بی شناسنامه می شود برای عشق گفت
در زمین به زیر ِآسمان پرستاره خفت
می شود بدون ترس از حسد و مکر جعل
راز عشق را به زیر آسمان دل نهفت
بی شناسنامه می شدم اگر برای عشق
می شدم به آسمان عشق صادقانه جفت
روزه ی گِل روضه ی دل
گِل که ز دل گشته خجل
این همه در چاره ی گِل
ما همه در پاره ی دل
ناز نوازش چه کنی؟
در گِلِ خواهش چه کنی؟
بی دلُ افکنده به گِل
این همه کاهش چه کنی؟
روز شبی را که به کم
صبح و عصری به شکم
پس دلِ غمدیده چه شد؟
کی تو بگریی ز ستم؟
ای همه غم ای همه غم
ای همه غم ای همه غم