انعکاسِ بمب هایِ صهیونیستی به رویِ امریکا
انفجارِ مفسده هایِ کفرُ نیستی به رویِ امریکا
انهدامِ ساختارِ جمعِ هر ملل برایِ اندیشه
بی بهانه باز شد به مثلِ کیستی به رویِ امریکا
(هر اثری که در جهان پدیدار می شود به دو اصل حرکت از مبداء اثر و بازگشت به همان مبداء اثر میل دارد و این موضوع به دو نحو سازنده یا مخرّب تدوام می یابد.یعنی اگر اثری خوب باشد حرکت از مبداء تا بازگشت به مبداء سازنده خواهد بود به این معنی که اثر از مبداء خوب شروع شده و تأثیر خوب در جهان دارد و خوب به مبداء بر می گردد و باعث تقویّت در مبداء شده و مبداء تبدیل به مقصد سازگار و سازنده می شود.امّا اگر اثری خوب نباشد حرکت از مبداء تا برگشت به مبداء مخرّب خواهد بود و باعث تخریب می گردد و مبداء تبدیل به مقصد ناسازگار و مخرّب می شود.نکته ی مهم این که مقصد همان مبداء با درجه ی تقویّت یا تخریب می باشد،امّا حالت گذار دارد یعنی بدی از بطن بد شروع می شود در حالت گذار شیوع می یابد و در نهایت به همان بطن بد باز می گردد.یا خوبی از بطن خوب شروع می شود، در حالت گذار توسعه و تکامل را سبب می شود و در نهایت به همان بطن خوب بر می گردد.دعوای بدی با خوبی در حالت گذار الزامی است و گریزی از آن نیست.این مهم از نظر اجتماعی نیز صحت دارد و مهم نقطه ی ثقل اوّل در پیدایش یک جامعه می باشد و حالت گذار ممکن است مدّت ها به طول بیانجامد و جوامع مختلف در حالت گذار بوجود بیاید(همانطور که در حالت فعلی مشاهده می کنیم و در عبرت از تاریخ گذشته هم مشاهده می شود) و در نهایت همه چیز به نقطه ی ثقل اوّل بر می گردد.اوّلین و مهم ترین نکته این می باشد که بطن اوّل یا نقطه ی ثقل اوّل متّصل به بطن کاملاً خوب بوده و قدری منحرف از خوبی می شود و دوباره به خوبی بر می گردد.و این قابل تأمّل است که همه ی اوضاع و جوامع در همان حالت گذار یعنی قدری انحراف و بازگشت از انحراف حادث شده است.پس آنچه را که بشر تاکنون تجربه کرده حالت های گذار در حالت گذار اصلی است و همانطور که گفتیم جوامع در حالت گذار اصلی بوجود می آید و هر جامعه از یک نقطه ی ثقل و بطن درست یا غلط شروع می شود و به همان نقطه ی ثقل و بطن درست یا غلط می رسد.اگر نقطه ی ثقل یک جامعه بد باشد به معنی این می باشد که وابسته به همان قدر انحراف می باشد و اگر نقطه ی ثقل جامعه ای از همان ابتدا فاصله گرفته از بد باشد به معنی بازگشت از انحراف می باشد و اگر نقطه ی ثقل جامعه ای از همان ابتدا کاملاً خوب باشد به معنای قرار نداشتن در انحراف از ابتدا می باشد.پس سه وضعیت ممکن می شود بطنی که به انحراف می رود و بطنی که از انحراف بر می گردد و بطنی که اصلاً به انحراف نرفته و نمی رود.با توجه به این که قدری انحراف وجود داشت پس میزان بطن منحرف و بطن بازگشت از انحراف حادث شده در مقابل همه ی بطن اوّل که کاملاً متّصل به خوبی است ناچیز می باشد. بنابراین اثری که از بطن اوّل بوجود آمده بسیاری خوبی ها ،اندکی ناچیز انحراف از خوبی ها و برگشتن از انحراف از خوبی ها می باشد.ماهیتّ منحرف شدن از خوبی ها توسط ماهیّت برگشتن از همان انحراف ها رفع می شود و مدیریّت این کار توسط ماهیّت بسیاری از خوبی ها که از اوّل منحرف نشده و زمینه ی بازگشت از انحراف ها را فراهم می کند،می باشد.به هر شکل در این حالت گذار،انحراف ها از ابتدا تا پایان از جهت حجم ،ابعاد بالا داشته امّا از جهت وزن ناچیز و حتیّ بی وزن است امّا در رؤیت به انحراف رونده و بازگردنده از انحراف حجم انحراف وزین به نظر می آید چون یا خودش به انحراف رفته و در بدی گیر افتاده، یا می خواهد از انحراف بیرون بیاید و از گیر بدی خلاص شود.پس تعداد این هم مطرح می شود یعنی تعداد جنایتکار و جنایات بالا می رود و وقتی در معرض آن هستیم حجم و وزن آن را زیاد مشاهده می کنیم در حالی که وقتی همه ی جنایت کار ها و جنایات از بین برود دیگر وزن و حجمی برای آن قائل نمی شویم.پس بیائیم همین را در مورد خوبی امتحان کنیم:اگر یک موضوع خوب که فطرتاً خوب می باشد را بفهمیم حتی اگر حجم بدی ها و جنایت ها افزایش پیدا کند و در معرض مواجه با این حجم افزون باشیم، هر موضوع خوب که فطرتاً در یافته ایم در همان رابطه خوبی را برای ما از بدی تفکیک می کند و وقتی جنایت ها از بین برود آن موضوع خوب تقویّت شده و ماندگار مسیر آسایش و خوبی را مشخص می کند،چون خوبی وزن وصف ناشدنی دارد و هیچگاه از بین نمی رود.بنابراین آثار شوم جنایت ها به روش صهیونیستی که نقطه ی ثقل شوم آن از توطئه ی جنایتکارانی از دولت انگلیس شروع شده و مورد حمایت جنایتکاران دولت انگلیسی امریکاست( و برخی جنایتکارهای دیگر )همان جنایتکارها را در می نوردد و به خودشان با درجه ی تخریب بالا برمی گردد تا توسط خوبی ها کاملاً از بین بروند یعنی حساب مردم در سراسر جهان که علیه این جنایت ها هستند و قیام می کنند از حساب جنایت کار ها جدا می شود و پس از مقابله با این عارضه های جنایت و از بین بردن جنایت کارها خوبی ها به وزن بالا و وصف نشدنی دستاورد الهی است.امّا در معرض این کنش ها عدّه ای به روش صهیونیستی(جنایت کارها) موجبات ظلم(جنایت)را بر عدّه ای دیگر فراهم کرده اند که در دنیا یک حساب دارد.پس این اثر در دنیا به مبداء آن بر می گردد(همانطور که ما در مورد مفاهیم معنوی و مادّی بحث کردیم، باید گفت هیچگاه هیچ دانشمندی نتوانست و نمی تواند ثابت کند که در مسائل مادّی اثر از مبداء قابل تفکیک شود ،یعنی بی تردید حساب آن در مقصد به مبداء بسته شده است.)علاوه بر این جهان آخرت هم هست که باز حساب هر اثر به مبداء همان اثر بر می گردد.آنچه موجب عذاب جنایت کار می شود جلوگیری خوبی مطلق از حادث شدن انحراف است(و جنایت کار با بطن مطلقاً منحرف به عذاب همیشگی می رسد)یعنی هم اینکه در ابتدا قدری انحراف که خواسته و به اختیار بوده ،و بازگشتن از همان انحراف حادث می شود و همچنین خداوند به بطن بد شرایط ممکن شدن و تحقّق نیافتن داده است و علّت انحراف در همان ابتدا به ممکن بودن بطن بد بر می گردد.از مبداء ،بطن بد اگرچه به مکر و سلطه در صدد میل به انحراف سیر دارد امّا در نهایت همه ی آنچه می پیماید به خودش(همان مبداء)تحقّق می یابد.پس یک تحقّق در دنیا و یک تحقّق در آخرت تجویز شده است.در دنیا، پیش از تحقّق واقع شدن را داریم و در آخرت فقط تحقّق را داریم.همچنین ظلم در ماهیّت بطن بد محاکمه می شود یعنی از بطن بد به بطن بد می رسد.پس ظلم مختصِّ بطن بد است و در خوبی ها نمی ماند و ظلم در حالت گذار از انحراف که در ابتدا انحراف پدید آمد و در جهت بازگشت از انحراف اقدام شد معنا پیدا می کند و در نهایت از بین می رود.یعنی خود انحراف که با بازگشت از انحراف رفع می شود از مبداء انحراف و اقدام به برگشتن از انحراف ظلم می بیند تا رفع شود و ظلم به سمت ظالم از بین می رود.این مهم در مورد همه ی انسان ها تجویز شده و گریزی از آن نمی باشد.و هر انسان که در دنیا نسبت به بازگشت از انحراف و رفع آن اقدام کامل که بر وظیفه اوست انجام ندهد در آخرت متحمّل عذاب تا رفع بدی ها از وجودش می گردد.امّا اصالت عذاب همیشگی مختص میل بطن کاملاً بد می باشد که اصرار در بوجود آمدن مخالف خواست الهی داشته و تحقّق پیدا نکرده،چرا که از مبداء خداوند تحقّق بطن بد را ناکام فرموده است.و در آخرت که بطن بد خودش را در عذاب همیشگی گرفتار می بیند نمی تواند اعتراض به عدل الهی داشته باشد چون خداوند به عدل کامل می خواهد برخی که در پی بطن بد بوده اند عذاب ببینند.
محاسباتِ نا درست چون به مکرُ سلطه می رسد
به عاملانِ آن تحقُّقش فقط به نقطه می رسد
به نقطه ای که زیرِ مکرُ سلطه می رود ز فعلِ خود
ز کرده هایِ خود بمیر وقتِ حذفِ ورطه می رسد
یعنی به محض این که مکر و سلطه گری بر ضعیفان به حدّ خودش رسید ،پس از این که عذاب واقع می شود آن مکر و سلطه به مانند نقطه ای با ثقل بالا و معادل همان مکر و سلطه بر عاملان آن وارد می شود و ردگیری می کند تا عملان خودش را گرفتار کند.