در رابطه با بدی و خوبی باید گفت آنچه از دهان سیاستمدار مثل تیر بیرون رفت که خوب و بد نداریم کاملا غلط است و هرچه خوب نیست بد است.و اینکه چه چیزی خوب است را از خداوند و پیامبر(ص)و اولی الامر(ع) سوال کنیم.اما شیطان بابدی سرو کار دارد و با خوبی بیگانه است.پس شیطان بدی ها را می بیند و نمی تواند خوبی ها را ببیند.پس شیطان بدی های مردم و مسئولین هر کشور را می بیند و بدی های امریکا را می بیند و با توجه به اینکه با بدی سرو کار دارد این بدی ها را مدیریت می کند اما مدیریت برای فریب است و این مدیریت در اختیار بدترین انسان ها قرار می گیرد و بدترین انسان ها سردمداران امریکا،انگلیس،صهیونیسم،سعودیسم ... اند.شیطان  بدی ها و فریب های مدیریت شده در ذهن و رفتار مردم و مسئولین  را که  مشخص شده: از جمله روحانی،میرحسین،احمدی نژاد،آخوندی،خاتمی،پزشکیان،ظریف لاریجانی...می باشند و تقریبا همه افراد مملکت را رصد می کند و بدی های آنان چون زننده است عامل منها کردن آنان می شود و این مدیدیت کار شیطان است.شیطان علاوه بر این که بر بدترین انسان ها مسلط است بیشترین وابستگی و اختلاط را با بدترین انسان ها دارد و این موضوع در جریانات فاحش انگلیسی،امریکایی،صهیونیستی...مشهود شده است.پس یک صحنه ی مدیریت بد و یکپارچه را کاوش کنیم که شیطان پایه گذار آن می باشد.از طرفی عامل حضور انسان در اجتماع منوط به پدیرفته شدن است.و در اجتماعی که خوب و بد معنا دارد بدی مشهود داشتن زننده است و اگر یک انسان بدی مشهود از خود برجای گذارد توسط خوبی خودش و دیگران طرد می شود تا از بدی دست بردارد و به خوبی بازگردد.و از طرف دیگر شیطان این را نمی خواهد و سرو کار شیطان به این است که در جوامع خوب بدی را از حیث زنندگی خارج می کند تا انسان مرتکب را برای فریب بیشتر تهییج کند.یک مثال این است که در سال ها قبل در ذهن برخی وسوسه ی ولنگاری می اندازد و در ذهن برخی مسئولین وسوسه ی توجیه انگاری.و یک عارضه ی میل به آزادی نما را مدیریت می کند(دوران آقای خاتمی).جامعه بدی زننده را نمی پذیرد و به طور قابل توجه برمی گردد(دوره ی اول آقای احمدی نژاد)اما سر و کار شیطان یک دوره ی فتنه را مدیریت می کند تا پس از کنش هایی به دوره ی آقای روحانی می رسد و مدیریت را به سمت اختلاط رابطه با بدترین انسان ها می کشاند.شیطان فریب می دهد و بدی را در انسان ها به جای می گذارد و اگر انسان از بدی برگردد آن انسان موفق می شود و شیطان سروکارش را به جای دیگر می برد و این جایگشت ها را دارد تا یک مدیریت یکپارچه ی بد را شکل دهد.این سروکار شیطان از طرف خوبی ها با مبارزه مواجه می شود و این تعدیل تا جایی پیش می رود که یک طرف خوبی یکپارچه و یک طرف بدی یکپارچه شکل می گیرد.تمامی وزن دو طرف از شروع تا پایان نسل های آدمی است.یعنی یک وزن یکپارچه خوب از ابتدا تا نهایت مقابل یک وزن یکپارچه بد از ابتدا تا نهایت شکل می گیرد.شکل گیری این دو وزن متقابل حتمی است.اما تشخیص در کدام جبهه بودن مطابق اختیار هر انسان است و اگر انسان خوب مرتکب بدی شود به این معنی است که در حالی که در جبهه ی خوب قرار دارد به اندازه ی بدی که مرتکب شده در جبهه ی بد می باشد و با توجه به اینکه امکان توبه وجود دارد می تواند از گناه توبه کند و تماما در جبهه ی خوب باشد.این یک صحنه ی امتحان است که در یک طرف خداوند و در طرف دیگر شیطان مخذول مانده از خداوند را دارد.پس جلوی ضرر را هر وقت بگیریم منفعت است و برگشتن از اشتباهات پیشین به استناد تحکیم جریان انقلابی و مقابله با شیطان مخذول و ناتوان است.درست جایی که انسان به سمت خوبی رفته و در ضعف ظاهری است شیطان در نهایت ناتوانی و ناامیدی است.پس اطاعت از خداوند و پیامبر(ص)و اولی امر(ع)راه برتری و غلبه می باشد که اولی الامر(ع)در وضعیت الان ولایت فقیه می باشد.
نکته های قابل تأمل:
_قانونمند شدن روابط نامتعارف:توجیه ندارد،اینکه دلیل بیاورند برخی روابط نامتعارف فراوان شده پس باید قانونی برای مثلا رعایت بهداشت آن لحاظ شود تا بلکه فرضا یک مرد متأهل که در این روابط وارد می شود از لحاظ بهداشتی کثافت به خانواده ی خودش وارد نسازد دلیلی بیخود و خرافی است.چون اصلا نباید چنین روابطی باشد و بهداشت حکم می کند عارضه را اگر مشهود است از بین ببر و اگر نامشهود است که از ابتدای زندگی بشر اینچنین بوده،پس جامعه را از آن برحذر دار.یعنی اینها که مطرح می کنند قانون برای جامعه به لحاظ بهداشت بزهکاری وضع کنیم احمقانه ترین کار را دارند و خود این ترویج بزهکاری است و هیچ وسیله ی پیشگیری مانع بروز کثافت کاری قانونمند شده را نخواهد گرفت.روابط در این مهم باید اولا بر اساس ازدواج شرعی باشد و ثانیا قانون ثبت ازدواج تنها مرجع اظهار نظر قانونی در رابطه با اینگونه روابط است.
_پیشینه ی روحانیّت:خلاصه بگویم که روحانیّت پیش از اسلام وجود داشته و این دلیل نمی شود بر روحانیّت اسلام رجحان یابد.مهم در فهم موضوع است همواره دو برداشت حق و باطل ممکن می شود و میان دعوای حق و باطل مسائل بوجود می آید،ضمن اینکه باطل مسئله اصلی است.پس نباید با مسئله انگاری سیاسی.مادی.ریاضی یا هرچه مقایسه کرد و یا نباید در پی حل مسائل در باطل بود چرا که خود مسائل باطل بایستی حل شوند.مثلا زنا مسئله ای باطل است و حل شدن مسئله ی زنا را داریم نه اینکه برای زنا مسئله حل کنند حل مسئله ی زنا به نبودن زنا منتهی می شود.حال اگر شخصی نخواهد این مسئله حل شود و نامشهود زنا کند خب به سادگی معلوم است که از دید اجتماع مسئله دار نامشهود است و اگر در جامعه ای زنا مشهود شود و جامعه نخواهد این مسئله را حل کند مشخص است جامعه مسئله دار شده است.این که این مسئله تا چه میزان خسارت دارد خود جای بحث و تأمل دارد.پس برای هر چیز ۱. مفاهیم بدون هیچ مسئله ای را داریم که آن را حق می نامند و برای هرچیز ۲.  مسائل دور از حق را داریم که آن را باطل می نامند.و ۳. در این بین ممکن است شبهه باشد یا قدری حق و باطل را به هم ربط داده باشند که  مسائل به شکل باطل افکنی به حق و مفاهیم به شکل باطل زدایی از حق است.به بحث روحانیت بر می گردیم،پیش از اسلام بوده و با آمدن اسلام کامل می شود.انحراف در روحانیت بی معنی است و انحراف از روحانیت معنا دارد.یعنی اگر یک روحانی دیده شود که منحرف است به این معنی است که از روحانیت منحرف شده و مسئله دار است.مثلا این فقط به عهد صفوی بر نمی گردد و از گذشته و پیش از اسلام بوده و روحانیت در عهد زرتشتی هم بوده و بعدا که اسلام آمد روحانیت کامل شده است و نمی توان گفت چون روحانیت پیش تر در عهد زرتشتی بوده پس بر روحانیت اسلام رجحان دارد و آخوند باید زرتشتی شود بلکه آنکه با وجود تکامل دین هنوز زرتشتی مانده مسئله دار است و باید مسلمان شود حال آنکه اختیار یه انتخاب دارد و مسلمان نشدنش با پایبندی به آئین زرتشت حل می شود اما پس از مسلمان شدن عقبگرد بی معنی و یک مسئله ی سخیف است.بنابراین از عهد صفوی مشخص شد که مسئله افکنی های انگلیس و یهودی ها در پی خدشه دار کردن روحانیت بوده است و این موضوع از ساخت آخوند قلابی تا ترویج خرافه و انحراف در روحانیت تا کنون استمرار دارد اما این چیزی را عوض نمی کند و روحانیت همچنان یک مفهوم درست و به جا می باشد.همچنین انحراف از روحانیت و یا روحانیت قلابی و اینگونه موارد آغشتن باطل یا باطل محض است.این موضوع همین طور پیش می رود تا اینکه منجی عالم بشریت حضرت بقیّة الله(عج)که کامل ترین وجود روحانی است ظهور نمایند و ناگزیر مسائل باطل محو و نابود می شوند.اما به این معنی نیست که روحانیت از بین می رود و بعد ظهور می یابد بلکه در سه دسته ی قلابی و کاملا منحرف،آغشته به انحراف و کاملا درست می شود و روحانیت کاملا درست به حضرت بقیّة الله(عج)متصل می شود و آنهای دیگر در وضعیت انکار و تقابل قرار می گیرند.
کرسنت و ابعاد انحراف:خلاصه اینکه کرسنت یک عارضه ی سخیف برای اتصال به امارات بوده است که پس از لو رفتن تماما به امارات واگذار می شود.در مقابل منافع اقتصادی کشور ایران از منافع اشتراکی بیرون می آید و امارات در پی رسیدن به منافع به شکل خسارت خواهی می رود و از ابتدا بدتر از این در رابطه با تخریب اقتصادی را تقاضا داشتند.یک بعد این موضوع تخریب اقتصادی است که پوششی برای سایر تخریب ها از جمله روابط نامشروع جنسی است.که تخریب اقتصادی به خسارت خواهی امارات از ایران می شود و تخریب از طریق روابط نامشروع طرف دیگر است.چون این قرارداد با کلاهبرداری و بیرون از نظام اسلامی به نظام اسلامی تحمیل شده قابل واخواهی با قید محاکمه ی عاملان آن می باشد و از طرفی آنچه در رابطه با روابط نامشروع گفته می شود در امارات آزادی برای چنین کاری بوده است و یک مسیر تن فروشی به کثافت خانه های امارات را باز می کنند و این طوری بوده که کسانی که برای تن فروشی آنجا آمدُ شد داشتند علت را حفظ آبرو در کشور ایران اعلام می دارند که به مرور این فساد به داخل کشور هم کشانده می شود البته هنوز کارشناسان نتوانسته اند راه حل بهداشتی جهت مصون ماندن از بسیاری از معضلات و تنش های روانی و بیولوژیک را در این رابطه بیابند و بی نهایت وقت لازم دارند!!! لذا از همان موقع متن پراکنی و سخن پراکنی در رابطه با چگونگی قانونمند سازی تن فروشی در داخل کشور را شروع کردند تا شاید ماجرا قابل رصد نباشد که در دوره ی ریاست حسن روحانی ۸ سال مملکت در رکود قرار می گیرد که این حماقت ها استمرار یابد و دیده نشود باید دانست این ماجراجویی جامعه را به نقطه ی انفجار منفی می رساند و نقطه ی انفجار منفی به معنی درگیری عده ای به پوچ و هیچ پس از گناه آلود کردن است که سبب می شود فرهنگ آنها تغییر کند و در پی منفعت حرام بروند تا اینکه یک روش خسارت خواهی از پوچ شکل می گیرد.در واقع این یک توطئه ی صهیونیستی بوده است و به همین دلیل است که آن شخص "ظ" نسبت به امتیاز دهی به یهودیان اقرار دارد تا فساد را بر اقتصاد نظام اسلامی تحمیل کنند و در واقع آن شورای انتقال دولت را تشکیل می دهد و امتیاز دهی را برای هرچه پوچ تر بالا می برد تا آن را به طمع همه چیز بیاندازد(توطئه ی صهیونیستی).آنچنان که پیداست معمای فروش سکه های بسیار،افزایش قیمت بنزین،نوسانات بورس...نیز همین است.این یک قالب شکل گرفته از فساد است که جامعه را درگیر کرده و احتمال شکست یا ریزش آن وجود دارد و احتمال قالب نرم آن نیز می باشد یعنی اگر عجول باشد شکست و ریزش دارد و اگر با روش مکر معاویه ای رفتار کند بالای هرم از عوامل درگیر پائین که به تن فروشان منتهی می شود تغذیه می کند طوری که پائین هرم مثل اسکلت های پوسیده می ریزد تا بالای هرم همچنان منفعت ببرد.بر می گردیم به ابتدای همین ماجرای کرسنت که پشت صحنه ی آن امارات بوده و روش معاویه ای از آنجا پیدا شده است و بعد همین را به حسن روحانی و دست اندر کارانش پاس داده اند و شاید خودش هم نداند مثل این که آنان که در پائین هرم روسپیگری می کنند خودشان هم ندانند که راس هرم کجاست،پس شاید حرص یا طمع یا میزانی فاسد بودن پنهانی و یا آلودگی به خرافه یا از پوچ همه چیز خواستن و اینگونه موارد تیم حسن روحانی را به این فساد می کشاند این موضوع در دوران پهلوی هم بوده و اگر مطالعه درست داشتند اینطور گرفتار نمی شدند.و اینها اگر در این هرم اشتغال خود را ادامه دهند و تجربه نگاری کنند و با توهم ادامه دهند در نهایت خودشان استخوان های پوسیده ای برای راس هرم اند و راس هرم اسرائیل است که پوچ ترین است و همه چیز را می خواهد.به هر شکل از روسپیگران و منحرفان گرفته تا معاویه ی زمان که سعودیسم است به دو ورطه می افتند.یک ورطه قالب سعودیسم است و ورطه ی دیگر قالب صهیونیسم.شدت انفجار در قالب صهیونیسم کشنده تر و میراتر است و مثل عقوبت یزیدی است.اما در قالب سعودیسم کشندگی نرم است و مثل عقوبت معاویه ای است.نکته ی دیگر اشتباه بزرگ ربط دادن عارضه ی صهیونیسم از مرزهای اطراف به فسادگران ایران است و این کار بزرگترین اشتباه انگلیس و امریکا بوده است که شاید هیچ وقت نتواند خلاص شود چراکه ربط دادن جریان یزیدی(صهیونیسم که فساد مشهود است)به این شکل در اطراف نظام اسلامی منجر به نابودی فوری جریان یزیدی می شود.در این مورد هم انتگرال های انگلیسی نتوانستند تحلیل درست را داشته باشند چون از درون فساد تحلیل کردن مثل نیش عقرب بر خودش است.روز به روز رژیم صهیونیستی از بین می رود و هر کدام از ساکنان آن مثل کسی که بمب خوده اما بدنش داغ است و متوجه نمی شود دور خودش در حال چرخیدن است.البته کشتار خوب نیست و راه حل در اعلام انحلال و خلع سلاح فوری آن است.و این در حالی است که نظام بین المللی ،امریکا را تحریم نمی کند که از دورن تصفیه شود و جهان را به سمت تخریب بیشتر نبرد.شخصی مثل ترامپ به درد کشته شدن برای عبرت جهان و امریکا می خورد نه برای ریاست جمهوری و تخریب بیشتر.