شمعِ دل سوختُ گریه کرد
به جهان نور را هدیه کرد
چه فروزان شده نورِ شمع
آسمان به نور تکیه کرد
نورِ هستی همه از حسین(ع)
هرچه را داشت فدیه کرد
صاحبِ الزَّمان(عج)بیاید و
نقدِ ِ هر پوچ به نسیه کرد
((چرا حساب کتاب ها جور در نمی آید،حلال می گیرن که حرام بدهند یا حرام می دهند که حلال بگیرند.چون قرار است حضرت بقیة الله(عج) بیاید و یه طرف حساب کتاب ها را که تقریباً پوچ شده و به نسیه خریدن و به نسیه فروختن و حرام می ماند،به عدل و مساوات تصحیح کند.فروشنده ای که به نسیه بفروشد بمانند آنکه کالایی نداده و پول گرفته می باشد و خریداری که به نسیه می خرد بمانند آنکه پولی نداده و کالا بگیرد.ای که حسین(ع) حسین(ع)می کنی و خودرأی می باشی تو این رفتار را به حرام خریده ای و هم نسیه.چون چیزی از خودت پرداخت نکردی نسیه است و چون خودت را پنداشته ای حرام هم هست.پس بیا و فهمُ،عقلُ حواست را درست جمع کن و به حسین(ع)از خودت مایه بگذار نه از حسین(ع)برای خودت.البته به خودم هم می گویم که اگر محو در حسین(ع)شوی دیگر چه لزوم دارد که برای خودت بخواهی وقتی همه حسین(ع)است.و دوجور خودخواهی می شود:یکی خودخواهی خوب که خودش را به محو شدن در امام حسین(ع) می خواهد،و دیگر خودخواهی بد که با محو امام حسین(ع)خودش را می خواهد که مورد اوّل به خواست خداوند است(ممکن و شدنی)و مورد دوّم واقعیّتی نافرجام است که به حقیقت نمی رسد(ناشدنی)....خداوندا خودت رحم بفرما))
به رحمِ الهی به عشق زنده مانده ایم
به عشقِ الهی ز رحم شعر خوانده ایم
چراکه ز چاهی که پوچُ هیچ چاره نیست
به چاره تباهی ز مِیلِ خویش رانده ایم