به انسان ها و اجنه ظرفیت انجام خوبی داده شده است و اگر ظلم کنند چون ظرفیت انجام بدی یا ظلم به آنان داده نشده در دنیا عذاب تا میزانی که خداوند می خواهد و در آخرت باز به میزانی که خداوند می خواهد عذاب می کشند.عذاب کشیدن بستگی به رفتار شخص آنطور که خداوند می خواهد است.یعنی محدوده ای مشخص از منظر الهی دارد.اما در آن محدوده ی مشخص شخص انتخاب کرده که عذاب بکشد و خداوند آن عذاب را به شخص ارزانی فرموده است.چون همه ی کارهای خداوند خوب است و طرد شدن خواهان طرد خوب است.اما آن ظرفیت وجودی که خداوند آفریده طرد شدن را نمی خواهد و ظالم به آن ظرفیت وجودی بسته به ظلمی که داشته بر نمی گردد.بنابراین تنها راه ممکن تکیه کردن به الله می باشد تا اِن شاءالله خواهان خوبی را به قهر و عذاب نبرد چون حرکت به سمت خواست الله یا حرکت به سمت رحم الهی انسان ها و اجنه را از عذاب می رهاند و امتحان برای انجام این حرکت در دنیا محقق شده است و در آخرت امتحان نمی شویم بلکه حساب پس خواهیم داد.
((به مردم می رسد در رسم عالم این مجازات
فسادی در فسادی در فسادی شد مکافات
چو بی غیرت فسادش بهر خود آورد تا مرگ
جهنَّم مرگ تکرارش دهد در محو آفات
اگر خواهی به مرگی در عذابی چون نباشی
بیا بیرون ز هر دنیای فاسد در خرافات))
 
سیّد حسن نصرالله(رضوان الله علیه) در سماوات
شد جسم او دفن در زمین با مناجات
باید زمین آرامشی تازه بگیرد
تا آسمان گردد با همان مساوات
 
قصّه ی غصّه ها:
غصّه هایی که ز کمبود عدالت برسد
قصّه هایی که به هر رفع کسالت برسد
جانمازی که به پابوس امامت برسد
چادری را که به قد بسته به قامت برسد
حمد الله که گوید به ارادت برسد
قل هو الله بگوید به عبادت برسد
مادری در غم فرزند غیوری برسد
داستانی ننویسد به صبوری برسد
شاهنامی به گلستان رشادت برسد
شعر دیوانه نشاید به شهادت برسد
(یعنی شعر دیوان اشعار شاعران شاید به شهادت قرآن رسیده باشد و شاید به شهادت قرآن نرسیده باشد،قرآن تعیین کننده است.)
صبر کردن شده این قصّه که آسان برسد
بر صبوران همه این غصّه هراسان برسد
مادری در خبری یکسره ترسان برسد
تا که فریاد رسش  نورِ خراسان(ع) برسد.
 
ماه رمضان:
ماه تابانِ عبادت به خدایی رمضان
یازده ماه نهان از چه جفایی رمضان؟
دیدنت سخت شود از پیِ آمال بشر
حال پیدا شده ای گو به کجایی رمضان؟
می شود با تو نهایت توبه را طی بکنم
تازه از تازه ترینی تو شفایی رمضان
گل به هر برگ گلش کلبه ی از عشق شود
دیدمت کلبه به گلبرگ سمایی رمضان!
هدیه ها از همه اهداف مهمّی مثل هم
راه هموار به اهدافِ همایی رمضان
رود جاری و روان بر ره مرموز بشر
پیکری بهر بشر زیر ردایی رمضان
روزگاری به نداری و مدارا برود
روزه هایی ز سحر بهر رجایی رمضان
فطرتی را که تو داری به رهاورد بشر
عید اوّل و به فطری که نهایی رمضان
بر محمَّد(ص) به حمایت بنهد حمدِ حسن(ع)
لعل الله علی(ع)شد،اعلایی رمضان
لعل الله علی(ع)مثل علامت به قلم
قدرِ هر سال رسولی کربلایی،رمضان
 
۱۴۰۳/۱۲/۱۹:
عاقلان نقطه ی پرگارِ وجودند ولی
غیرَتی از عَلَوی شمعِ شهادت ز علی(ع)
عشق داند که خردها همه سرگردانند
رسمِ الله شهادت و شهادت ازلی
روزگاری که ستم دیده بیفتد به خطر
در مکافات شود بخت ستم جهرُ جلی
هی بیفتد به سراشیبِ خطرهای خودش
بی خطر گشت شهادت به خداوندِ علی (جلَّ جلاله)
هر موافق به توافق به ستم ها و نفاق
شد فقط در خفَقان قفل به انفاق تَلی
از تلی چرک به پوچی که بپیچد به خودش
پوچ آمد ز چنین چرکُ چنان شد کچلی
هر که بی موی سرش باز بروید اثرش
آن که بی فکر سرش هیچ شود با اَجَلی
(هدف دولت پوشالی آمریکای ستمکار از مذاکراتِ توافق،حکمرانی ستم بر جهان و به جان هم انداختن کشورها است،دولت ستمکار بی معناست و شیطان هیچ دولتی ندارد.)
 
بسیار رزق هستی شد با رسول الله(ص)
آثار عاشقان شد معنا رسول الله(ص)
چون یار آسمانی دلداده شد خدیجه(س)
 تا عرش آسمان شد پیدا رسول الله(ص)
تابان به نور عشقش افتاده است در راه
بر راه عاشقی شد مبنا رسول الله(ص)
شمعی دگر نیابد هر آنکه بی علی(ع)گشت
دارد بهشت صورت معنا رسول الله(ص)
شد حاصلی مداوم محکم به قرب الله
کامل بتابد از آن آقا رسول الله(ص)
فرمود بر جهان امُّ المؤمنین خدیجه(س)
قائم(عج)ستون هستی شد تا رسول الله(ص)
این حاصل از علی(ع)با زهرا(س)رسد به محفل
والله لا صراطی الّا رسول الله(ص)
 
حرف عشق:
به نام عشق حرف های ناب را بگو به دل
ز حرف عشق هیچگاه غم مخور مشو خجل
ترانه های عاشقی سروده شد برای هو
اگرچه خصم بی نصیب از حسد کشید کِل
بیا به عشق هو بمان به شعر من غزل بخوان
به صبر باش با رسول(ص)دشمنت بکن به گل
چو عشق گشت بی اثر فقط اثر شود علی(ع)
به نام عشق حرف های ناب را بگو به دل
ابوتراب(ع)می دهد تبار عاشقی به غم
فقط به نام عشق می شود نوشت بی سجل
 
به مناسبت تولّد با سعادت امام حسن(ع):
بسم الله دهد یکسره انفاس قلم
در سَحر لطف تو بارید به مقیاس قلم
خوب تر تازه نگر حُسنِ دگر گشت به سر
می رسد یکسره این رسم به احساس قلم
مشق شاعر شدنم در شب شعرست شفا
بیش تر شد ز حسن(ع) راز به اجلاس قلم
 
پای این تن به سراسر شده گویی حوصلم
گرم گمنام شدن سنگ دگر گشت گلم
سنگ سنگین نگینم نِگَرد گور اگر
بیخُ برگم به خزان خواسته ام گر خجلم
جمله ها جست سرانجام به این جمله فقط
حُسنِ احسانِ حَسن(ع)صحنه ی مقیاس دلم
 
نصر الله حسن(ع)صبح رئیسی ز حسن(ع)
شد صفی دین به حسن(ع)تا بنویسی ز حسن(ع)
کربلایی ز مُحمَّد(ص)و علی(ع)شد ز حسن(ع)
روز عاشورا حسین(ع)داد درسی ز حسن(ع)
ز حسن(ع)رسم شهادت و شهادت ز حسن(ع)
حرف الله که قائم(عج)تو به کرسی ز حسن(ع)
 
حرف احسانِ حسن(ع)حُسنِ سرا شد به حسین(ع)
پس سرابی که ستم سود کند رفت ز بین
سیزده سال سراسر به سرابی شده سر
صاف صادق و صمیمی شده انصاف به دِین
گشت بی فایده امیال ستم بهر خودش
تا که افتاد به پیکار خودش قهر خودش
هرکه از نهر بگیرد اثری را به جفا
ناگهان غرق شود یکسره در نهر خودش
این اثر هست علی(ع)بلکه همین بود نبی(ص)
بی علی(ع)صبح نباشد و جهان شد به شبی
چون شبی تار که بی ریشه و بیهوده ثمر
بیمه ای خود شده بیمار، چه درمان به تبی؟
(اوّلی , دوّمی و سوّمی ملعون و معاویه ، یزید ، شمر ،.....و جنایتکاران امریکا،رژیم صهیونیستی،صدام،جولانی و سایر جنایتکاران ملعون در فساد خودشان غرقند.)
بسم الله فراوان شده الله فقط
مشک خوشبوی شهادت شده در راه فقط
خم به ابروی محمَُد(ص)چو هلالی شده ماه
عطف این خم به علی(ع)ختم که یک ماه فقط
فصلِ مرسوم جدایی شدُ انکار علی(جلَّ جلاله)
حرف الله علی(ع)شد ،و دگر کاه فقط
حُسنِ این حرف که افتاد به هر کرب بلا
عطف آن یکسره تابید به هر ماه فقط
مهر محکم شده امضای مُحمَّد(ص)به جهان
صبرِ پیوسته ی الله به هر گاه فقط
بیش تر رفت ستم سوی جهنَّم و عدم
از ازل گفت که الله خودم ظلم زدم
مُهر شد مکر جهالت به مکافاتِ خودش
عطفِ گمراه به بیراهه رسد پوچ قدم
فاتحان در رهِ الله رسیدند به هم
حرف اوُل که به آخر شده معلوم اَهَم
حکمِ الله به این بود علی(ع)ناب شود
زیر رو شد صهیونیستی در خود در هم
مُهر محکم زده الله به آن ورطه ی بد
صبرِ الله همی هست همی شد به ابد
کربلایی که به این صبر رسد هست فقط
رزقِ الله به آثارِ مُحمَُد(ص)تابد 
جاده ای جور و جاوید به جریان آید
هاتف از آیه ی الله ذوالفقار به ید
حتماً از جاده ی الله که امداد رسد
رسم الله غیابش و حضورش باید
در غیابش بتُ بتخانه به مشرک برسند
در حضورش بتُ بتخانه چه هالک برسند
 هُوَ بقیَّة الله(عج)خَیرُ المُؤمنین اثر
او بیاید و به یکباره ملائک برسند
به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت علی ابن ابی طالب(ع):
ضرب دشمن ز جهالت و حسادت به علی(ع)
رفت دشمن به عدم, ماند ارادت به علی(ع)
بی اثر گشت به الله نمازی ز عدم
مانده زهرا(س)به علی(ع)مثل عبادت به علی(جلَّ جلاله)
تازه شد سال ز آغاز حیاتش به علی(ع)
وقت تحویل دقایق و شهادت به علی(ع) 
می رسد حاصل بسیار به آثار بشر
تا که حاصل بشود خیل سیادت به علی(ع)
 یا علی(ع)محفل هشتم ز سیادت به رضا(ع)
 می رسد میوه ی فرزند جوادت(ع) به علی(ع) 
 
حضرت رسول الله(ص)فرمود:
من که هر سال روَم در خبر از آن پسرم
خاک هر سال به خود وصل کند بالُ پرم
گشت کامل به سراپرده ی هو بالُ پرم
روزگاری که سراشیب ستم برد سرم
سر به آشوب ندادم و ستم ریخت به هم
من همانم که تُکِ پا تا به سرم حیدرم(ع) 
لاله ها کرب بلایی که به هر رنج بلایی
مبتلا گشت علی(ع)وار به الطاف حرم
مبتلایم به علی(ع)حلم بلا کرب بلا
کربلایی شدُ ماتم به بلا زد اثرم
ریشه ام حیّ به اسلام دهد پاره تنم
میوه هایم دل افگار شود از جگرم 
دیر یا زود اجل رفت ز هر بالُ پرم
دیر یا زود عطش مُشک کند جانِ ترم
آسمان خشک به الله که شد بهرِ عطش
مَشک پر  مُشک به امدادِ خداوند بَرَم
تا عدو خوب ببیند که رضا(ع) شد با من
هر که در راه علی(ع)ماند به امدادُ کَرَم
زهر دشمن که رضایت بدَهد بر جگرم
ربِّ بخشنده علی(ع)داد به مثلِ حیدرم(ع)
دست من دست علی(ع)را که به بالا بِبَرد
شد مضاعف همه قرضم،به علی(ع)جان بخرم
وقت غیبت شدُ حاضر شده آثار علی(ع)
زود یا دیر بیاید، ز علی(جلَّ جلاله)بی خطرم
فقه نابی که ز صادق(ع)بدهم بهر بشر
بی تشر بهره ی همواره اثر بر بشرم
تا علی(جلَّ جلاله)بهر شفایم برساند پسرم
بی خطر پیش علی(ع)در رهِ هو تازه ترم
زود یا دیر بیاید که علی(ع) عدل دهد
من نبی(ص)،عدل علی(ع)را برساند خبرم
 
فلسطین:
فلسطین روبرو با هر ستم گردید
طمع در میل خودخواهی به خود چسبید
چنین بی ریشه تر بنیان صهیونیسم
به بی عقلی ،به بی نسلی بینجامید
به خوابی رفته صهیونی دگرگون مرگ
به بیداری ز خوابی کن خرد تشدید
فقط با حقِّ هر مظلوم آید صبح
که عالم با حسین(ع)همراه آن گردید
دلا صحبت ز صبحی را بکن تصدیق
صمیمی صبح صادق وعده می تابید
حسین(ع)با لشکری آماده بر تقدیر
و نسلی پاک می آید ،مکن تردید.
 
شهید:
میونِ آسمونِ عاشقی فدای عشق شد
میونِ آبُ خاکِ این زمین برای عشق شد
گِلش به زیر پای غم لهیده شد و پخته شد
دلش به آسمون عاشقی به غم شکسته شد
شهید شمع شد همیشه شعله ور ز غصه ها
شکسته دل به غصه ها و شسته گل ز قصه ها
نشان پر نشانه ای نشاندُ رفت بی نشان
نشانه ای که ماندگار در زمینُ کهکشان
 
آن برادر که صادق به شهادت شد بود
عشق صادق به برادر به ارادت شد بود
نامه ای منظَرِ نامی به وصیّت نامه اش
نام او بود که صادق به سیادت شده بود
هر سیادت به علی(ع)مثل شهادت به علی(ع)
از مُحمَّد(ص)و علی(ع)رسم شهادت شده بود
 
به تاریخ دوازدهم فروردین سال یکهزار چهارصدُ چهار ،شعر از رسول:
بی راه رسم پاک تو آه از فغان شدم
در این زمان برای تو آتش فشان شدم
مظلوم بی ریای جهان تویی هر قدم
در راه آسمان تو چون آسمان شدم
بی صبح صاحب الزَّمان(عج)که آید طلوع  
در هر طلوع وصل چو بیچارگان شدم
بیچاره تر شدم چو وصله ای بی اثر
از این خطر در ورطه ی آوارگان شدم
الله کنده ریشه ی صهیونیستی ز بُن
در نور ربّ وصل چو رنگین کمان شدم
بیچاره تر،آواره تر من همان کنم
از زنگ هر خطر ز کمان بر ظالمان شدم
سیِّد علی خامنه ای رهبرم که شد
من تحت امر به اختیارش روان شدم
(از آن زمان که فتنه ی چشمت به من رسید 
ایمن ز شرِّ فتنه ی آخر زمان شدم ,حافظ علیهِ الرَّحمه)
 
 
۰۲ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امام محمّد باقر علیهم السّلام

بارگاهی که شکوهش شده بر عرش الهی
عرش الله به آن بست فقط خانه ی شاهی
حُسنِ یک حرف که بارید به هر نور مداوم
حرفِ الله محمّد(ص)و علی(ع)نورِ الهی
عرش الله به صبحی که زده تکیّه ی محکم
فاطر از راه محمّد(ص)و علی(ع)لطف پگاهی
مطمئن هست به این راه خداوندِ عوالم
الکنَم من که بگویم برود هرچه گناهی
صافُ مخفی شده این راه به برنامه ی عالم
کاملاً محو کند هر چه جهالت به تباهی
رِندُ باهوش ترین دانِشِ عالم شده مخفی
نقد محکم شدُ بر نسیه نشد تکیّه ی واهی
ترس بیرون شده از راه خداوند چه آسان
حرفِ محکم بدهد فطرتِ هموار به راهی
مطمئن هست محمّد(ص)و علی(ع)سوی ظهورش
باقرالعلوم(ع)بر صحَّتِ قائم(عج)به گواهی 
۱۲ دی ۰۳ ، ۲۰:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حاج قاسم رضوان الله علیه

حاج قاسم شده فرمانده ی میدانِ خطر
از شهادت شده امیالِ ستم پوچ اثر
بی اثر گشت فقط بهره ی صهیون به وبا
در وبا گشت چه فرجام ز برجام به شر
در حجابی بتَوان ماند به آثارِ وجود
بی حجابی به هرآن چیز نگردد به ثمر
اقتصادی که به بت داد رکوعش و سجود
شد دلاری که دهد سوخت به دجّال خبر
بر بیابانِ بدی باز شود بند خراب
تا ز بارانِ زمین ظلم شود زیرُ زَبَر
رمز مهمور الهی شده آثار وجود
بی وجودی چه توانست به غیر از ابتر
رفت دنباله ی شر سوی جهنّم و سراب
رمز ارزی به دلاری و به هر سلطه ی پر
چون پری کاه شود شاه بیابانِ ستم
پس تو خود گوی ندارد که ستم بخت دگر
پوچ دیدن چو پُری گشت ز دجّاله ی آن 
بلکه بختش شده دنیای همان پوچ نگر   
۱۱ دی ۰۳ ، ۱۶:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آثار بهار

سردُ برفی شده گویی همه آثار بهار
انقلابی که ببارد ز سراپرده ی یار
عرش الله به شب های ستمدیده رسید
گشت دیماه خرامید اثر در شب تار
تا چو بهمن بخراشد همه چون برف ز کوه
ماه اسفند نفس های بهاری چو بخار
۰۹ دی ۰۳ ، ۱۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرق حمله و آدم کشی با قیام الهی

اگر قرآن را خوب مطالعه کنیم متوجه می شویم که دین اسلام سایر ادیان را در ذیل اسلام تائید و تحکیم می فرماید،به این معنی که فرد مسلمان وظیفه دارد سایر ادیان الهی و کتاب های آسمانی و پیامبران الهی را تحت دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن و پیامبری حضرت محمّد(ص)تائید کند و باور داشته باشد.هرجند امورات دین بواسطه ی کفار و ظالمان تقطیع شده است.یعنی به محض رسالت حضرت محمّد(ص) و تمام شدن همه ی ادیان الهی به دین اسلام و نزول کتاب آسمانی قرآن،تقطیع امورات دین الهی در قرآن ذکر شده است.پس ادیان الهی همگی یک دین هستند و در آیه ی لَکُم دینکم و لیَ دین در سوره ی قُل یا ایُّها الکافرون صریحاً ذکر شده که پیغمبر اسلام(ص)خطاب به کافران بگوید دین شما برای شما و دین برای من.یعنی هر دینی که کفار اعلام می کنند اعم از اینکه اعلام کفر کنند یا اعلام هر دینی با وجود اینکه کافرند می شود گفت دین کفار برای خودشان خواهد بود و دین اسلام نمی باشد.مثلاً اگر کافران بگویند دینمان اسلام است در حالی که نشانه های کفر در آنان در مخالفت با پیغمبر(ص)می باشد دین آنها کفر است.پس حتماً در اختلافات که در تقطیع دین حادث می شود حکم الهی نافذ است و فرموده اختلافات را جهت حل و فصل به نزد پیامبر(ص)بیاورید تا حل و فصل فرماید.شگفت آور اینکه مواضع بیهودگی هرچه خلاف خواست پیامبر(ص) است به کافران صلح شده است و از دین اسلام بیرون است.
پس اگر اشخاصی مدعی اسلام پیدا شدند که در تقطیع امورات دین نقش داشتند به این معنی است که از اسلام حقیقی خارج شده اند و کافر و ظالمند.بنابراین ادیان الهی فقط در یک دین تمام شده و وجود پیروی حقیقی از هر کدام از ادیان الهی به دین اسلام متصل می شود و پیروی حقیقی از دین اسلام به همه ی ادیان الهی متصل است.در همه ی ادیان الهی قیام برای خداوند توصیه شده است.که قیام امام حسین(ع)شاخص ترین قیام در ادیان الهی برای خداوند تاکنون بوده است.قیام با حمله و آدم کشی فرق دارد.انسان های کافر و ظالمی که به اسم دین خداوند به انواع مختلف حمله و آدم کشی می کنند ممکن است تظاهر کنند پاره ای از دین خداوند را به همراه دارند که کفر و ظلم غلبه ی آن ها به سمت خروج از ادیان را مشهود می کند و اگر پس از آن هم تظاهر به دین یا ادیان کنند فایده ای ندارد و نمی شود آنان را در زمره ی کسانی که دین آنان به واسطه ی ظالمان و کافران تقطیع شده قرار داد.حمله و آدم کشی عین کفر و ظلم است.یعنی ارکان امریکا،انگلیس،رژیم صهیونیستی،داعش و آنچه از داعش متولد شده،...مساوی با کفر و ظلم است که هیچ اثری از اسلام در آن وجود ندارد.ممکن است در امریکا،انگلیس و مانند آن ها اثری از دین یا اسلام باشد اما ربطی به ارکان امریکا یا انگلیس ندارد.کشتن کافران پس از شرایطی ، جائز و گاهی لازم است که هم اکنون از بین بردن رژیم صهیونیستی جایز و حتی لازم است.اما در امریکا و انگلیس فرو ریختن ارکان از درون شکل می گیرد تا وقتی که فقط کفر باشد و دین در آن نباشد.وقتی دین در آن نباشد حمله از بیرون به تمامی مواضع آن جایز است.در وضعیت فعلی فقط حمله به مواضعی که دین در آن وجود دارد جائز نیست.
۰۷ دی ۰۳ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرنوشت را باید از سر نوشت

ظلم بی آبرو گشت قالب تهی کرد
ای ابوکفر رفتی ستم هم شهی کرد
شاه ظالم خلافت به پوچی خبر داد
مردمی را علی(ع) دور از گمرهی کرد
خلف شیطان معاویه شد ای ابوکفر
این خلافت یزیدی نجس فربهی کرد
این که دنیای ظالم نجس شد یزیدی
از ابوکفر ابداع شد وانگهی کرد
وانگهی گشت آن رسم سفیانی به پوچ
شد نجس تر معاویه خود چون کَهی کرد
صهیونیستی خودش در خرافات چرخید
چرخ شیطان یزیدی فساد آگهی کرد
شاه مردان علی(ع)شد علی(ع)هست در راه
چون علی(ع)از محمّد(ص)که شر را تهی کرد.
۰۶ دی ۰۳ ، ۰۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماندن

ای فقط عشق تو ماند دگر از راه نماندم
پیش عشقت سر و پا به سرا پرده نشاندم
عاشقان بی سبب از عشق میل ندارند
میل امیال به پروانه ی شمع از تو کشاندم
سوز پروانه ی شمعت چو به خیلی ز منست
من بسوزم به پرش چون ز تو اصرار رساندم
نفس بیهوده رها شد که نفَس از تو کِشیدم
هر رهایی به رهت را همه هموار رهاندم
//من در این ظلمت بیهوده شتابان چه کنم؟
چه کنم یکسره در راه بیابان چه کنم؟
کمرم خُرد شود از همه اسباب خرَد
بی خرَد در پی سرمایه ی ویران چه کنم؟
نفَس از سینه برون رفت دگر باز نگشت
که نمی گشت به بازی نفَسم هان چه کنم؟
سپری شد همه عمرم که به بازی چه کنم؟
چه کنم صحنه ی بازی ز رقیبان چه کنم؟
به جهان آمده بودم که به الله شوم
که اگر این نشود دوزخ سوزان چه کنم؟
ز بهشتی که ببارد خبری بهر تنم
دگر از قهر تو الله هراسان چه کنم؟
در عذابی که مداوم به وجودم برسد‌
چه کنم توشه ی من بور و عریان چه کنم؟
فقط این شد که دگر شکوه ز غم ها نکنم.
غم زهرا(س)به وجودم بکنم آنچه کنم./
۰۴ دی ۰۳ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت تولّد با سعادت حضرت زهرا(س)و روز مادر

یا علی(ع) در رهِ عشقت شده گمنام مزار
دختِ پیغمبر خاتم(ص) به علی(ع) نور و یار
نور زهرا(س) همه  بر عرشِ خداوند عزیز
یا علی(ع)گفت که شد دور چنان از شبِ تار
روزِ مادر شده از امِّ ابیها(س)به وجود
راهِ جنَّت بدهد دور کند شعله ی نار
هر شبی تار که آمد برود از دو جهان
ظلم باید بشود در دو جهان پوچُ ندار
۰۲ دی ۰۳ ، ۰۸:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زمستان

برف زیبای زمستان چه نشاطی دارد
نرم سرد است هماهنگِ خزان می بارد
چون بهاری برسد برف شود آب و خوش
آن نَفَس رود خروشان و شتابان آرد
۳۰ آذر ۰۳ ، ۲۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی تفاوت

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
بی تفاوت شد دل در طلبی عاری رفت
غم فرو ریخت دگرگون دل برنا می کرد
ماه هر وقت چه عاری ز خطرهای کسوف
تا که بیراهه ز ره یکسره پیدا می کرد
شب فرو ریخت به شب تا که به روزی تن داد
غم عجب بوسه ی خود بر لب رعنا می کرد
دشمنی چون که ببیند همه شعرم ز حروف
حرف مشکات نبیند چه خبرها می کرد؟
آن ابوکفرُ ستم در پیِ پوچی کجاست؟
بی خدا گشت فقط شر که ستم ها می کرد
تا معاویه یزیدش به نجس شد مأنوس
صهیونیستی یزیدی که هویدا می کرد
این چنین سنّتِ الله دهد مرگ به ظلم
منجلی رسم خداوند توانا می کرد
تا بمیرد ز حسد زیر ستم های خودش
رسم سفیانِ یزیدی که فنا ها می کرد
۲۹ آذر ۰۳ ، ۰۵:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیش رَوی

عشق مانده ای به دور دست ها به نور
عاشقانه ماند راه محو شر به گور
ظالمان افول کرده اند چون غبار
واقعیّتی که هست پیش دل صبور
ظلم هچو کف به روی آهنی مذاب
می رود که پر اثر شود فلز به زور
زور صهیونیستی به نیستی و مرگ
زندگی به زور می برد ستم به گور
این یزید زاده شد ز امریکای پست
انگلیس پست زاد بی اثر و بور
چون کفی مجاز واقعی که هیچ گشت
در حجاز می کند حقیقتی ظهور 
۲۷ آذر ۰۳ ، ۲۲:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حضرت اُمُّ البَنین(س)

اُمُّ البَنین(س) به فضلِ ابوالفضل(ع) جان گرفت
عبّاس(ع) با دو دستِ شرف آسمان گرفت
افتاد ماه پیش دو دستش نفس کشید
باری به دست او دو جهان می توان گرفت
از خاک غم گدازه ی آتش فشان مثال
آن سوز عاشقانه ی هر ارغوان گرفت  
ظلمت چه کشف گشت ز آوازه ای چنان
شد در فساد وقت بشر بی کران گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت
لختی بمان به پیش دلم آسمان عشق
عاشق اگر به عشق بماند همان گرفت 
بر سحر موزیانه ی فرعون که محو گشت
موسی(ع) علی(ع) بگفت عصا چون کمان گرفت
 این روز ها رسول بسوزد خزان چه سرد
قرآن به حفظ کرد چو حافظ چنان گرفت
۲۵ آذر ۰۳ ، ۰۰:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پایان اسرائیل

بی هدف آمده در پهنه ی سوریه ستم
سست باشد و نداند که به وسعت شده کم
چون ضعیفی نتوانست به جنگی برود
زود افتاد به خواهش که غرامت بدهم
این سلاحی که به ظلمت شده سرمایه ی شر
بار پالان ستمکار کند پر ز عدم 
سود بد بار رسد بر سَرِ اوهام ستم
شورشی سوی ستم گشت فرو رفت به بم
گرچه بر بام جهالت شده اوهام خران
زیر آن بار شکستند دو پایش به شکم  
چون که خرتر شده آن شر به دو پا دست به سر
تا که افتاد به دوزخ و ندانست جنم
ظلم از ریشه بکن تا که شود خوب جهان
خط بکش روی ستمکار ز موشک و قلم
(به خواست خداوند،تکفیری ها،رژیم صهیونیستی و دولت جعلی امریکا ناچارند با مقاومت جوانان و مردمانی که به آنها ظلم می شود هرچه زودتر از بین بروند تا اوهام بی ریشه و اساس از جهان زدوده شود.)
۲۳ آذر ۰۳ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صبر علی

مدّتی هم به ستم خواهِشِ بیهوده نماند
در سرابی به ستم هو همه از پوچ کشاند
می توان در بَرِ هو بود نه در فقدِ وجود
دائماً دفتَرِ هو نامه ی اعمال رساند
بی عمل بیخِ جهنّم شدُ افتاد سراب
تشنگی ماند به آن ظلم عطش یکسره خواند
در حرم های علی(ع)جای خداوند شدند
از شکافی به علی(ع)کعبه همانند کشاند
اسم الله علی شد که محمّد(ص)به هم اوست
تا بگردد به علی(ع)دین محمّد(ص)که نشاند
می نشیند به دلم نامِ علی(ع) در همه وقت
زینبی(س)صبر خداوندِ علی(جلَّ جلاله)نور رهاند
۲۳ آذر ۰۳ ، ۱۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دولت یهود قابلیت تشکیل شدن ندارد

آدمی می داند قابیل هابیل را نکشت بلکه هابیل در آن شرایط شهادت خودش برای خداوند را با مرگ و تباهی قابیل به جهنم صلح کرد.رحم الهی خواسته ی قابیل را در از بین رفتن خواست.پس از آن یک موضوع مهم برای آدمی ظهور یافت و این که به دنیایی که خداوند به او ارزانی داشته قانع باشد و به روزی مظلوم حسادت نکند،وگرنه تباهی و جهنم را روزی خودش ساخته و مظلوم به شهادت و قرب الهی می رسد.هر دو کار را خداوند به خواست مظلوم و ظالم انجام می دهد،اما خواست مظلوم خواست الهی است.توضیح اینکه پیغمبر(ص)به گلوی مبارک امام حسین(ع)بوسه زد تا در کربلا بریده نشود و  ظلم نتوانست بر این خواسته که الهی بود چیره شود.اما رحم الهی خواسته ی ظالم در از بین رفتن خودش را منوط به آن چه که در واقعیت دیده شود می کند تا هلاکت و نابودی ظلم و ظالم را نمایان سازد.پیش از آن حوادثی که گفته می شود ظالم به دختر پیغمبر(ص)تعرض کرد هم نشانه ای نمایان از بین رفتن ظلم و ظالم را نشان می دهد و هر طور تعبیر کنند و بگویند که ظلم را همراهی کنند یا نکنند،فایده ی از بین رفتن ظلم و ظالم را می رساند.حقیقت دارد که میخ درب خانه ی حضرت علی(ع)در پیکر همسر ایشان(س)فرو رفت و دست ظالم به جهنم رفت و هیچ برخوردی با ایشان نداشت.و آن از بین رفتن ظلم است که با شهادت نمایان تر می شود.حتی میخ در هم به ایشان ظلم نکرد.و خنجر یا شمشیر به امام حسین(ع)ظلم نکرد.ظلم خواسته ای پلید از ظالم است که به اختیار آن کار را می کند یا به اختیار خودش را در اختیار ظلم کردن قرار می دهد.
نفسِ سرکش به یهودی شده در راه غروب
خانمان سوز چه جولان بدهد بر سر چوب
تا که دنیا به یهودی برسد پستُ ظریف
می شود همهمه گاهی که یهودی شده خوب
چوبِ باطل که عَلَم گشت بگردد به سراب
ای منافق تو به این چوب نجس میخ بکوب
میخ از خانه ی مولا(ع) تنِ عترت(ع)بشکافت
دست ظالم به جهنّم شدُ آن گونه چه خوب
هر اسیری که نوشتند به زینب(س)نسرود
ظالمان خدعه نوشتند سرودی که نبود
در اسیری شده ظالم چه یهودی و نجس
این چنین بود ز اوّل به همان نفسِ حسود
(دنیای مدرنیته مراقب باشد چراکه هرآنچه که می خواهیم می شود و صهیونیسم را به کاری که می خواهیم مجبور ساخته ایم،خطر جدی به اسارت صهیونیسم در آمدن است که اگر دستانمان در مقابل صهیونیسم بسته باشد و یا سرهایمان بریده و یا هرچه که خودمان می خواهیم نه به معنای تسلیم شدنمان در مقابل صهیونیسم است بلکه به خاطر کاری است که باید انجام دهیم و آن خلاصه می شود به اینکه ((اجازه دهیم دنیای مدرنیته با ماهیت  بدون صهیونیسم در همه ی دنیا آن طور که باید شکل بگیرد که پس از خواست خداوند خواست ملت ها شرط اساسی آن است،سپس دولتی را که تشکیل داده ایم مشاهده می شود.هم اکنون دولت امریکا وجود ندارد و توهمی بیش نیست مواردی که در امریکا و انگلیس و مثل آن به غلط رخ داده ماهیت های یهود است.طوری که دولتمان بر آن ماهیت ها سیطره دارد.آنچه که اجازه نمی دهد آنطور که باید ماهیت ها در سیطره ای که داریم آنان که در پی دنیا می باشند را راضی نگه دارد،صهیونیسم می باشد.متاسفانه زیاده خواهی در دنیا منجر به ساخت صهیونیسم در قوانین دنیای مدرنیته شده است،باید هرگونه جنگ طلبی و صهیونیسم از دنیای مدرنیته حذف شود تا بتوانیم با توجه به سیطره ای که داریم دنیای مدرنیته را کنترل کنیم.))بنابراین در وضعیت پیش رو تشکیل شدن دنیای مدرنیته با توجه به خواست خداوند و سپس خواست ملت ها از طرف ما مانعی ندارد،اما تشکیل دولت یهود را در حد توهم خودش هم نمی پذیریم و هشدار می دهیم که یهودی ها می دانند تشکیل دولت یهود شدنی نیست و نشانه ی این زیاده خواهی توهم سران امریکا،انگلیس و مثل آن ها در تشکیل دولت است این توهم اساساً صهیونیستی است و هیچ اساسی ندارد،دلیل محکم آن این است که پیش بینی آن در گذشته انجام شده بود و چون همه ی ماهیت ها از صدها سال پیش تحت سیطره ی دولت ما بوده است،صهیونیسم تحت سیطره ی ما مجبور به از بین رفتن بوده است.اما با توجه به پیش بینی اجازه ی بهره مندی یهود از دنیای مدرنیته و یا میزانی از شکل گیری دنیای مدرنیته برای یهود داده شده است اما برای صهیونیسم اجازه از بین رفتن داده شده است.یعنی اگر دنیای مدرن با ماهیت یهودی و با هر ماهیتی صهیونیسم را بپذیرد ،در دامی افتاده که آن را از بین می برد،موضوعی که در حال حاضر برای دنیای انگلیسی،غربی و امریکایی پیش آمده و تا از بین نرفتن صهیونیسم ادامه دارد.راه حل حذف صهیونسیم و بازگرداندن مواضع فلسطین ، لبنان،سوریه و هر موضع به تاراج رفته است.پس ممکن است در سرتاسر جهان دولت هایی که تشکیل شده توجیه داشته باشند اما دولت هایی که تلاش برای سیطره ی یهود دارند کاملا از بین رفتنی می شوند.و در رابطه با دولت هایی که تلاش برای سیطره ی غلط و یهود ندارند باید بگوییم در آن دولت ها نقش داریم بدون اینکه دخالت اشتباه باشد.به معنای این که ممکن است تعداد کمی از یهودی ها در نهایت مسلمان شوند که در دولت ما نقش آفرینی کنند،همینطور از سایر اقشار غیر یهود بسیاری مسلمان می شوند و در دولت ما یعنی دولت اسلام نقش آفرینی می کنند،دولت یا حکومت اسلام از گذشته ای دور تشکیل شده و تدبیر اوضاع جهان توسط دولت اسلام به منزله ی دخالت غلط نیست.دولت اسلام وقتی در دنیا پدیدار می شود که ظلم از بین برود،چگالش به سمت ظلم مانع مشاهده ی دولت اسلام است که طبیعی است.مثل اینکه روز روشن،رفتن در تاریکی مانع طبیعی مشاهده کردن روشنایی روز است.پس ظلم نکردن یا مبارزه با ظلم مثل این می ماند که از تاریکی جهل بیرون بیاید و دانش درست را مشاهده کند.چگالش به سمت دنیای مدرنیته فساد رفتن در تاریکی را داشته که آدمی را از مفاهیمی دور می کند و به جهل مدرن می رساند،مهم این است که آدمی در پی ظلم کردن نباشد و متوجه باشد که در نهایت عدل حکم فرما است.دولت اسلام فرصت از بین رفتن صهیونیسم و هر میل برخلاف اسلام را دریغ نمی کند و بیشتر فرصت رسیدن به اسلام را به همه ی جهان فراهم می کند.این فرصت  هنگام پیش روی غلط مخالفان اسلام به سمت جهل یا از بین رفتن بیشتر مشاهده می شود.)
۲۲ آذر ۰۳ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راه حتمی

راه حتمی خط میزان خداوندِ علی(جلّ جلاله)
آن نبی(ص) هست به هر راه همانند علی(ع)
کاروان رفت ز هر دهر مکان با عملش
ای حسودان نشود منفصل پیوند علی(ع)
۱۸ آذر ۰۳ ، ۰۷:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بشارت

ضعف امروز به فردای حقارت برسد
این تماشا به خودش صحنه ی غارت برسد
ساده لوحان به حقارت همه آماده به خط
ساده لوحی ز حقارت به جسارت برسد
پیش مرگی که نگاهش شده با ظلم ظریف
در نجاست و کثافت به تجارت برسد
بهره از ظلم چنین گشت که غارت برسد
کُشت مظلوم که ظالم به مهارت برسد
ظلم سفیان به بشر ختم به کابوس شود
بر امیّه و معاویّه حقارت برسد
پس اگر خواسته باشی تو فراوان ز خدا
می زنی ریشه ی ظالم که بهارت برسد
گاز نفتی که رسد بهر نجاست شدگان
قطع باید که به آن خصم خسارت برسد
جای همسایه قوی کن که به دشمن نرسد
چون رسد فاتحه بر هر چه عمارت برسد
رمز هر زور که زانو بزند پیش علی(ع)
ناگهان ظلم و ظالم به اسارت برسد
بعد از آن دور نباشد که فراوان برسد
از خداوندُ علی(ع)وقت بشارت برسد
۱۵ آذر ۰۳ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا دشمن هیچگاه نشانه ای از دختر پیامبر(ص)نمی بیند؟

چون که گردد بی اثر هر ظلم طاغوتی و شر
گفت گویی هست، از شر دور باشی ای بشر
زور بازو از علی(ع)آمد مداوم هست این
هرچه باشد روی شر ریزد چو بمبی با تشر
۱۴ آذر ۰۳ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت فرا رسیدن شهادت با سعادت حضرت امِّ ابیها(س)


حساب مکر ظالمان نمی شود مگر حرام ؟
گناه این بشر چرا نمی شود دگر تمام؟
کدام آیه مانده دور در نهان کدام آیه؟
ستم و کفر،مست هار می کند دگر کدام؟
مرام هر ستمگری جهنّمی برای خویش
شود ستم ز مکر خود اسیرِ ظلم بی مرام
کبود گشت آسمان ز چکمه های ظالمان
به میخ در بگو چرا ، نگشت کج شبیه لام؟
دروغ یا به راستی علی(ع)فتاد در سکوت
به صبح عاشقی چنین سکوت شد به یک کلام
۱۴ آذر ۰۳ ، ۱۷:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نشان بی نشان

بیا ز عطر چادرت سراغ من بگیر
شفای زندگی تویی همیشه دلپذیر
به عشق ماندگار مانده ای تو در بقیع
فقط تویی نشان بی نشانه در غدیر
۱۲ آذر ۰۳ ، ۰۸:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تیر مظلوم

تیر تکفیر ترور گشت تمامی به خودش
ناگهان ظالمِ کافر شده در حرب خودش
کشتنش سهل و شد ظلم به پایان خودش
این چنین دور شود کفر ز آن خواب خودش
میل انگور به ظلمت بشود چرک نجس
این چنین عقلُ خِرَد دور شد از آب خودش
مغز بیهوده ی شیطان به سرش آمده است
هرچه در کفر خداوند شده در خواب خودش
خواب باشد به ستم تا که بمیرد به سراب
تا تروریست شتابان برسد سوی عذاب
صهیونیستی که فلج گشته نباشد عددی
عددش تا به مکافات عدم بورُ خراب
عدّه ای جای خداوند به عالم شده اند
تا که عالم برسانند به عدلی ز ثواب
حق مظلوم به تیری ز خداوند علی
می زند سلطه ی ظالم به سرابی بدلی
مکر ظالم همه افتاد به دوزخ و خودش
آسمان دور شد از کرده ی ظالم ازلی
وقت برگشت به خوبی شده از رحم علی
گر نه هر ظلم بمیرد به خودش جهر جلی
(تروریستهای تکفیری که به سوریه حمله می کنند مرگ و تباهی فوری را برای خودشان رقم می زنند.)
۰۸ آذر ۰۳ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مکر فردا

ای عقب مانده ز عالم نشود صلح دگر
روزگاران همگی رفت شود جنگ مگر
گر بخواهد به سلامت برسد جامعه ای
بزند تیر خودش سوی شبی ظلم نگر
نگران نیست عالی و علی از همه شر
روزگاران شده این زهر ملایم به جگر
مکر فردا که ز امروز و دیروز رسید
می کند ظلم عدو روی خودش زیرُ زبر
(خطاب به سیاستزدگان عقب مانده از عقلانیت که در پی صلح با جرثومه ی فساد شیطان بزرگ امریکا و متّحدان آن می باشند)
۰۸ آذر ۰۳ ، ۱۶:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عاقبتِ ظلم

بیش از این عاقبتی ظلم چه دارد به جهان؟
دور شد از همه هستی و جدا شد ز شهان
شاه دیروز به امروزِ گدایی و افول
شاه امروز به فردای گدایی شده کول
راه امروز رسد از رهِ دیروز رسول
راه فردا برسد جور ز امروزِ رسول
صهیونیست بشود دور ز آثار وجود
وعده ای چون که شود حق بشَود زود قبول
صهیونیست بشَود دور ز آثار جهان
ناگهانی و به آنی برَود خصمِ عجول
آفتابی که ندارد ز خودش نورِ وجود
می زند شعله ی انکار به هر خصمِ فضول
شاه خوبی که دهد راه خداوند وجود
از رسولست رسولست رسولست رسول(ص)
هر چه موشک که روا گشت به آثارِ جهان
می زند شعله ی انکار به بدکار شهان
۰۲ آذر ۰۳ ، ۱۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فصلِ وصل

بیکران الله ، محشر می رساند
اوّل این شد مُهرِ دفتر می رساند
فصل دیگر وصل دیگر می رساند
عشق یکتا بهر باور می رساند
فصل اکنون گر نشد در وصل حاصل
پس جدایی عشق بهتر می رساند
تا مقاوم تر شوی بر هسته ای ها
فطرتی محکم ، به دل پر می رساند
بال پر هایی که می انداخت هر شر
بر سرش تاجی نگون تر می رساند
صاف صادق در صدف تصمیم عاشق
بر جهان نقشی ز باور می رساند
بی خدایی می برد هر ذات بد را
در جهنّم روی شر شر می رساند
تا بسوزد در نبودی های بیخود
بی خدایی بی خودی تر می رساند
این تری در بستری در باد طوفان
ناگهانی قهر داور می رساند
من نگفتم گفته قرآن این ز اوّل
نور حق تابید کوثر(س)می رساند
می پذیرفتم محمّد(ص)چون علی(ع) شد
این چنین الله حیدر(ع) می رساند
بی خداوندی نباشد هر اثر تا
عدل غایی(عج)  راه آخر می رساند
۳۰ آبان ۰۳ ، ۲۰:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی ریا

بی ریا کارِ ستم سوی خودش گشت به عدل
در نبودی و چرایی خردش گشت به عدل
صهیونیست شده آواره ی انکار وجود 
گُر بگیرد ز عطش چون رصدش گشت به عدل
صید بیگانه ی دیوانه نجس بود کثیف
هر نجاست و کثافت به ودش گشت به عدل
این چه جهلی که به آواره سرا دادُ سلاح؟
لاجرم ظلم پذیری عددش گشت به عدل
این مکافات عدم بود همین هست به هیچ
هیچ قامت به نداری ز قدش گشت به عدل
گرچه در چاه توالت شده انبوه فضول
کرم انگل ز کثافت به ردش گشت به عدل
این عدالت همه در فقد عدالت برسید
بی عدالت به چه انفاق؟حسدش گشت به عدل
از حسودی زدُ خنجر به عدالت و شعور
بی شعوری به خودش،خویشِ بدش گشت به عدل
(قوانین بین الملل جهانی و قوانین سر پائین انداخته ی نفوذ کرده در مسلمانی و همه ی سر پائین انداختگان مقابل میل بیخود اجماع جهان که سلطه ی عدل محور اسلام را بر خودشان نمی پذیرند بدانند هر چیزی منهای اسلام نجس است و خواهان نجس انگل و تشنه ی پستی است.بنابراین بدانند که آزادی منهای اسلام بدتر از فضولات در چاه توالت و خواهان آزادی منهای اسلام بدتر از انگل های در پی آن فضولات می شوند.اگر به تعداد جامعه ی جهانی یا مسلمانی به اسم و رسم آماری اصرار کنند در بازی سرافکندگی مسلمان در مقابل اراذل گرفتار می شوند،حقیقت این است که مسلمان در هر شرایطی مسلمان است و کافر یا منافق در هر شرایطی کافر یا منافق است.آیا امکان دارد برای حفظ مصلحت های مسلمانان با کافران و منافقان که به ظلم تهدید و یا هشدار می دهند سخنی داشت؟یا بهتر بگوییم آیا این موضع اسلام است؟این موضع سرپائین انداختگان بود و هست ،ربطی به مواضع اسلام نداشت و ندارد.هیچگاه ترس دشمن از دین اسلام از بین نمی رود و هیچگاه دین اسلام ترسی از دشمن ندارد.احتمال دارد یا صهیونیست از بین برود و یا جهانِ بی اسلام صهیونیست شود.تکلیف جهان با اسلام عاری بودن از صهیونیست است و به این احتمالات ربطی ندارد.و در نهایت چون غایت جهان هستی سلطه ی اسلام است پس صهیونیست از بین رفته است پیش از آنکه بتواند سلطه گری کند، بلکه سلطه ی انگل ها بر فضولات پست در از بین رفتگی است که بی خود و وهم در پوچی است.این که انسان های مظلوم توسط غده ی سرطانی ظالم کشته می شوند به معنای سلطه ی ظالم بر مظلوم نیست بلکه سلطه ی مظلوم بر ظالم را نشان می دهد.چون خداوند خون خواه مظلوم می باشد و ظالم بی خداوند است و هیچ ندارد و در لهو و لعب دنیا گرفتار شده است.البته مظلوم می تواند در دنیا برای جستجوی حق تکاپو کند و مسلط بر این همه پلیدی باشد.اما اگر ظالم در پلیدی مطلق باشد (صهیونیست ها)خودش می خواهد که هیچ حقی نداشته باشد.)
۲۴ آبان ۰۳ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ظهور معرفت

به نام نامی الله آسمان به دعاست
وصال عشق تو هر دم نشاط نابِ بجاست
ظهور معرفت از عشق صادقانه ی اوست
شمیم لطف تو در هر وصال همره ماست
به رحم هو همه عالم به خواستی ز علیست
تمام معرفت از لطف تازه ات به شفاست
نگاه او شده دائم به چهره ات به ظهور
نگاه این شب ظلمت به ضرب تیغ شماست
مگر شبی که جدا از نگاه تازه ی اوست
چنان شبی که جدا از خدای از تو جداست
به روز روشن عالم ز نور هو افتاد
حضور حق به ستم هیچُ پوچ دادُ تو خواست
۲۲ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت تولّد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها

به زینب(س) می خورد عالم قسم هر وقت
که می ماند به آئینش حرم هر وقت
فراوان از علی(جلَّ جلاله)آمد علی(ع) بایست
مُحمَّد(ص)با علی(ع) بر باورم هر وقت
 
بی تو هرگز نشود فصل صمیمیّتِ دهر
فاطر از فطر تو طوفد به عصایی که به نهر
مُشکِ خوشبوی طهارت به کجا ظلم کجا؟
خرج جاری به خردها به تو آید نه به زهر
عرض اندام علی(ع) سوی خداوند وجود
امّتی جور به الله شود ،ظلم به قهر
حیُّ حاضر شده هستی به تو زینب(س) همه وقت
حُبِّ الله ز صبرت برسد بر همه شهر
زینبی(س) صبر خداوند جهان در همه کار
باز آید ز خداوند به عالم همه مهر
صاف صادق برسد نور علی(ع) در همه وقت
کاروانی برسد سوی علی(ع) در همه دهر
ری و مشهد و حرم های مُحمَّد(ص) به شهود
تاب شیراز و قم گشته چه بی تاب به بهر
نزد الله نجف سمت مُحمَّد(ص)که رسید
هاجر(س) از بهر علی(ع) سعیُ صفا داد به وهر
حتماً هر کفرُ ستم رفته ز پائیزِ حضور
مدّتی گشت ستم صلح به آخر شده جهر
۱۶ آبان ۰۳ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تیر نگاهت

ناگهان سوی سرم تیر نگاهت که رسد
بر گناهان سم انکار ز راهت که رسد
می شناسم ز تو هر دفعه که هستی به اثر
بی تو ام دور ز آن نورِ شباهت که رسد
گر نباشی همگی پوچ شود رنج بشر
بی تو کی عدل ز هر کسب سفاهت که رسد؟
فصل سختی شده در پیش رَوَد سلطه ی شر
می رسد صبر به دوران نقاهت که رسد
فطرتی بهر بشر از تو به عالم رسید
فطرت الله همان نورِ وجاهت که رسد
۱۴ آبان ۰۳ ، ۲۳:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سیزدهم آبان

بی خزان سوز زمستان نوزد جان ز غزل
باز شد سیزدهم روز ز آبان ز غزل
زهر این سوز مجهّز بکند کنز بهار
سازمانی به تمیزی و هزاران ز غزل
زور بازوی خزان زرد کند زور عدو
سوز سرمای زمستان شده میزان ز غزل
سوز سرما به ضعیفان خبر از زمزمه ای
ظلم مزدور گریزنده به میدان ز غزل
بی غزل سوز زمستان و خزان زجر کشد
زجر آور ز عذابی که رجز خوان ز غزل
باز گردد به غزل تاب ستان مثل ازل
ناز امروز نوازش کن سوزان ز غزل
۱۲ آبان ۰۳ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شرف

شهد شیرینِ شهادت شده منشورِ شرف
شمع آن شعله کشد شعله به منفورِ شرف
مشکل این شد که شبی ساده به دشوار کشد
شعله از شعر کشد بر شرُ مزدورِ شرف
بی شرف شوخِ مکافات خودش دوش کشید
دوش از شهدِ شفا خوش شدُ محشور شرف
باش با شرم که شر سوی خودش شر بکشد
شیوه این شد که شهامت شده از شور شرف
مشق شعرم شده آشوب شتابان به شرر
تا بشوید شب شعرم به خودش خور شرف
خاش خاشاک خشن خش زده بر نقش خودش
خیش شخمش شده بر خویش ز دستور شرف
شاید از شکوه ی شیران بشود شرح شکاف
این شکفتن بشود شیوه ی مشهور شرف
هشت بیتی شده از شینِ شرف شعر رسول
شاه شعری که نشاطش شده از نور شرف
۱۰ آبان ۰۳ ، ۲۱:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰