به ثمر می رسد زیر شکنجه آرمانِ انقلاب
ز غزّه می رود ظلمُ فساد دودمانِ منجلاب
تو بیاییُ مظلوم ز کفرُ ظلم می شود رها
همه جا رنج سختی به شتاب می رود چو انسلاب
تشنگی چه کهنه می کند گلِی را
تشنگی چه پیر می کند دلی را
گریه می کنم ز دل به ناله گویم
آبِ چشمِ دل ندید محفلی را
تشنگی به تیر رس شَود شتابان
بعدِ تشنگی ز آب نی گُلی را
تازه دیده ام چرا حسینِ مظلوم(ع)
تا به تیر رس رساند حاصلی را
بهترین شفای نابِ طفل معصوم
تشنه رویِ نی خبر دهد علی(ع)را
بعدِ او سرودِ عالمی همین شد
:داد تشنگی شفایِ عاجِلی را