به زیرِ امریکا
زلزله ای بیفکَنم که زیرُ رو کند
نژادِ کفر را به زیر مسخ می کنم بمیرد
و ظلم شد غبارِ تیرِگی چو دود
هماره پتک می زند خِرَد به رویِ کفر
نَفس نَفس می زند سلامَتی میانِ دودِ ظلم
به زیر امریکا
چو خاکستری به ظلم دود می کند کفر
نفاق بی رمق کنار صحنه مثل دوده های هجو
از ترس پتک در خودش که جمع گشت
صدای پتک
ابر بازگشت را به ابر معرفت که زد گره
صدای پتک
که بهر آسمان طنین رعد برق داد
نوای ناله های ابر ها به هارمونی از صدای پتک شکست
و باران عذاب بارید
غبار رفتُ دوده در خاکسترش خراب ز آب گشت
پتک هم ز خستگی نفس نفس کنان چه تازه می شود
و پتک تازه نفس، نهاد صهیونیست را هماره می کوبد
و غرب ز ترس غزّه،خود کشی به صهیونیست هدیه می دهد
که پیش مرگ غرب صهیونیستی شود
چه پتک محکمی که در غبار ظلم محکم تر می شود
چه پتک محکمی!