آدمی می داند قابیل هابیل را نکشت بلکه هابیل در آن شرایط شهادت خودش برای خداوند را با مرگ و تباهی قابیل به جهنم صلح کرد.رحم الهی خواسته ی قابیل را در از بین رفتن خواست.پس از آن یک موضوع مهم برای آدمی ظهور یافت و این که به دنیایی که خداوند به او ارزانی داشته قانع باشد و به روزی مظلوم حسادت نکند،وگرنه تباهی و جهنم را روزی خودش ساخته و مظلوم به شهادت و قرب الهی می رسد.هر دو کار را خداوند به خواست مظلوم و ظالم انجام می دهد،اما خواست مظلوم خواست الهی است.توضیح اینکه پیغمبر(ص)به گلوی مبارک امام حسین(ع)بوسه زد تا در کربلا بریده نشود و ظلم نتوانست بر این خواسته که الهی بود چیره شود.اما رحم الهی خواسته ی ظالم در از بین رفتن خودش را منوط به آن چه که در واقعیت دیده شود می کند تا هلاکت و نابودی ظلم و ظالم را نمایان سازد.پیش از آن حوادثی که گفته می شود ظالم به دختر پیغمبر(ص)تعرض کرد هم نشانه ای نمایان از بین رفتن ظلم و ظالم را نشان می دهد و هر طور تعبیر کنند و بگویند که ظلم را همراهی کنند یا نکنند،فایده ی از بین رفتن ظلم و ظالم را می رساند.حقیقت دارد که میخ درب خانه ی حضرت علی(ع)در پیکر همسر ایشان(س)فرو رفت و دست ظالم به جهنم رفت و هیچ برخوردی با ایشان نداشت.و آن از بین رفتن ظلم است که با شهادت نمایان تر می شود.حتی میخ در هم به ایشان ظلم نکرد.و خنجر یا شمشیر به امام حسین(ع)ظلم نکرد.ظلم خواسته ای پلید از ظالم است که به اختیار آن کار را می کند یا به اختیار خودش را در اختیار ظلم کردن قرار می دهد.
نفسِ سرکش به یهودی شده در راه غروب
خانمان سوز چه جولان بدهد بر سر چوب
تا که دنیا به یهودی برسد پستُ ظریف
می شود همهمه گاهی که یهودی شده خوب
چوبِ باطل که عَلَم گشت بگردد به سراب
ای منافق تو به این چوب نجس میخ بکوب
میخ از خانه ی مولا(ع) تنِ عترت(ع)بشکافت
دست ظالم به جهنّم شدُ آن گونه چه خوب
هر اسیری که نوشتند به زینب(س)نسرود
ظالمان خدعه نوشتند سرودی که نبود
در اسیری شده ظالم چه یهودی و نجس
این چنین بود ز اوّل به همان نفسِ حسود
(دنیای مدرنیته مراقب باشد چراکه هرآنچه که می خواهیم می شود و صهیونیسم را به کاری که می خواهیم مجبور ساخته ایم،خطر جدی به اسارت صهیونیسم در آمدن است که اگر دستانمان در مقابل صهیونیسم بسته باشد و یا سرهایمان بریده و یا هرچه که خودمان می خواهیم نه به معنای تسلیم شدنمان در مقابل صهیونیسم است بلکه به خاطر کاری است که باید انجام دهیم و آن خلاصه می شود به اینکه ((اجازه دهیم دنیای مدرنیته با ماهیت بدون صهیونیسم در همه ی دنیا آن طور که باید شکل بگیرد که پس از خواست خداوند خواست ملت ها شرط اساسی آن است،سپس دولتی را که تشکیل داده ایم مشاهده می شود.هم اکنون دولت امریکا وجود ندارد و توهمی بیش نیست مواردی که در امریکا و انگلیس و مثل آن به غلط رخ داده ماهیت های یهود است.طوری که دولتمان بر آن ماهیت ها سیطره دارد.آنچه که اجازه نمی دهد آنطور که باید ماهیت ها در سیطره ای که داریم آنان که در پی دنیا می باشند را راضی نگه دارد،صهیونیسم می باشد.متاسفانه زیاده خواهی در دنیا منجر به ساخت صهیونیسم در قوانین دنیای مدرنیته شده است،باید هرگونه جنگ طلبی و صهیونیسم از دنیای مدرنیته حذف شود تا بتوانیم با توجه به سیطره ای که داریم دنیای مدرنیته را کنترل کنیم.))بنابراین در وضعیت پیش رو تشکیل شدن دنیای مدرنیته با توجه به خواست خداوند و سپس خواست ملت ها از طرف ما مانعی ندارد،اما تشکیل دولت یهود را در حد توهم خودش هم نمی پذیریم و هشدار می دهیم که یهودی ها می دانند تشکیل دولت یهود شدنی نیست و نشانه ی این زیاده خواهی توهم سران امریکا،انگلیس و مثل آن ها در تشکیل دولت است این توهم اساساً صهیونیستی است و هیچ اساسی ندارد،دلیل محکم آن این است که پیش بینی آن در گذشته انجام شده بود و چون همه ی ماهیت ها از صدها سال پیش تحت سیطره ی دولت ما بوده است،صهیونیسم تحت سیطره ی ما مجبور به از بین رفتن بوده است.اما با توجه به پیش بینی اجازه ی بهره مندی یهود از دنیای مدرنیته و یا میزانی از شکل گیری دنیای مدرنیته برای یهود داده شده است اما برای صهیونیسم اجازه از بین رفتن داده شده است.یعنی اگر دنیای مدرن با ماهیت یهودی و با هر ماهیتی صهیونیسم را بپذیرد ،در دامی افتاده که آن را از بین می برد،موضوعی که در حال حاضر برای دنیای انگلیسی،غربی و امریکایی پیش آمده و تا از بین نرفتن صهیونیسم ادامه دارد.راه حل حذف صهیونسیم و بازگرداندن مواضع فلسطین ، لبنان،سوریه و هر موضع به تاراج رفته است.پس ممکن است در سرتاسر جهان دولت هایی که تشکیل شده توجیه داشته باشند اما دولت هایی که تلاش برای سیطره ی یهود دارند کاملا از بین رفتنی می شوند.و در رابطه با دولت هایی که تلاش برای سیطره ی غلط و یهود ندارند باید بگوییم در آن دولت ها نقش داریم بدون اینکه دخالت اشتباه باشد.به معنای این که ممکن است تعداد کمی از یهودی ها در نهایت مسلمان شوند که در دولت ما نقش آفرینی کنند،همینطور از سایر اقشار غیر یهود بسیاری مسلمان می شوند و در دولت ما یعنی دولت اسلام نقش آفرینی می کنند،دولت یا حکومت اسلام از گذشته ای دور تشکیل شده و تدبیر اوضاع جهان توسط دولت اسلام به منزله ی دخالت غلط نیست.دولت اسلام وقتی در دنیا پدیدار می شود که ظلم از بین برود،چگالش به سمت ظلم مانع مشاهده ی دولت اسلام است که طبیعی است.مثل اینکه روز روشن،رفتن در تاریکی مانع طبیعی مشاهده کردن روشنایی روز است.پس ظلم نکردن یا مبارزه با ظلم مثل این می ماند که از تاریکی جهل بیرون بیاید و دانش درست را مشاهده کند.چگالش به سمت دنیای مدرنیته فساد رفتن در تاریکی را داشته که آدمی را از مفاهیمی دور می کند و به جهل مدرن می رساند،مهم این است که آدمی در پی ظلم کردن نباشد و متوجه باشد که در نهایت عدل حکم فرما است.دولت اسلام فرصت از بین رفتن صهیونیسم و هر میل برخلاف اسلام را دریغ نمی کند و بیشتر فرصت رسیدن به اسلام را به همه ی جهان فراهم می کند.این فرصت هنگام پیش روی غلط مخالفان اسلام به سمت جهل یا از بین رفتن بیشتر مشاهده می شود.)