شهد شیرینِ شهادت شده منشورِ شرف
شمع آن شعله کشد شعله به منفورِ شرف
مشکل این شد که شبی ساده به دشوار کشد
شعله از شعر کشد بر شرُ مزدورِ شرف
بی شرف شوخِ مکافات خودش دوش کشید
دوش از شهدِ شفا خوش شدُ محشور شرف
باش با شرم که شر سوی خودش شر بکشد
شیوه این شد که شهامت شده از شور شرف